جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

 

مناظره موسی غنی‌نژاد و مسعود درخشان، مناظره‌ای واقعی بود و دو طرف بدون هیچ ملاحظه و تعارفی بحث‌های خود را مطرح کردند. نکته جالب توجه در این مناظره تفاوت دو رویکرد و دو نگاه متفاوت به اقتصاد بود. مهم‌ترین خروجی این مناظره این بود که ما در دانش اقتصاد چیزی به‌عنوان علم محض نداریم که قائل باشیم همه اقتصاددان‌ها سر گزاره‌هایی توافق کامل دارند. علی‌رغم اینکه غنی‌نژاد از علم اقتصاد حرف می‌زد، علم اقتصادی که او می‌گفت، علمی محض نبود که هیچ جهت‌گیری و هیچ قضاوت ارزشی درمورد آن نباشد. طبیعتا اگر علم را صرفا به معنای استدلال و ارائه شواهدی برای ادعاها بدانیم، دو طرف هر دو این ملاک‌ها را داشتند. هر دو طرف مناظره برای خود استدلال داشتند و شواهدی داشتند و نکاتی را مطرح می‌کردند و ادعاهایی داشتند. برای برخی از ادعاها شواهد و مدارکی ارائه شد و برای برخی نشد. اما اینکه بگوییم یک طرف مناظره ادعا می‌کند که من علم محض هستم و طرف دیگر فقط شعار و ایدئولوژی است و فقط هیاهو است، خروجی بحث این را نشان نداد و برعکس این را نشان داد که هر دو طرف هم گزاره‌های هنجاری و جهت‌گیری‌های ارزشی دارند و باید و نباید‌هایی را مفروض داشتند، هم برای این جهت‌گیری‌ها با کم و بیش و با قوت ضعف استدلال‌هایی داشتند
اصلا تفکیک علم از ایدئولوژی غلط و ناممکن است. غنی‌نژاد می‌گوید من لیبرال هستم. خب لیبرالیسم یک مکتب اخلاقی است. وقتی می‌گویید من لیبرال هستم همان قدر ایدئولوژیک است که بگویید من مارکسیست هستم. یا بگویید من مسلمان هستم. همه اینها باید و نبایدی دارد و لیبرالیسم هم هنجار‌هایی دارد و خالی از هنجار نیست. استناد‌هایی که غنی‌نژاد از متفکران لیبرالیسم می‌آورد گزاره‌هایی را مطرح می‌کرد که در آن گزاره‌ها باید و نباید‌هایی وجود دارد و در آنها قضاوت هنجاری وجود دارد. در اصل اینها نشان می‌دهد افسانه‌ای که ساخته شده و لیبرالیست‌ها به آن دامن می‌زنند که ما لیبرال‌ها علمی هستیم و هر‌کسی غیر از ما است غیر علمی است، یک ادعا است. این همان مساله‌ای است که دکتر درخشان اسم آن را فریب بزرگ گذاشته است. هر‌کسی ادعا می‌کند حرفش علمی است. غنی‌نژاد می‌گوید چون من لیبرال هستم علمی حرف می‌زنم و هر کسی که غیر از مفروضات و هنجار‌ها و باید و نباید لیبرالیسم را مطرح می‌کند علمی حرف نمی‌زند و حرفش غیر‌علمی است! این حرف ضد خودش است. جدا از افت و خیز‌های مناظره، این مساله واضح شد. یک طرف مبتنی‌بر مکتب اخلاقی لیبرالیسم می‌خواست ادعاهایی را مطرح کند و یک طرف در چهارچوب ارزش‌های انقلاب اسلامی می‌خواست حرف‌های خود را مطرح کند
ما متاسفانه به‌خاطر یک‌سری ملاحظات یا به دلیل فرهنگی نابجا و غلط معمولا از گفت‌وگوی رودررو و صریح گریزان هستیم. به نظر من گفت‌وگوی دکتر درخشان و دکتر غنی‌نژاد می‌تواند فتح بابی باشد بر گفت‌وگو‌های متعدد و مستمر که بین این دو بزرگوار یا بدنه کارشناسی و علمی ما صورت می‌گیرد. باید بدون برچسب زدن گفت‌وگو کنیم. باید بدون برچسب‌هایی نظیر اینکه من علمی هستم و شما غیرعلمی هستید و... حرف‌هایمان را بزنیم. طبیعتا نمی‌شود از این مناظره دو ساعته که نوعی ساختار‌شکنی در فضای فرهنگی ما است انتظار داشت که ما به نتیجه‌ای واضح برسیم. در مناظرات ریاست‌جمهوری چهار سال یک بار عده‌ای می‌آیند و گفت‌وگو می‌کنند و بعد تب مناظره فروکش می‌کند و تا چهار سال بعد خبری نیست. مناظرات علمی حتی چهار سال یک بار هم نیست. بحث این دو بزرگوار برای اینکه موضوع واضح شود و جا بیفتد نیاز دارد تا حداقل 10 جلسه این بحث را در حوزه‌های مختلف ادامه بدهیم و اجازه بدهیم این دو نفر و اساتیدی که در این حوزه وجود دارند بحث‌های خود را مطرح کنند. وقتی دو نفر مجبور می‌شوند در زمانی کوتاه حرف‌های خود را مطرح کنند طبیعتا بسیاری از حرف‌ها زده نمی‌شود یا بد زده می‌شود یا آن‌طور که باید بحث‌ها باز نمی‌شود. راه‌حل این است که این گفت‌وگو ادامه پیدا کند. در کنار آن باید این بحث‌ها در فضا‌های علمی و دانشگاهی باز شود و از یکدستی رسانه‌ها که در دست یک جریان خاص هستند بیرون بیاید. باید کارشناسان مستقل حرف‌های خود را بزنند. خوبی این برنامه‌ها این است که ما به وحدتی می‌رسیم یا مواضع مشخص می‌شود. اگر دولتی آمد و خواست سیاستی را اتخاذ کند باید بداند که این رویکرد متعلق به چه مکتبی است؟ و بعد که با آن دست به فرمان پیش رفت نسبت به عملکردش پاسخگو باشد. باید سیاست‌های اقتصادی ما شناسنامه‌دار شود و بتوانیم بگوییم در این سال‌ها براساس چه سیاست و چه مکتبی پیش رفته‌ایم و خروجی‌ها منتسب به آن مکتب است. باید بتوانیم به جمع‌بندی برسیم و از این فضای حرکت زیگزاگی و آشفته خلاص شویم
2-
نکته دوم این است که ما متاسفانه در حوزه لیبرالیسم و طرفدارانش علی‌رغم ادعای آزاد‌اندیشی، رویکردی تقلیدی در حوزه اندیشه‌های فلسفی، سیاسی و اقتصادی شاهد هستیم. یعنی به ظاهر ادعا می‌شود که ما آزاد و آزاد‌اندیش هستیم ولی بعد می‌بینیم که همه اندیشه‌ها را از یک فرد و یک جریان خاص می‌گیرند و ترجمه می‌کنند. غنی‌نژاد تصریح کرد که من با 95 درصد حرف‌های هایک موافق هستم. در دنیا حتی در چهارچوب لیبرالیسمی که اروپاییان و آمریکایی‌ها ابداع کرده‌اند و بحث می‌کنند، هیچ‌وقت، هیچ متفکر و فیلسوف و صاحب اندیشه‌ای را پیدا نمی‌کنید که بگوید من 95 درصد با اندیشه فلان متفکر و صاحب نظریه موافق هستم. مگر اینکه خود فرد صاحب اندیشه نباشد
وقتی 95 درصد ادعاها و نظریات یک فرد را قبول می‌کنید، یعنی خود شما نظر مستقلی ندارید و دیدگاه‌های همان فرد را تبلیغ و ترویج می‌کنید. این ضعف در استقلال فکری را نشان می‌دهد، درصورتی‌که اگر لیبرال‌های ما واقعا به‌همان آرمان لیبرالیستی که در فلسفه غرب مطرح است، لیبرال می‌بودند باید می‌توانستند حرف‌هایی بزنند که با حرف‌های هایک، کینز و سایرین متفاوت باشد. همان‌طور که ما در پارادایم لیبرالیسم نحله‌های متفاوتی داریم که با هم به‌شدت دیدگاه‌های متفاوتی دارند. دیدگاه‌های فریدمن با دیدگاه‌های ساموئل سون متفاوت است و او با دیدگاه‌های هایک متفاوت است و همه اینها با کینز متفاوت است و همه اینها با استوارت میل متفاوت است و مساله اختلافات 5 درصد نیست و بسیار بیش از این است. در این سو ادعای آزاد‌اندیشی داریم ولی می‌گوییم من 95 درصد از دیدگاه‌های یک اندیشمند غربی پیروی می‌کنم. این نشان می‌دهد کسی که این ادعا را می‌کند استقلال فکری ندارد
3-
نکته دیگر این است که متاسفانه دوستانی که دم از لیبرالیسم می‌زنند چه قبل و چه بعد از انقلاب امکانات زیادی در اختیار داشتند و قدرت و نفوذ در خور تأملی در نظام و رسانه‌ها و افکار عمومی، دانشگاه‌ها و مجامع علمی داشتند و از این طریق برای اقتصاد و جامعه اتفاقاتی رقم زدند و تحولاتی مبتنی‌بر نگاه لیبرالیستی خود ایجاد کرده‌اند، مسئولیت آن را نمی‌پذیرند. جدای از خوب یا بد بودن عملکرد آنها، جریان لیبرالیسم از قبل از انقلاب و از نهضت آزادی به این سو حزبی متشکل و صاحب نفوذ بوده و حتی در شورای انقلاب بودند و بعد از انقلاب در دولت هم بودند و به‌ویژه در دهه 70 بروز و ظهور بیشتری در نظام سیاسی کشور پیدا کردند تا همین امروز. ولی این دوستان با همه قدرت و نفوذ و امکانات و اثر‌گذاری که داشته‌اند هیچ وقت حاضر نیستند که نسبت به پیامد‌های سیاست‌هایی که توصیه کردند، پاسخگو باشند. همه ما می‌دانیم که سیاست‌های اینها درخصوصی‌سازی وکوچک‌سازی دولت و حذف یارانه‌ها و یارانه‌های پنهان و بسیاری از این اقدامات نظیر ایجاد بانک‌های خصوصی و تاسیس سازمان بورس و اوراق بهادار و عمق‌بخشی به بازار سرمایه، تماما پیشنهادهایی لیبرالیستی است. آنها نمی‌توانند از این مساله فرار کنند. در ادبیات لیبرالیستی این موارد مطرح  و از آنها دفاع می‌شود. به بهانه‌های مختلف و با استدلال‌های لیبرالیستی دولت را کوچک  و یارانه‌ها را با همان استدلال‌های لیبرالیستی حذف و بانک‌های خصوصی ایجاد کرده‌ایم و... همه اینها توصیه‌های لیبرالیستی بود، اما حال که وضعیت اقتصادی به اینجا رسیده و تورمی بالای ۴۰ درصد به‌وجود آمده و شکاف طبقاتی ایجاد شده و معضلات اقتصادی پیش آمده و معیشت مردم به خطر افتاده است، لیبرال‌ها به ناجی کشور تبدیل شده‌اند و می‌گویند چون اقتصاد شما لیبرال نیست و چون آن نوع سرمایه‌داری که ما می‌گوییم در کشور پیاده نشده است، به همین دلیل مشکل ایجاد می‌شود
ما می‌بینیم ریشه همه معضلات اقتصادی که داریم به نهادهای فاسدی برمی‌گردد که دوستان لیبرال از آن دفاع می‌کنند. کافی است به مقالات فارسی و پایان‌نامه‌هایی که در دانشکده‌های اقتصاد دفاع می‌شود رجوع کنید، چند درصد از آنها درمورد عوامل موثر بر سود‌آوری بانک‌ها یا شرکت‌های پذیرفته‌شده در بورس یا بانک‌های خصوصی و... است و چند درصد درمورد توزیع درآمد و بحث فقر و عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه منابع طبیعی و ارزش‌گذاری عادلانه کالا‌ها و خدمات است؟ قطعا و به‌وضوح می‌توانید ببینید که عمده پژوهش‌های ما تحت سیطره نگاه لیبرالیستی به‌دنبال تقویت و تحکیم نهادهای نظام سرمایه‌داری در کشور است. با این همه فشار، نفوذ و قدرتی که لیبرالیسم دارد و رسانه‌ای که در اختیار دارد و با برنامه‌های علمی که دارد، امروز لیبرالیسم باید نسبت به مسائل اقتصادی ایران پاسخگو باشد نه اینکه خودش را در موضع مطالبه‌گری قرار بدهد و بخواهد جهت اتهام را به‌سمت اقتصاد اسلامی برگرداند. چند نهاد ایجادشده بعد از انقلاب نهاد اقتصاد اسلامی است؟ چند نهاد سرمایه‌داری است؟ در دوران بعد از انقلاب جهاد سازندگی، بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن و... ایجاد شدند که در دهه‌های 70 و 80 از بین رفتند یا به‌شدت تضعیف شدند یا تغییر ماهیت دادند و شروع به کارهایی به سبک و شیوه سرمایه‌داری کردند. اینها قابل‌انکار نیست. اصول لیبرالیسم با کم و زیاد آن در اقتصاد ما پیاده شده و خروجی امروز ما ناشی از همین سیاست‌هاست
اینکه آقای درخشان گفت ما نیاز به تغییر چهارچوب‌ها داریم شاید ناظر به این بود که یک‌سری چهارچوب‌هایی در این دوران ما- به‌خصوص در سه‌دهه اخیر- ایجاد شده که گویی وحی منزل است، درحالی‌که بسیاری از این چهارچوب‌ها ماهیت لیبرالیستی دارد، مثل بانکداری خصوصی یا بازار‌های سرمایه که به‌ندرت در زبان فارسی پژوهش و مقاله‌ای در نقد این نهاد‌ها و نظامات پیدا می‌کنید. عمده مقالات در ستایش این نهاد‌هاست ولی وقتی وارد حوزه زبان انگلیسی می‌شویم که زبان نظام سرمایه‌داری است، می‌بینیم نقد‌های بسیار بنیان‌افکنی درخصوص بسیاری از نهاد‌های سرمایه‌داری نوشته شده است و از بانکداری خصوصی تا مالی‌سازی و شکاف طبقاتی و معضلات مربوط به عدم عدالت اقتصادی در دنیا و... گزارش‌هایی می‌دهد که اینها به گوش بسیاری از دوستانی که دم از لیبرالیسم می‌زنند، نرسیده است. چطور ادعای آزاد‌اندیشی دارید ولی نمی‌بینید که در دنیا چه حرف‌های متفاوتی زده می‌شود و چه نقادی‌هایی در این مورد می‌شود. اساسا تفکر نقادانه در لیبرالیسم‌های ایرانی از بین رفته یا اصلا وجود ندارد. درحالی‌که یکی از گزاره‌های بنیادی لیبرالیسم تفکر نقاد است
لیبرالیسمی که در اروپا شکل گرفت یک رویکرد نقادی داشت و می‌خواست جامعه را نقد کند. ولی در لیبرال‌های ایرانی نقد فقط در رد و طرد هر‌چیزی است که ناشی از فرهنگ، دین و باور‌های ما است و هیچ‌وقت نقدشان متوجه غرب و اندیشه‌هایی که پذیرفته‌اند نیست

4- اصل اینکه ما باید از اقتصاد اسلامی و از اقتصاددان‌های اسلامی مطالبه کنیم که کجای جریان اقتصادی هستند، من این را کاملا قبول دارم ولی در‌مورد نگاه درخشان به اقتصاد اسلامی باید بگویم که مهم‌ترین نظریه او نظریه تعادل عمومی بردارهای قدرت است که در یک سخنرانی که چند سال پیش ایراد شد بیان کرده‌اند. اخذ جایزه علوم انسانی و اسلامی توسط ایشان به‌دلیل همین نظریه بود. آنجا بحث این است که منظور ما از اقتصاد اسلامی، اقتصادی است که امور اقتصادی مسلمین را براساس آموزه‌های شریعت و آموزه‌های اسلامی تنظیم کند. اینکه جزئیاتش چه می‌شود مفصلا در توضیحات دکتر در جاهای دیگر بیان شده است. تنظیم امور اقتصادی مسلمین بر‌اساس آموزه‌های اسلامی تعریف خاص دکتر درخشان است و شاید افراد دیگر در فضای اقتصاد اسلامی تعریف دیگری داشته باشند. تفاوت نگاه‌ها در حوزه اقتصاد اسلامی وجود دارد
اینکه اقتصاد اسلامی امروز برای اداره اقتصاد جامعه چه طرحی دارد؟ خود موضوعی درخور مطالبه است. از ابتدای انقلاب تا امروز اقتصاد اسلامی همواره متهم بوده ولی هیچ‌وقت در موضعی قرار نگرفته که طرح‌هایش را برای اقتصاد جامعه به‌صورت عینی و عملیاتی ارائه و اجرا کند. در یکی دو سال اخیر و از زمان دولت جدید فضاهایی در حوزه سیاستگذاری باز شده است و متفکران و صاحب‌نظران اقتصاد اسلامی توانسته‌اند حرف‌های خود را تا حدودی مطرح کنند. می‌توانید موضع‌گیری اقتصاددانان اقتصاد اسلامی را درمورد ارز 4200 جست‌و‌جو کنید و ببینید نگاه آنها چگونه است. مباحثی در‌مورد خلق پول و ادله‌ای که دارند قابل مطالعه است. در‌مورد نقد بانکداری خصوصی و نقد بازار سرمایه موجود است. همچنین طرح جایگزین آنها برای انواع شیوه‌های تامین مالی برای تولید و تامین مالی صنایع قابل ملاحظه است. پژوهش‌های اقتصاد اسلامی در حوزه مردمی‌سازی اقتصاد و شیوه‌های مردمی‌سازی اقتصاد و اینکه چگونه قدرت اقتصادی را در میان آحاد مردم -‌نه در بین دولتمردان بخش عمومی و نه در میان سرمایه‌داران بخش خصوصی- توزیع کنیم. لیبرال‌ها با از بین بردن انحصارات بخش دولتی می‌خواهند انحصارات سرمایه‌دارانه و بخش خصوصی را ایجاد کنند. این خود از چاله درآمدن و به چاه افتادن است
اقتصاد اسلامی با هر‌دوی این موارد مخالف است و برای مردمی‌سازی اقتصاد طرح ایجابی دارد. مقالات متعدد و کتاب‌هایی در فضای اقتصاد اسلامی نوشته شده است ولی سیاستگذار این دغدغه را نداشته که به‌سراغ اقتصاد اسلامی برود و عمدتا به‌سراغ دوستان لیبرال رفته است و آنها با نفوذ خود در نظم دانشگاهی و آموزشی افکار خود را به سیاستمداران دیکته کرده‌اند و سایر دیدگاه‌های اقتصاد اسلامی را با برچسب‌هایی مثل نظری‌بودن با غیر‌عملی‌بودن یا غیرعلمی‌بودن نفی و طرد می‌کنند. با این حال، وقتی خروجی ناخوشایندی اتفاق افتاده به‌سرعت خود را کنار کشیده‌اند. یا می‌گویند سیاست‌های ما خوب فهم نشده یا خوب اجرا نشده یا نهاد‌های دیگر هم‌راستا نبودند و آنها اجازه ندادند که سیاست‌های ما اجرا شود و با این بهانه‌های واهی مسئولیت کار‌های خود را نمی‌پذیرند

5 -حوزه اقتصاد اسلامی در طراحی نهادها و طراحی شاخص‌ها و سیاست‌ها مرزهایی را جلو برده است و با همه بی‌میلی‌ها و کمبود‌ها و با روحیه جهادی عمل کرده، ولی اینکه این سیاست‌ها و این نهادها در عمل پیاده شود و ما بتوانیم خروجی آنها را ارزیایی کنیم این نیازمند این است که نهاد سیاستگذار و نهاد دولت اولا این سیاست‌ها را بپذیرد و بعد از این نهاد‌ها پشتیبانی کند. در دهه 70 چیزی به‌عنوان بانک خصوصی نداشتیم و در دهه 80 سیاستگذار آمد و پشت ایده تاسیس بانکداری خصوصی ایستاد و علی‌رغم فشار‌ها و انتقادهایی که بود، سیاستگذار از این ایده حمایت کرد و برای ایجاد بانک‌های خصوصی مجوز‌های متعددی داد. امروز بعد از 20 سال می‌بینیم که پیامد این بانک‌های خصوصی چیزی جز فاصله طبقاتی بیشتر و تورم بیشتر و... نبود. در این طرف اگر بخواهیم کاری بنیادی و حرکتی بکنیم ایده و حرف و نظریه اقتصاد اسلامی وجود دارد، ولی سیاستگذار باید تصمیم بگیرد و پای تصمیمش بایستد. نه اینکه بگوید حرف‌های اقتصاد اسلامی حرف‌های خوبی است ولی من حاضر نیستم زیر بار این بروم. خب شما که یک بار زیر بار لیبرالیسم رفته‌اید و خروجی را دیده‌اید دیگر چه اتفاقی بدتر از این می‌تواند رخ دهد؟ 
باید این عزم را در سیاستگذار تقویت کنیم و این اطمینان را به سیاستگذار بدهیم که اگر ما در اقتصاد اسلامی حرفی می‌زنیم تفاوتی اساسی با همه نظریات لیبرالیستی و مارکسیستی و سوسیالیستی و... وجود دارد. ما آن چهارچوب و خط‌مشی و آموزه‌های شریعت را برای جامعه طراحی و مدل‌سازی و عملیاتی می‌کنیم. فرهنگ و اقتصاد ما باید با یکدیگر هم‌راستا شود و باید از منظر فرهنگ اسلامی وارد اقتصاد شویم
اقتصاد اسلامی یک نظریه یا یک حرف یا یک گزاره در عرض سایر مکاتب اقتصادی نیست. اگر ما جایی به‌دنبال گزاره‌های واقعا و حقیقتا علمی هستیم، -علمی به‌معنای مطابقت با واقعیت و حقیقت- باید آن را در چهارچوب اقتصاد اسلامی دنبال کنیم، وگرنه تجربه نشان داده است سایر مکاتب و نظریات بشری به‌دلیل ضعف در قدرت فکر و عقل بشر محدود و ضعیف و ناقص هستند. تا جایی که به وحی دسترسی داریم و شریعت برای ما مشخص کرده است باید در چهارچوب گزاره‌های وحیانی حرکت کنیم. /
علی سعیدی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۴۵
اسماعیل شیرعلی

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

قوانین اقتصادی وضع می‌شوند نه کشف

دکتر  غنی نژاد در مناظره با دکتر  درخشان می‌گفت : ما قوانین را کشف می‌کنیم، قاعدتاً هم منظورش قواعدی است که بر افراد حاکم است.

ایشان بین قوانین عینی و قوانین وضعی خلط کرده‌اند. قانون تقاضا یک قانون عینی است که از رفتار انسانها کشف می‌شود، ولی قانون مالیاتی قاعده‌ای است که برای تنظیم رفتار وضع می‌شود.

قوانین عینی شدیداً تحت تأثیر قوانین وضعی قرار دارند، حتی قانون تقاضا متاثر از این است که شما چه قواعدی بر بازار حاکم کنید.

 بله دکتر غنی نژاد تحت تاثیر اندیشه اقتصاد لیبرالی محض است که از قانون طبیعی (natural law) و نظم طبیعی (natural order) حمایت می‌کند که بر اساس آن هر نظم فاقد مداخله‌ای مطلوب است حتی اگر به بی‌عدالتی و استثمار محرومان بینجامد، که البته از نظر آنها محصول نظم به اصطلاح خودجوش بازار عین عدالت است.

همین امر اختلاف دیدگاه امثال ایشان با اقتصادهای الهی از جمله اقتصاد اسلامی است، قوانین اقتصادی مطلوب قوانینی نیستند که از نظم کور بازاری حاصل می‌شوند، بلکه قواعدی می‌باشند که وضع می‌کنیم تا نظم بازار را در راستای عدالت اقتصادی تنظیم کنیم

 

۷۰ فقیه شیعه قانون اساسی را نوشتند ولی جامعه آن را امضا کرد مردم به آن رای دادند

 

🔷دکتر غنی نژاد میگوید اصول اقتصاد قانون اساسی کمونیستی است و اسلامی نیست به قول امام کارتر هم برای ما  اسلام شناس شده است./دلاور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۲۶
اسماعیل شیرعلی

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

توکلی «پارادوکس  آزادی در لیبرالسم اقتصادی» را عنوان بحث خود انتخاب کرده است؛

 دکتر غنی نژاد در مناظره با دکتر درخشان، آزادی را تقدیس کرد و به عرش برد، ولی سوال، آزادی از چه چیزی مطلوب است ؟

 آمارتیا سن یکی از فیلسوفان اقتصادی معاصر  تلاش می کند در کتاب توسعه به مثابه آزادی (development as freedom) بین عقل و میل آشتی برقرار کند. وی می‌گوید توسعه یعنی افراد آزاد باشند که راهی که بر آن دلیل دارند را دنبال کنند.

تحلیل او وظیفه گرایانه کانتی است و تلاش کرده بین عقل گرایی و لیبرالیسم آشتی برقرار کند. او به شدت مطلوبیت گرایی غالب در اقتصاد را نقد می کند و از  انسان اقتصادی آن با عنوان عاقل دیوانه (rational fool) یاد می‌کند

ولی تلاش سن با رویکرد غالب در اقتصاد که اقتصاد و توسعه را میل-محور تعریف می کنند متفاوت است. علاوه بر اینکه تلاش سن هم به خاطر رویکرد الحادی اش به نتیجه نمی رسد و در نهایت او هم به امیال انسان تن می دهد. باز هم آزادی یعنی تبعیت از امیال نفسانی.

عقبه اقتصاد متعارف به رویکرد میل محور امثال هیوم  و سپس بنتام  بر می‌گردد که بر اساس آن کاری درست است که امیال و لذت انسان را بیشینه کند، در این قضاوت جایی برای خدا و جهان‌بینی الهی وجود ندارد، دلیل هم در چارچوب تنگ مادی‌گرایی اسیر می شود.

در چارچوب تفکر اقتصاد لیبرالی، آزادی در نهایت به ورطه آزادی امیال می غلطد، در حالی که در رویکرد اسلامی آزادی واقعی یعنی رهایی از هوا و هوس و تبعیت از فطرت الهی، در این چارچوب بالاترین آزادی می‌شود آزادی معنوی (رک به مباحث شهید صدر و مطهری در مورد آزادی واقعی و  معنوی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۲۰
اسماعیل شیرعلی

 

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

 

🔹(در خصوص مناظره موسی غنی نژاد و مسعود درخشان) برخلاف ذهنیتی که از این دو نفر وجود داشت، هر دو سوی مناظره دچار ضعف تئوریک بودند و خطاهای فاحش تئوریک اتفاق افتاد.

 

🔹وقتی از اقتصاد اسلامی بحث شد که اقتصاد اسلامی چیست بحث‌هایی مطرح شد که حرف محصل و مشت پرکنی از آن در نمی‌آمد. یا در آن طرف با نوعی ساده‌سازی‌های تئوریک مواجه بودیم، اینکه همه گفتارها را تقسیم کنیم به لیبرال و کمونیسم و اگر هر کسی از دخالت دولت دفاع کرد کمونیستی است و اگر از مالکیت خصوصی دفاع کرد لیبرال است! به نظر من این شیوه بحث خیلی ناکافی است.

 

🔹مثلا وقتی اصل 43 و 44 طرح شد از فضای چپ گرایانه صحبت شد و از بنی صدر اسم بردند و یا آقای بهشتی را در این بحث داخل کردند که نشناختن مساله و نشناختن نظرگاه شهید بهشتی است. شهید بهشتی برعکس آنچه گفته شد، به لیبرال بودن و در جناح سرمایه داری بودن متهم بود. شعار می دادند، «بهشتی ریش دارد، یک باغ تو تجریش دارد».

 

🔹جنبه فقهی و اسلامی و فقاهت در قانون اساسی مثال دیگر است. بخش مهمی از حاضران در مجلس خبرگان قانون اساسی فقها و مجتهدین بودند. مثل مرحوم صافی گلپایگانی و آقای مکارم و اقای موسوی اردبیلی و مرحوم مشکینی و مرحوم منتظری و ربانی شیرازی و ربانی املشی و جوادی آملی و... حضور داشتند

 

🔹با کلیشه‌هایی که آقای دکتر غنی‌نژاد داشت الان جان رالز هم چپ و کمونیست است. اینها سطحی‌نگری و ساده‌سازی‌های تئوریک است.

 

🔹به نظر من در لیبرالیسم ایرانی، مفاهیم ایرانیزه می‌شود و از خاستگاه‌شان دور می‌شود و فرمت‌هایی ساده پیدا می‌کند. بحث مالکیت و دخالت دولت، دعواهای دهه شصت در دو نگاه فقهی است. بعدها بین دو سنت فقهی اختلاف شد. اینها مناقشاتی تئوریک است و به این معنی نیست که اگر کسی از پایگاه دینی از مالکیت خصوصی دفاع کرد، اسمش راست باشد و اگر از مالکیت اجتماعی دفاع کرد اسمش چپ باشد.

 

🔹کثیری از لیبرال‌ها از مالیات به عنوان کاری عادلانه دفاع می‌کنند. مالیات دخالت سیستماتیک در مالکیت خصوصی افراد است. حالا باید اسم این ها را چپ گرایی بگذاریم؟!

 

🔹نقد محتوایی دیگر، گسستی بود که بین گفتار ها و طرح مسائل و نقطه تمرکز طرفین بحث در نسبت آنچه که می گفتند با واقعیت جامعه بود. یعنی این حرف ها را بزنیم یا نزنیم هیچ نسبتی با جامعه و مسایلش نداشت.

 

🔹دیگر اینکه بحث‌ها از شرایط و واقعیت اجتماعی عقب بود. وقتی از دکتر درخشان پرسیدند که راه حل شما چیست؟ راه حل مسائل ساختاری را روحیه انقلابی دانست. در اینجا هیچ پیشنهادی نمی‌شود! روحیه انقلابی را چه کارش بکنیم؟! باید بتوانید طرح تئوریکی بیاورید و عقبه تئوریکی بسازید. سازمان نهادی‌اش چیست. از آقای دکتر درخشان چنین انتظاری می‌رود. روحیه انقلابی یعنی چه؟! حرفی مبهم و کلی است./ پرویز امینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۱۵
اسماعیل شیرعلی

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

شب گذشته مناظره دیدنی میان دو اقتصاد دان ایرانی که هر کدام مدافع دیدگاه خاصی و تاثیر گذار هستند؛ یعنی آقای دکتر موسی غنی نژاد و آقای دکتر مسعود درخشان، در شبکه افق برگزار شد. همانطور که حدس زده می شد مناظره ای عالمانه و بی پرده و بدون ملاحظه و لذا همراه با پاره ای از مواجهه های خارج از عرف بود. نگارنده از این گفتگو بهره بردم و به سهم خود از برگزارکنندگان آن تشکر می کنم. اما در اینجا به چند نکته پیرامون مباحث طرح شده اشاره می کنم.

 

1. گفتگو عمدتاً نظری بود و تلاش مجری برای پرداختن آن دو بزرگوار به مسائل جاری اقتصادی کشور چندان نتیجه نداد. ولی بنده این مسأله را ضعف مناظره تلقی نمی کنم. چون مهم تر از فهم واقعیت موجود شناخت ریشه های نظری آن است. مردم نزاع اصلی میان دو اقتصاد دان متعلق به دو گفتمان تاثیر گذار را مشاهده کردند و نه منازعه میان دو مدیر اجرایی اقتصاد

 

2. غنی نژاد نماینده دیدگاه اقتصادی است که پدید آورنده وضعیت موجود است. او چندان در تظاهر به منتقد وضع حالیه بودن موفق نبود. اعتراف و اذعانی که وی از اقتصاد سرمایه داری یا لیبرال داشت مانع پذیرش چنین تظاهری می شد. ذکر چند بانک خصوصی موفق یک نمونه آن است. کیست که نداند وضعیت موجود، نتیجه نسخه پیچی های سه چهار دهه همین دیدگاه است. حتی اگر قبول کنیم مواد اقتصادی قانون اساسی را چپ های مصدقی نوشته اند. قدرت این دیدگاه به حدی است که دیدگاه مقابل را همچنان در نقش منتقد حاشیه نشین مجبور کرده است.

 

3. غنی نژاد برای پنهان نگه داشتن نقش بانیان فکری وضع موجود و انحراف افکار عمومی به همان شیوه سنتی و نخ نما شده لیبرال های غربی رو آورد. او به شیوه چپ هراسی و القای اینکه مواد اقتصادی متن قانون اساسی جمهوری اسلامی را چپ ها نوشته اند، چنین وانمود می کرد که وضع موجود نتیجه کار آنان در قانون اساسی بوده است. غنی نژاد حتی برای وجیه نشان دادن گفته خود از آنها با عنوان چپ های مصدقی یاد کرد. در حالی که این عنوان برگردان عنوان چپ های آمریکایی است و دو دهه اخیر طرح شده است و دلالت بر استحاله ایدئولوژیک چپ از مواضع ضد امپریالیستی گذشته شان است. درست مانند ویتنامی های کمونیست که غنی نژاد برای کنار آمدن با امپریالیسم مثال زده است.

 

4. به هر حال، فرضاً که ادعای غنی نژاد درباره مواد اقتصادی قانون اساسی درست باشد ولی این ثابت نمی کند که در عمل هم چنین بوده است بلکه بعد از جنگ تحمیلی برنامه ها و سیاست های اقتصادی بر اساس اندیشه لیبرال و دانش آموختگان مدرسه نیاوران تنطیم و اجرا شده است. به عبارتی، هر چند مفاد قانون چپ گرایانه نوشته شد ولی راست گرایانه خوانده شد و عمل کردند. بگذریم که اساساً نزاع چپ و راست در جهان مدرن، صوری است. چون مبانی اومانیستی و سکولاریستی هر دو یکی است.

 

5. قضاوت دکتر غنی نژاد درباره دانش اقتصادی امامین انقلاب و وجود اقتصاد اسلامی، متناقض و غیر منصفانه است. ایشان از سویی می گوید مباحث فقه معاملات در قانون اساسی دیده نمی شود و یا اینکه اسلام مالکیت خصوصی را پذیرفته است. از طرف دیگر منکر اقتصاد اسلامی است. مفروض ایشان در ادعای فقدان آشنایی امامین انقلاب با علم اقتصاد را در عدم شناخت از نظریه های اقتصاد دان های غربی است. فرضاً این دو بزرگ مرد، هایک را نخوانده اند ولی دلیل بر عدم آشنایی از امر اقتصاد نمی شود. خوب است که آقای غنی نژاد بداند که هر دو رهبر انقلاب سال های متمادی درس خارج مکاسب برگزار کرده اند و کتاب بیع امام خمینی ره پنج مجلد قطور است

 

6. غنی نژاد مدعی بود که انسان لیبرال نمی تواند مجتهد نباشد. با وصف این، معترف بود که 95 درصد دیدگاه های هایک را قبول دارد. خب، با مخالفت 5 درصدی که به کسی مجتهد نمی گویند. مضافاً اینکه دکتر درخشان به درستی گفتند که اگر شما مجتهد هستید، چرا آثار هایک لیبرال را بدون نقد آن فقط ترجمه می کنید.

 

7. دکتر درخشان مدعی بود که اندیشه لیبرالیستی غربی، ماتریالیستی و الحادی است. اما آقای دکتر غنی نژاد در پاسخ مثال به لرد اکتون می زند که او لیبرال مذهبی و مسیحی مقید کاتولیک بود. در حالی که ایشان مغالطه ورزیده است. سخن در دخالت دادن آموزه های دینی در نظریه های علمی است و نه اینکه این افراد چقدر مذهبی هستند. نظریه لیبرال بر پایه اندیشه سکولار با به کار گیری آموزه های دینی در علم اقتصاد مخالف است. اگرچه ممکن است که صاحب آن نظریه فردی مذهبی باشد. مانند جریان موسوم به روشنفکری دینی در ایران که آموزه های دینی را در مباحث علمی شان دخالت نمی دهند.

 

8. نکته مهم دیگری که در گفتار دکتر غنی نژاد مشهود بود تفسیر ایشان از نظام سرمایه‌داری امپریالیسم آمریکا است. به زعم ایشان نظام سرمایه داری آمریکا از کف کار تا یک‌جایی قانونی و موافق با اصول علمی پیش می رود ولی از یکجا به بعد یعنی در سطوحفوقانی قدرت به سرمایه داری رفاقتی و انحصاری تبدیل می شود. اما آیا باید چنین اقتصاد سرمایه داری طبقاتی را ستود یا نکوهش کرد. سرمایه داری قانونی که نردبان سرمایه داری رفاقتی است، اصالت علمی ندارد و فریبی بیش نیست

 

9. باور دکتر غنی نژاد به سراب بودن عدالت اجتماعی هم خیلی عجیب و نا گوار است. بی جهت نیست که مدیران اقتصادی مملکت در سه دهه اخیر دغدغه جدی نسبت به مساله عدالت اجتماعی نداشتند

 

🔺 به هر حال، کمترین فایده این مناظره آگاهی عمومی از ریشه های فکری پدید آورندگان وضعیت نابسامان اقتصادی موجود است. همان کسانی که امروز به جای پاسخگو بودن، موضع اپوزیسیون گرفته اند. بطور قطع، کار برای دولت تحول خواه آیت الله رئیسی بسیار سخت و دشوار است. ولی اگر دست به جراحی بزرگ نزند، با این پروپاگاندایی که آنها دارند، وضعیت اقتصادی موجود را ناجوانمردانه به پای این دولت ثبت می کنند.

داود مهدوی‌زادگان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۱۲
اسماعیل شیرعلی

 

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

در مناظره اخیر دکتر غنی نژاد و دکتر درخشان صحبت های دکتر غنی نژاد برای بنده واقعا انگیزه بخش بود.

🔻واقعیت این است که نهال اقتصاد اسلامی هرچند تا پختگی فاصله قابل توجهی دارد اما در حال حاضر، خیلی جلوتر از بسیاری از دانش های دیگر علوم انسانی مانند مدیریت، علوم سیاسی و جامعه شناسی و ... است و در سالهای اخیر در مجموع تلاش کرده است که به تدریج جای خود را باز کرده و در مسائل ورود جدی کند.

 

🔻با دکتر غتی نژاد آشنا نبودم چون رشته تخصصی ام اقتصاد نیست هرچند در رشته مدیریت از لیبرالهای غربزده و تسبیح بدست های باطنا سکولار تازیانه‌ها خورده بودم.

 

🔻صحبت های غنی نژاد برای ما مهم بود؛ می خواستیم بدانیم سخن کسانی که نظام اسلامی چهاردهه به آنان اعتماد کرده و تربیت دهها هزار دانشجو و خیلی از میزهای مدیریت را دهه ها به آنها سپرده و میلیاردها تومان در قالب حق التدریس، پایان نامه و گرنت و هزینه پژوهش و سفر و ... را خرج آنها کرده چقدر از اهداف بنیادین این نظام را برآورده کرده اند.

 

🔻فکر می کردم دکتر، صداقت دارد ولی وقتی دیدم حرف های کاملا غیرواقعی در مورد تدوین #قانون_اساسی می زند و شهید مظلوم دکتر #بهشتی را در جرگه کمونیست ها معرفی می کند! و واقعیات روشن را انکار می کند، از فکر خود برگشتم.

 

🔻فکر می کردم ایشان انسان دانشمندی باشد ولی وقتی دیدم یک استاد درجه یک، هنوز نمی داند که دانش علوم انسانی در هر جای دنیا که تولید می شود مبتنی ارزش شناسی، پیش از آن انسان شناسی، پیش از آن جهان بینی و پیش از آن شناخت شناسی است؛ حیرت زده شدم!!

 

🔻مگر می شود استاد برجسته‌ای سخن از روش #علمی بگوید و هی تکرار کند اما به شناخت شناسی بی توجه باشد؟ 

یا اگر توجه دارد با حذف مرموز #وحی در شناخت شناسی، دربست تجربه گرایی غرب را ملاک تولید علم اقتصاد در یک کشور مسلمان قرار دهد و با بی ادبی علمی، بی شرمانه به بزرگترین فقهای عصر توهین کند که متخصص نیستند!!

 

🔻مگر می شود یک استاد چهاردهه در سیستم آموزشی یک کشور اسلامی خدایی کند و بعد لیبرالیسم خشن غربی را چنان ملوس معنا کند که خلاف واضح تاریخ خود غرب است؟

 

🔻مگر در قرن هیجده دقیقا با همین معنای لیبرالیسم و اینکه انسانها صدرصد آزادند موجب نشدند که کارگران به شدت فرسوده و فقیر شوند و سرمایه داران دچار انفجار ثروت گردند؟

آیا بعد از مسائل قیامهای سنگین قرن هجده و نوزده کارگری در اعتراض به دوران سیاه لیبرالیسم اقتصادی در غرب شکل نگرفت که منجر به تصویب دخالت دولتها در روابط کار و تشکیل سندیکاها شد؟

 

🔻اصلا مگر #روز_زن و #روز_کارگر یادمان کشته شدن کارگران در دوران لیبرالیسم اقتصادی غرب نیست؟

 

🔻دکتر غنی نژاد فلاسفه بنیان گذار لیبرالیسم در انگلیس و آمریکا را می ستاید و اقتصاد برآمده از لیبرالیسم را تقدیس می کند؛ اما به اقتصاد اسلامی که می رسد با غیرت لیبرالیستی و سکولاریسم افراطی به #امامین_انقلاب بصورت عوامانه حمله می کند؟

 

🔻چطور می شود که جوانان معصوم مسلمان را در اختیار کسانی قرار می دهیم که اول لیبرالیسم را قبول دارند بعد اسلام را!!

و اسلام را با لیبرالیسم متر می کنند؟

 

🔻صحبت های دکتر غنی نژاد، چهره خشن لیبرالیسم پنهان شده در نظام آموزشی و سیاسی کشور را عریان کرد.

 

🔻از این بابت از ایشان ممنونیم.

از ایشان ممنونیم که باعث شد انگیزه ما برای مبارزه علمی و پاکسازی فضای آموزشی و مدیریتی کشور از لیبرالها چند برابر شود.

 

🔻مبارزه ای که دامنه آن نباید محدود به دانشگاه باشد بلکه تا وسط حوزه و تا بیت آن خود مرجع پنداری که اقتصاد اسلامی را هجو می کند باید امتداد داشته باشد.

حمیدرضا ابراهیمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۸
اسماعیل شیرعلی

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

نگاه یک دانشجوی فلسفه به مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد:

 

به نظرم این مناظره بیشتر از اینکه برای یه دانشجوی اقتصاد که در یک فضای پارادایمی مشخصی تربیت شده جذابیت داشته باشه برای دانشجوی فلسفه که سعی می کنه نگاه فراپارادایمی داشته باشه جذابیت داشت

من که حقیقتا از این جدل علمی لذت بردم

مباحث بیشتر از اون که رنگ و بوی فلسفه اقتصاد داشته باشه رنگ و بوی فلسفی داشت و تقابل دو نوع نگاه رو نشون می داد

نگاهی که علم رو مساوی science می دونه و هرحرفی خارج از پارادایم رایج علمی حاکم را حرفی غیرعلمی و ناشی از ایدئولوژی شخصی فرد تلقی می کنه

و نگاهی که سعی در نشان دادن بن بست های فکری پارادایم موجود دارد و به نقد آن میپردازد و با متصل شدن به اصول و مبانی فرا انسانی سعی در حل مسائل و این بن بست ها دارد ( نگاهی کاملا افلاطونی و کلاسیک)

مناظره دو شب پیش شباهت زیادی به مناظرات افلاطون با سوفسطائیان داشت ( سوفیست ها دانشمندها و رجل سیاسی و مؤثر زمان افلاطون بودن که حکم اعدام سقراط رو صادر کردن، و افلاطون شاگرد سقراط هست)

در بسیاری از مناظرات، افلاطون به تمسخر و نهیب میپردازه تا طرف مقابل رو از خواب جزمی بیدار کنه.

در نگاه اول بازنده مناظرات سقراط و افلاطون بودن و اکثریت پیروزی نهایی را از آن پرتاگوراس و گرگیاس و ... می دانستند

اما قضاوت یونانیان آن زمان با تاریخ متفاوت بود

در هر صورت هرآنکس که بخواهد نظم فکری انسانها را برهم بزند و آنها را  از خواب جزمی پنداری بیدار کند خود به اتهام جزمی اندیشی طرد خواهد شد

این سرنوشتی است که اندیشمندان فراپارادایمی به آن دچار خواهند شد همچون ابراهیم ع که به شکستن بت های فکری و ظاهری میپردازد

که نه تنها توسط قدرت های نمرودی زمانه طرد شد بلکه حتی دوستانش بر آتش نمرودی هیزم افزودند

( ابراهیم پیش از آنکه پیامبر شود یک متفکر بود و بعد از جریان به آتش کشیده شدن به رسالت مبعوث شد)

حمیدرضا مقصودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۳
اسماعیل شیرعلی

مناظره دکتر درخشان و دکتر غنی نژاد در نخستین هفته اردیبهشت 1402 بحث و نظر زیاد و متنوعی در جامعه ایجاد کرد. از همه مهمتر شاید این مناظره از این جهت حائز اهمیت باشد که چنین مناظره ای با حضور همین اساتید در سال 1387 نیمه تمام ماند! و یکی از طرف مناظره در اعتراض به روند حاکم بر مدیریت گفنگو و مناظره صحنه را ترک کرد!!

مرور برخی مباحث و انتقادات مطرح شده در اینجا خالی از لطف نیست:

▫️مناظره دکتر غنی نژاد به عنوان نماد اقتصاد سرمایه داری و دکتر درخشان، یک اتفاق نادر در عرصه رسانه ملی بود که از زوایای متعددی می تواند جالب و شنیدنی باشد. سالهای متمادی هرچه فریاد زده می شد که اندیشه حاکم بر اقتصاد کشور، تفکرات اقتصادی جان لاک و متفکران سرمایه سالار غربی است، پاسخ روشنی دریافت نمی شد و دولت های اصلاح طلب و اصولگرا یکی پس از دیگری با قیافه های متفاوت، امّا مصمم در اجرای دستورالعمل های اقتصادی بانک جهانی، بن بست مخوفی در عرصه اقتصادی ایجاد کرده اند که وضعیت فعلی کشور، نمایانگر همین بن بست است.

 

▫️دکتر غنی نژاد با این ادعا به میدان آمد که اقتصاد، یک علم است و فقط اقتصاددانان مجاز به تحلیل پیرامون کارکردهای آن هستند و فقهاء و فقه حق اظهار نظر در این زمینه را ندارند و مدعی شد مرحوم امام (ره) و مقام معظم رهبری هم اگر سخنی در این زمینه گفته باشند، مبتنی بر رویکردهای علمی نیست و نمی تواند قابل پذیرش باشد.

 

▫️اینک ضمن تشکر از آقای غنی نژاد که صادقانه سخن گفته و چهره جریان مدافع اقتصاد لیبرالی را آشکار کرد، نکاتی را متذکر می شوم. بنده اقتصاددان نیستم، اما ترکش های اقتصاد مورد ادعای جریان غربگرا را بر سراسر وجودم احساس می کنم، لذا از زاویه یک شهروند درگیر و گرفتار نکاتی را متذکر می شوم:

 

۱. فرمودند علم اقتصاد، اقتصاد رقابتی را می پذیرد و اقتصاد رفاقتی و خصولتی از گردونه اقتصاد لیبرالی جداست و مورد تأیید نیست. پرسش اینجاست که اقتصاد رفاقتی و خصولتی از لوازم اقتصاد سرمایه داری است؛ وقتی ثروت مندان با عرق جبین فرودستان جامعه، ثروت های انبوه جمع کرده اند، در عین این که یک نوع رقابت برای خود تعریف می کنند، سازمان رفاقت را نیز تشکیل داده و با خریدن سیاستمداران و وضع قوانین مناسب، جریان خصولتی را شکل می دهند و با ایجاد شبکه های پیچیده، نظام های سیاسی را تابع خود می کنند. بنابراین، رفاقت و خصولت، لازمه اقتصاد سرمایه داری است و شما نمی توانید از پاسخگویی به فسادی این چنینی سر باززنید!

 

۲. فرمودید کسانی که علم اقتصاد نخوانده اند، اظهار نظرشان غیرعالمانه است؛ اینک باید به این پرسش پاسخ دهید که مگر بافته های ذهنی جان لاک پزشک، وحی مُنزل است که نتوان به نقد آن پرداخت؟ دوستان تحوّل خواه شما در حوزه های معرفتی، حتی به وحی الهی نیز رحم نکرده اند و هر امر مقدسی را به چوب نقد، تخریب و تضعیف کرده اند، حال وقتی به اقتصاد سرمایه داری رسید، منتقدان، عامی و حق اظهار نظر ندارند! انقلاب اسلامی بر اساس یک منظومه توحیدی شکل گرفته است و اگر جریان لیبرال فریفته تمدن غرب، فرصت می داد، اندیشه های مترقی خود را در حوزه های مختلف نشان می داد، اما حیف که نماینده های فکری بیگانگان، عرصه بر نیروهای اصیل تنگ کرده و با فریفتن سابقه داران انقلاب، نسخه اقتصاد سرمایه داری را بر نظام الهی ما تحمیل نموده اند!

 

۳. جناب غنی نژاد، مشکل اینجا بود که دوستان لیبرال شما با شناسنامه خود، به میدان نیامدند، تا تبعات اشتباه فکری آنها به پای خودشان نوشته شود، بلکه به صورت انگل، بر درخت انقلاب اسلامی چسبیده اند و لذا موفقیت اندک را به پای خود تبلیغ می کردند، و مضرّات فراوان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و هنری را به پای انقلاب می نوشته اند و امروزه آنچه در اذهان مردم وجود دارد، ناکآرمدی نظام در حوزه اقتصاد است و کمتر کسی است که بداند، منشأ همه شکست های اقتصادی، انگلی به نام اندیشه لیبرال سرمایه داری است که درخت تنومند دینی را همچون موریانه می زند و او را تضعیف می کند.

 

۵. تمدن غرب، یک تمدن تمام عیار است و هیچ بخشی از این تمدن، در تعارض با بخشی دیگر نیست. به تعبیری اقتصاد با فرهنگ، و هنر با ورزش، و مباحث اجتماعی با حوزه های شهرسازی و همه اینها با سیاست همپوشانی عمیق دارند. معنای واضح این حرف آن است که اگر شما اقتصاد سرمایه داری را از تمدن غرب گرفته اید و نسخه آن را در جامعه ایران اجرا کردید، باید آماده پذیرش بخش های همراه آن نیز باشید. یعنی اگر اقتصاد، مدل سرمایه داری شد، فرهنگ لیبرال نیز جایگزین فرهنگ ایرانی اسلامی می شود، مدل شهرسازی تغییر می کند و سبک زندگی، سبک غربی به خود می گیرد و قس علی هذا و این امر چیزی نیست که کسی بخواهد برای فهم آن، از دسته خواص باشد، یا عوام.

▫️پایان سخن این که در دولت انقلابی سیزدهم نیز مأموران جریان اقتصاد آزاد و سرمایه داری با خاطری آسوده به فعالیت مشغول اند و گویا این قصه پُر غُصه، سر دراز دارد.

شکریان آملی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۰۲ ، ۲۲:۰۳
اسماعیل شیرعلی

در ایران از ابتدای تشکیل دانشگاه یعنی از زمان تأسیس دارالفنون در 150 سال پیش تا به امروز در «سازمان دانشگاه» در ایران،‌ همواره غلبه سازمان اداری بر نیروی انسانی و عاملیت بوده است. به عبارت دیگر، ساختارها بیش از آن که در خدمت خودشکوفایی و بروز خلاقیت‌ها، ‌ایجاد امنیت و آزادی برای بیان، فراهم کردن تسهیلات برای بروز خلاقیت‌ها و ایجاد محیطی ترغیب کننده برای آموزش فکر و خلاقیت باشند، در خدمت هدف‌ها و آمال‌ها و ایده‌آل‌های غایی نیروهای بیرون از نظام دانشگاهی بودند. در رشته ­های دانشگاهی ایران و جهان، دوره کارشناسی مهم­ترین مقطع تحصیلی است؛ چه دوره­ های کارشناسی اولین حلقه پیوند بین فرد و تحصیلات عالی است و در اغلب کشورهای پیشرفته نیز اساساً بسیاری از فارغ­ التحصیلان موفق و واردشده به بازار کار نیز اساساً دارای تحصیلات لیسانس هستند. اهمیت دوره­ های کارشناسی نشان­ دهنده رابطه دانشگاه با جامعه، اقتصاد و اشتغال است که سیاست­گذاری در این حوزه نیز حائز اهمیت است.

دوره­ های کارشناسی از دو جهت حائز اهمیت هستند: از یک طرف برگزاری این دوره ­ها پاسخی به نیازهای اقتصادّ محلی و ملی و تأمین نیازهای نیروی کار است که سرمایه­ گذاری در این حوزه را ضروری می­کند. از طرف دیگر ماهیت خود رشته-گرایش­ های دوره ­های کارشناسی نشان می­دهد که چقدر نیازهای واقعی جامعه براساس تقاضای موجود، استانداردهای آموزش عالی و نتیجه ارائه مدارک لیسانس برآورده شده است در واقع دوره­ های کارشناسی از یک طرف درصدد توانمندسازی جمعیت هدف برای پاسخ به نیازهای اقتصادی است، از سوی دیگر، نشان­ دهنده این است که چقدر نیازهای واقعی جامعه را براساس استانداردهای آموزشی برآورده کرده ­اند. بنابراین انجام پژوهش حاضر از ابعاد نظری و کاربردی حائز اهمیت است. از یک سو اهمیت شناخت و پرداختن به رشته­ های دوره­ های کارشناسی، نحوه تخصصی ­شدن این دوره ­ها شناخته می­شود این موضوع باعث می­شود اهمیت شناخت سیاست­گذاری صحیح در حوزه­ رشته­ های دانشگاهی به ویژه در دوره ­های کارشناسی شناخته شود. در ایران، پس از تأسیس دوره‌های دکتری در دانشگاه‌ها در سال 67، دوره‌های کارشناسی ارشد و دکتری مورد توجه بیشتری قرار گرفته‌اند و اهمیت دوره کارشناسی تا حدی فراموش شده است. رشته ­های کارشناسی در دانشگاه ­های ایران چندان در قالب تخصصی­ شده و کاربردی ارائه نمی­شود و اغلب محتوای دروس آن­ها نیز چندان به ­روز و مرتبط با نیازهای جامعه نیست. در همین زمینه هم دانشگاه­ها اختیاراتی در زمینه برگزاری دوره ­های کارشناسی کاربردی، تخصصی، و محتوای آموزشی مناسب و مرتبط با نیازهای جامعه ندارند این موضوع باعث شده که عناوین و محتوای رشته-گرایش­ های دوره کارشناسی نتواند چندان نیازهای بازار کار، مهارت­ های دانشجویان و جامعه را برآورده سازد. به نظر می­رسد سیاست-گذاری در حوزه آموزش عالی به ویژه در دوره کارشناسی با ضعف­ های شدیدی همراه است به طوری که سیاست­گذاران با سیاست­گذاری غیرواقعی بیشتر به سمت گسترش دوره ­های کارشناسی­ ارشد و دکترا و تولید فارغ­ التحصیلان بیکار حرکت کرده­ اند بنابراین ضروری است ابعاد و علل ناپایداری سیاست ها یا نبود سیاست مشخص در حوزه دوره کارشناسی مشخص شود.

 

ادامه دارد ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۵۳
اسماعیل شیرعلی

ماه رجب، ماه نزول رحمت الهی و ماه اجابت دعاست و ایزد منان با حکمت بی منتهای خود، میلاد فرخنده یاورِ همیشگی پیامبرگرامی اسلام (ص)، امام علی (ع) را در این ماه عزیز قرار داده تا محبت خود را در این ماه بر عرشیان و فرشیان تمام نماید .

سیزدهم رجب، افزون بر شادمانی میلاد شهریار خردورزی و عدالت، با احترام به ارجمندی مقام پدران و سپاس از مهر گسترده ایشان معطر شده است.

 سیزدهم رجب، روز تجلی ایمان و اوج عشق و معرفت است، چراکه مولود کعبه با زهد و تقوا، ژرف‌اندیشی و ساده‌زیستی و رشادت‌ بی‌نظیر خود در عرصه‌های عبودیت و انسانیت، تاریخ بشریت را متحول و مزین به سیرۀ خویش ساخت. وارسته‌ترین بنده‌ای که به هنگام نشستن بر سر سجاده، عالم خاکی را از یاد برده، غرق در شوق عبادت، با معبود خویش راز و نیاز می‌کرد. نمونه‌ای کامل از عدالت که در اوج صلابت، مهربان‌ترین یاور مظلومان عصر خویش بود و چونان پدری دلسوز در تنگناهای زندگی یاریشان می‌کرد.

از این رو، فرخنده زاد‌روز امیرمومنان(ع)، شایسته‌ترین روز برای بزرگداشت مقام پدر و پاسداشت زحمات آنان است. با ادای احترام و ارادت خاص به محضر همگان، ضمن عرض تبریک سالروز ولادت با سعادت امام محمد تقی (جوادالائمه) علیه السلام و آغاز شکوهمند دهه فجر انقلاب اسلامی، میلاد مولای متقیان حضرت علی (ع) و "روز پدر"را به همه فرهیختگان و سکانداران آموزش عالی کشور تبریک و تهنیت عرض می نمایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۰۱ ، ۱۶:۴۵
اسماعیل شیرعلی