جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

مصاحبه ذیل در تاریخ ١٢ مردادماه ١٣٩٥ با روزنامه جام جم در خصوص اسلام هراسی انجام شده است:


آیا اسلام هراسی پدیده و نظریه جدیدی است یا سوابقی از آن در گذشته هم وجود داشته است؟

برا ی شروع بحث لازم می دانم مقدمه ای کوتاه از چرایی پیدایش اسلام¬هراسی و به طور کلی از منظر کارکردی، ضرورت حضور این پدیده(به زعم طراحان آن) در ادبیات روابط بین الملل ، سیاست خارجی وجامعه شناسی سیاسی داشته باشم.هر چند تقابل غرب با اسلام ریشه در حوادث تاریخی؛ یعنی از بدو ظهور اسلام تا کنون دارد، اما آغاز تقابل آمریکا (غرب) با جهان اسلام در دوران معاصر، ناشی از دو فرایند تعارض آمیز است: الف: حرکت آمریکا برای تبدیل شدن به قدرت هژمون؛ب: روند بیداری و نوزایی در کشورهای اسلامی(اسلام گرایی). این دو فرایند در دوران جنگ سرد به دلیل دو قطبی بودن فضای عملیاتی سیاست بین الملل اجازه بروز و ظهور نمی یافت و یا آن که به علت فربه بودن تعارضات میان شرق و غرب و داغ بودن تنور جنگ سرد نمودی نداشت. فرایند تبدیل آمریکا به بازیگری هژمون، ناشی از رسالت گرایی، برتری طلبی، هنجارسازی، جهان گرایی، دشمن سازی، و مذهب گرایی خاص آمریکایی در قرن 21 است.براساس این مولفه های شش گانه، تعریف منافع و تهدیدات برای این کشور در گستره جهانی صورت گرفت و در نتیجه، مناطق ژئوپلتیک جهان؛ نظیر خاورمیانه در کانون توجه نظریه پردازان و سیاست مداران آمریکایی قرار گرفت. از سویی دیگر بیداری جنبش های اسلام گرا در جهان اسلام و بخصوص در این منطقه، بر شدت تعارض میان آمریکا و اسلام گرایان خاورمیانه افزود. به عبارت دیگر «تعارض ژئوپلتیکی» با «تعارض فعال ایدئولوژیکی» به یک دیگر پیوستند تا نشانه هایی از آغاز جنگی صلیبی در عصر پست مدرن را آشکار سازند؛ زیرا تحولات درونی جهان اسلام، که سال ها قبل از فروپاشی نظام دو قطبی با حوادثی؛ هم چون انقلاب اسلامی ایران و سایر جنبش های انقلابی در منطقه و بازتاب های آن در عرصه بین الملل؛ نظیر موجودیت یافتن جنبش های اسلامی در جهان اسلام و افزایش روند اسلام گرایی در درون جوامع غربی، موسوم به سونامی اسلامی خود را نمایان ساخته بود، سبب شد تا غرب به رهبری آمریکا در صدد چاره جویی برای مبارزه با روند نوزایی درونی در حوزه پیرامونی خود که سال ها به دنبال خاموش نگه داشتن آن بوده، برآید.بنابراین یکی از روندهای کنونی نظام بین الملل، رویارویی اسلام و غرب و دامن زدن به این جریان در محافل دانشگاهی و حوزه های رسمی و غیر رسمی غرب است.گرچه راهبرد یاد شده در غیریت¬سازی دو تمدن شرق و غرب  قدمتی دیرینه در تاریخ دارد، اما در سده معاصر و به ویژه در دو دهۀ اخیر، سیری صعودی به خود گرفته است.تحولات در جوامع اسلامی، مانند انقلاب اسلامی ایران، تقویت گروه¬های مقاومت، رشد جریان افراطی سلفی از یک سو و حملات ١١ سپتامبر و گسترش گرایش¬های راست افراطی و راست مسیحی در جغرافیای غرب از طرف دیگر به بسط تقابل غرب و اسلام کمک کرده است.پس با اسلام¬هراسی بخشی از این پروژه به اهداف از پیش تعیین شدۀ خود که مهمترین آنها جلوگیری از بسط و گسترش اسلام در غرب است، محقق می شود.

اما سؤال شما اینکه اسلام هراسی پدیده و نظریه جدیدی است یا سوابقی از آن در گذشته هم وجود داشته است، بستگی دارد ما چه تاریخی را جدید تلقی کنیم.اسلام¬هراسی برای اولین بار توسط«آلفونسه دینت» (Alphonse Étienne Dinet  ) فرانسوی و یک روشنفکر الجزایری به نام«سلیمان بن ابراهیم» در بیوگرافی پیامبر مکرم اسلام،حضرت محمد(ص) به کار رفت و بر این اساس، واژه اسلام¬هراسی در فرانسه استفاده شد.این در حالی است که«روبین ریچاردسون» معتقد است واژه اسلام هراسی به زبان انگلیسی برای اولین بار توسط «ادوارد سعید» در مقاله ای با عنوان «مطالعه مجدد عقاید شرقی» در سال ١٩٨٥ به کار برده شده است.از سال ٢٠٠٠ میلادی کاربرد این واژه در تحلیل ها و آثار نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل،شورای اروپا و آژانس اتحادیه اروپا برای حقوق اساسی و سازمان کنفرانس اسلامی افزایش یافت.از همین زمان، استفاده از این واژه در مطبوعات بریتانیا نیز توسعه پیدا کرد.

در بحث تعریف از اسلام هراسی هم عموما تعاریف متفاوتی از اسلام هراسی ارائه شده است و هرکدام بر ابعاد و ویژگی های خاصی تأکید دارند، اما فصل مشترک تمامی این تعاریف؛ مخالفت علیه آموزه های اسلام، باور به آشتی ناپذیربودن اسلام با ادیان دیگر، درهم¬آمیختگی نژاد و مذهب و نبود عقلانیت در نگاه اسلام¬هراسان است.


هدف غربی ها از ارائه نظریه اسلام هراسی مقابله با تروریسم است یا طرح این موضوع با هدف حذف اسلام از صحنه زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صورت می گیرد؟

غرب در یک پارادایمی به نام سرمایه داری سیر می کند و حاضر است برای اینکه اهداف کلان جامعه سرمایه داری محقق شود،هرکاری را انجام دهد.به طور مثال، طالبان ، القاعده ، بوکوحرام ، الشباب، داعش و النصره همه و همه جنینی است که در رحم صهیونیست¬ها و غرب به بار نشسته است.از سال¬های متمادی برنامۀ مفصلی برای ایران و به طور کلی اسلام تدارک دیده شده تا رشد شگفتی ساز آن کنترل شود. غرب واقعا نگران رشد اسلام¬گرایی است.این مسئله که غرب با اسلام هراسی به دنبال مقابله با تروریسم است به قدری کاریکاتوری و خنده دار است که خود آنان نیز قدرت پنهان کردنش را در رسانه های خود ندارند و علیرغم سانسور شدید،در بسیاری از موارد بروز پیدا می کند.بی هیچ شک و شبهه¬ای هدف آنان از  ارائه نظریه اسلام هراسی ، حذف کلیۀ شئونات اسلامی اعم از اقتصادی،اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جوامع است چراکه خوب می دانند تنها رقیب جدی نظام سرمایه داری به لحاظ توانمندی تئوریک و عملی،مکتب وحیانی اسلام است.


در بین جریان ها غربی کدام  تفکر مدافع این نظریه است؟

همانطور که در قسمت قبلی توضیح دادم اتفاق نظر و اجماع عجیبی در این خصوص وجود دارد و به عبارت دیگر می توان ادعا کرد هیچ مسئلۀ دیگری در جهان وجود ندارد که در تقابل با آن به این شکل منسجم و متحد عمل شود.تنها پدیده¬ای که از سوی تمامی جریان¬ها با هدایت و لابی صهیونیست¬ها روی آن اجماع شده است، پدیدۀ اسلام هراسی است. این امر با برنامه ریزی دقیق و صرف هزینه¬های بسیار گزاف توسط رسانه¬های پرطمتراق غربی که اغلب آنها نیز جیره خوار بی چون و چرای لابی یهودی-صهیونی هستند طی دو دهۀ گذشته گفتمان سازی شده است.این گفتمان که تلاش شده است در منظومۀ گفتمانی پارادایم سرمایه داری تئوریزه شود با ظرافت دال مرکزی یعنی اسلام هراسی را مبنای محاسبات خود برای فروپاشی تمدن اسلامی قرار داده است.پیرامون دال مرکزی اسلام هراسی از دال¬های شناوری متقن بهره گرفته شده است.از شخصیت پیامبر بزرگ اسلام به عنوان شخصیتی خشن  و نابردبار و ازقرآن کریم به عنوان مروج خشونت و مخالف آزادی یاد شده است.به زعم این گفتمان ، جهاد پدیده ای است که مبانی تروریسم را بنا نهاده و مسلمانان به مثابۀ تروریست¬ها و جنایتکارانی هستند که با شریعت اسلام، هر گونه آزادی را سرکوب کرده و مخالف حقوق زنان و اقلیت¬ها هستند. مجموعۀ آنچه گفته شد دال¬های شناوری پیرامون دال مرکزی اسلام هراسی به شکل گفتمان در اتاق¬های فکر غربی¬ها ساخته و پرداخته شده است.بنابراین با خباثت تمام سعی دارند تا تصویری از اسلام در دنیا ارائه شود که به هیچ وجه عقلانی و رحمانی است یعنی دقیقا خلاف آنچه هست.نامه چندی پیش مقام معظم رهبری به جوانان اروپا در واقع به نوعی در تقابل با این هجمۀ ناجوانمردانه تلقی می شود که به نظر می رسد تأثیرات مطلوبی نیز در برداشته است.


آیا در بین کشورهای اسلامی هم کسانی هستند که از این نظریه دفاع  کنند؟

هرگاه نامی از کشورهای اسلامی برده می شود ناخواسته و ناخودآگاه به یاد فرمایش گرانسنگ امام راحل رحمه الله علیه می افتم که برای اولین بار اصطلاح اسلام آمریکایی را در مقابل اسلام ناب مطرح فرمودند.بسیاری ازکشورهای به اصطلاح اسلامی که ما از آنان نام می بریم،در همین زمین بازی پیچیده به بازی گرفته شده و دانسته یا نادانسته در زمین دشمن توپ می زنند!! مگر ممکن است کسی که الفبای اسلام را می داند، با قتل و غارت و بچه کشی و انواع و اقسام جنایاتی که امروزه توسط تکفیری¬ها انجام می شود، کنار بیاید و سکوت کند؟ این رفتارها با کدام مبانی اسلامی و دینی منطبق است؟در کجای دین اسلام چنین توح‍ّشی روا شمرده شده است؟ولی به نام اسلام از سوی کشوری مانند عربستان که خود را ام القرای جهان اسلام می داند نه تنها حمایت شده که مبالغ کلانی اختصاص داده می شود!


آیا اقدامات  خشونت بار ستیزه جویان اسلامگرا  با هدف هراس غرب  از  جهان اسلام صورت می گیرد و به عبارت دیگر تروریست ها از  گسترش فضای اسلام¬هراسی  استقبال  می کنند؟

به طور حتم سوار این موج شده و بهره برداری خواهد کرد.اساساَ این فضا برای آنان به نوعی تدارک دیده شده است تا راحت¬تر مطلوب حاصل شود.گمان می کنم در قسمت های قبلی به این سؤال به طور مبسوط پاسخ داده شد.اما فرایند شکل­گیری اسلام هراسی از زاویه دیگر می تواند موضوع ادامه گفتگو باشد که به نوعی مکمل مباحث فوق است؛ همان نکته ای که رهبر معظم انقلاب چندی پیش در خصوص معرفی دشمن فرمودند منظور ما از دشمن همان آمریکاست! تجربه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه با کمونیسم و هزینه های هنگفت مادی و معنوی آن، که در برابر این کشور جلوه گر شد، سبب گردید تا در برابر دشمنی نوین که آفریده سیاست سازان آمریکایی است، به سبکی جدید نیروهایش را سازماندهی نماید. آمریکا با استفاده از امکانات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و... خود به منظور انسجام بخشیدن جهان غرب علیه جهانِ غیرمنسجمِ اسلام، پروژه دشمن سازی را در دستور کار خود قرار داد و با استفاده از قدرت نرم توانست »اسلام هراسی« (ISLAMPHOBIA) را به عنوان کلیدی ترین دغدغه جهان غرب در قرن 21 معرفی کند. وقوع حوادثی تروریستی، که مهم ترین آن حادثه یازده سپتامبر بود، موجب تکمیل شدن فرایند اسلام هراسی در غرب شد. همان گونه که آمارها نشان می دهند، پس از حوادث 11 سپتامبر و انفجارهای لندن، اسلام هراسی رشدی چشم گیر داشته و نمود این اسلام هراسی را می توان در رفتار شهروندان اروپایی مشاهده نمود. حمله به مراکز مسلمانان، درگیری خیابانی با زنان محجبه، حمله به مردانی که چهره آنان به مسلمانان شبیه است، آزاررسانی به کودکان مسلمان در مدارس عمومی،ترسیم کاریکاتورهای موهن و نیز اخیرا قرآن سوزی کشیش آمریکایی، از جمله مواردی است که پس از شیوع پدیده اسلام هراسی به وقوع پیوسته است. به استناد یکی از نظرسنجی های نشریه »واشنگتن پست« نزدیک به 48 درصد از مردم آمریکا تصور خوبی نسبت به اسلام ندارند، که این رقم 10 درصد بیش از میزانی است که در نظرسنجی منتشر شده یک ماه پس از حملات 11 سپتامبر اعلام شده بود.

 هر چند به بهانه مبارزه با تروریسم (اسلام) دو جنگ در منطقه خاور میانه به وقوع پیوست، اما آنچه که در این میان برای غرب از اهمیت برخوردار است، تغییر الگوها و ادراکات حاکم بر فضای فکری اسلام گرایان منطقه و جهان است. بنابراین، امریکا برای استمرار سلطه و هژمونی خود بر جهان نیازمند فتحِ جهان، همراه با آمریکایی سازی است و گستره ایمانی جهان اسلام مهم ترین مانع در برابر دست یابی به این هدف محسوب می گردد.

پس از آن که غرب توانست »اسلام هراسی« را به عنوان دغدغه اصلی خود به افکار عمومی ساکنان نیم کره غربی القا کند -که تبلور عینی آن را می توان در انجام حرکات نژاد پرستانه شهروندان غربی علیه شهروندان مسلمانان مشاهده نمود- در مرحله بعد می بایست بتواند با اقناع افکار عمومی جهان اسلام مبتنی بر غیرانسانی (تروریستی) بودن آموزه های اسلامی، فرایند هژمون سازی و امپراتوری خود را تکمیل کند. به عبارت دیگر، بایستی به انسان هایی که به وحدانیت خداوند و رسالت محمد(ص) به عنوان آخرین فرستاده او اقرار نموده اند، بقبولانند که اسلام سیاسی با مفاهیم مدرن؛ نظیر تکثرگرایی، دموکراسی و حقوق زنان [غربی] ناسازگار است و برایند پذیرش الهیات اسلامی چیزی جز خشونت بنیادین نخواهد بود. این فرایند، همان نبرد صلیبی در عصر پست مدرن است که در بُعد گفتمانی و معنایی در حال شکل گیری است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۳۱
اسماعیل شیرعلی

مرگ تاجرانه را فقط عاشق ها آرزو می کنند.

مرگ عاشقانه اختصاص به آنانی دارد که دنیای خود را به سبک زندگی اسلامی زیسته اند.

فهمیدن این مسئله خیلی سخت است . مخصوصا وقتی در دنیای سرمایه داری مسحور تکنولوژی و بازی های فریبنده دنیا می شوی!

دل کندن از حقوق های آنچنانی ، پست های رنگارنگ ، ویلای اختصاصی ، منزل مسکونی دل باز!! و  اتومبیل های شاسی بلند!

خیلی وقت ها با این جملۀ زیبای سید شهیدان اهل قلم آرام می شوم که :


اگر خداوند متاع وجود تو را خریدنی بیابد ، هر کجا که باشی و در هر زمان ، تو را با شهادت برمی گزیند.

                                                                                                                                  شهید سید مرتضی آوینی





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۷
اسماعیل شیرعلی