جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۹ ثبت شده است

قصه پرغصه ناو LHD آمریکایی... که دارد می سوزد و دل می سوزاند...!!

خودش در آب های «سن دیه گو» دارد میسوزد و دل هزاران ژنرال و سرباز و سیاستمدار آمریکایی، و نیز طرفداران بهت زده US در جهان را دارد می سوزاند...!

خدا کند شیفتگان داخلی ما به «یونایتد استید!» زودتز از خواب بیدار شوند و با حقیقت روبرو شوند!!

🔻همانگونه که همه در جریان هستند، روز یک‌شنبه به وقت امریکا در ساحل غربی این کشور یکی از شناورهای بزرگ و مهم نیروی دریایی ارتش تروریستی امریکا آتش گرفت و عملا باید آن را شناوری از رده خارج محسوب کرد، چرا که با سقوط دکل اصلی این شناور و ذوب شدنش دیگری چیزی از آن باقی نخواهد ماند. با این اوصاف، این ناو نه در مرحله تعمیر بود و نه در حال جنگ، بلکه خودش را آماده می‌کرد تا برای یک ماموریت اعزام شود، در این گزارش بر آن هستیم تا به مسائل مهمی در مورد این رویداد اشاره کنم که شاید مورد توجه قرار بگیرد. 

🔻ناو بالگردبر امریکایی یو‌ اس‌اس بونهوم که ششمین شناور از نوع خود در نیروی دریایی ارتش امریکا به شمار می‌رود، در سال 1998 به آب انداخته شد. این ناو LHD دارای 257 متر طول بود و در زمان ساخت بیش از یک و نیم میلیارد دلار روی دست ارتش امریکا خرج گذاشت. اولین شناور از این مدل در سال 1989 وارد خدمت شد و علی‌القاعده آخرین آن هم باید در سال 2002 به خدمت نیروی دریایی امریکا آمده باشد. پورت مادر این یو‌ اس‌اس بونهوم «سن‌دیه‌گو» بود. این ناو بالگردبر حدود 1700 نفر پرسنل داشت و با توجه به ماموریت این ناوها، نقش مهمی در قدرت دریایی ارتش امریکا ایفا می‌کردند.

🔻حضور جنگنده‌های عمودپرواز هریر، اف35بی، پشتیبانی نزدیک ای10، آسپری، انواع بالگردهای سوپرکبرا، سی‌استایلون و انواع و اقسام پرنده‌های دیگر به همراه توانایی حمل و نقل میزان زیادی تجهیزات دریایی، زرهی، پشتیبانی زمینی، نیروی رزمی، هاورکرافت و ... از این LHD یک غول ساخته بود که در اشغال عراق در سال 2003 نیز حضور داشت و در ساحل کویت لنگر انداخته شود. هنوز مشخص نیست که در ششمین LHD نیروی دریایی امریکا از این کلاس چه تجهیزات و امکاناتی وجود داشته است، اما همین الان بیش از یک میلیون گالن سوخت در آن وجود دارد.

🔻علاوه بر این، طیف وسیعی از تجهیزات راداری، دفاع هوایی، موشکی، اخلالگر و.... روی این LHD حضور داشت که از آن یک شناور بسیار گرانقیمت و گرانبها و دارای ارزش عملیاتی بالا ساخته بود. طول 257 متری این LHD و ارتفاع زیاد آن که در اندازه یک ناو هواپیمابر بود، در حوزه توانایی‌های لجستیک و توانایی بقا در دریا این شناورها را بسیار توانمند کرده بودند. فکر کنم مخاطبان کانال اخبار سوریه با ناو یو‌ اس‌اس باتان آشنایی داشته باشند که چند ماه پیش در اقیانوس آرام حضور داشت. باتان پنجمین شناور از این کلاس است که در سال 1996 به آب انداخته شد و بندر مادر آن، نورفلوک در ویرجینیا است.

🔻در حالی که این چند خط را می‌نویسم، این شناور بزرگ و ارزشمند نیروی دریایی امریکا همچنان در آتش‌ می‌سوزد. با توجه به سطح بالای محافظت در نیروی دریایی و کلا ارتش امریکا و امنیت کاملی که در آب‌های شرقی و غربی این کشور وجود دارد، این اتفاق نمی‌تواند یک حادثه باشد. این مساله را همه می‌دانند که چنین اتفاقاتی در ارتش امریکا بسیار کم‌سابقه است و دلایل آن نیز متعدد است. با این حال، مشکلات اقتصادی این روزهای امریکا و گسترش نارضایتی عمومی در اقشار مختلف این کشور از یک‌سو و وجود دشنمان دائمی برای امریکا از سوی دیگر، می‌تواند هر طرفی را به جذب و به‌کار گیری ملوانان امریکایی برای چنین اقداماتی وسوسه کند. 

🔻همانگونه که ما در کشور خود خائن داریم و کسانی هستند که برای چند هزار دلار کشورشان را به دشمن فروخته و حاضرند هر کاری کنند، در امریکا نیز این مساله صدق می‌کند. باوجود اشراف اطلاعاتی ارتش بر نیروهای رزمی‌اش، اما حضور صدها هزار نفر در ساختار نیروی دریایی امریکا که به تازگی تبعه امریکا شده‌اند و معمولا به کشورهای مختلف رفت و آمد کرده و برای تفریح و خرید پیاده می‌شوند، قابلیت‌های بسیار جذابی جهت هر سازمان امنیتی مخالف و دشمنی فراهم می‌کند تا نسبت به جذب چنین نیروهایی اقدام کند و این موضوع، مختص امروز نیست و در سال‌های گذشته هم در مورد امریکا درست بوده است.

🔻همانگونه که عوامل نفوذی می‌توانند در ایران و یا هر جای دیگر خرابکاری کنند، کشوری با توانایی ایران هم که سال‌هاست دشمن شماره یک خود را شناخته برای ضربه زدن به دشمن در داخل خاک خودش سرمایه‌گذاری کرده است. این مساله مربوط به امروز و دیروز نیست و این موضوع را خود امریکایی‌ها بیش از همه می‌دانند. پس ترور رستم ایرانشهر به دستور ترامپ، به ناگهان امریکا بر رفت و آمد ایرانی‌ها در مرز با کانادا سختگیری کرد، دلیلش هم این بود که ایران در پاسخ به تهدیدات ترامپ به او یادآور شده بود که «تو را هم خواهیم کشت» و مهمترین عامل ترس و وحشت ترامپ که در خلال دو سخنرانی پس از این حادثه و لرزش شدید صدایش همین مساله بود.
🔻این را هم اینجا خدمت شما عرض کنم که ترامپ دیگر به این سادگی پایش را به آسیای غربی نخواهد گذاشت، چه رئیس‌جمهور شود، چه نشود. او با توجه به ذهنیتی که از ایرانی‌ها دارد، از کشته شدن می‌ترسد. این ترس باوجود قمپزها و زبان‌درازی‌های او وجود دارد. چند روز پیش ژنرال مک‌کنزی فرمانده تروریست‌های امریکایی سنتکام گفته بود که هر وقت همه چیز آرام باشد، آن موقع ایرانی‌ها ضربه خواهند زد، اما او فکرش را هم نمی‌تواند کند که این ضربه ممکن در قلب امریکا و در ساحل غربی این کشور و در یک LHD بسیار گرانقیمت ممکن است روی دهد.

🔻این را هم اضافه کنم، اگر ما مسوولیت انهدام نفتکش‌ها در ساحل فجیره و در دریای عمان و همچنین حمله به آرامکو و ریاض را پذیرفتیم، مسوولیت این اقدام را هم خواهیم پذیرفت. گاهی اوقات باید مثل دشمن رفتار کرد. چند روز پیش در یک توئیت یادآور شده بودم که آنچه در نطنز گذشت نمی‌تواند کار رژیم صهیونیستی باشد و فقط آنها به صورت ضمنی و در خلال چند توئیت مسوولیت آن را بر عهده گرفتند و بعد هم که فهمیدند ممکن است تبعات سنگینی داشته باشد، خفه‌خون گرفتند... از همان ابتدا برای همه مشخص بود که حادثه نطنز زیر سر آمریکایی‌ها است اما طرف‌های همکار متعدد بوده‌اند.

🔻حالا شما در نظر بگیرید به ناگهان مسوولیت این آتش‌سوزی و اقدام را القاعده یا داعش بر عهده بگیرد... به نظر شما داستان جالب‌تر نخواهد شد. در این مورد حرف‌ها و مسائلی است که در فرصت مناسب خواهم گفت. برای طرف امریکایی اینکه بخواهد طرفی خارجی مانند ایران را در این مورد مسوول بداند بسیار سخت خواهد بود، افکار عمومی این کشور به هیچ عنوان این مساله را نخواهند پذیرفت، همه هم می‌دانند که این آتش‌سوزی که از بخش کارگوی این LHD شروع شده حادثه نبوده که اگر بود، آتش‌سوزی این همه سریع گسترش پیدا نمی‌کرد. در نظر داشته باشید که رسانه‌های امریکایی تاکید کرده‌اند که صدای انفجار را روی عرشه شنیده‌اند.

🔻ایران و امریکا در یک جنگ مداوم هستند، امریکایی‌ها نمی‌خواهند واقعیت‌ها را قبول کرده و به توانایی‌های ایران اعتراف کنند. آنها وقتی دستور ترور سپهید شهید قاسم سلیمانی را دادند هم فکرش را نمی‌کردند که ایران بخواهد پاسخ بدهد و به همین دلیل سعی کردند با ارسال لشکر 82 هوابرد که قدرتمندترین و قوی‌ترین نیروی رزمی در اختیار ارتش امریکا به نوعی به شمار می‌رود، زبان تهدید را گسترش دهند. آنها به خوبی از سطح جابجایی‌ها در نیروهای رزمی ایران آگاه بوده و به صورت روزانه آن را رصد می‌کردند و می‌دیدند که ایران می‌خواهد پاسخ دهد... البته این بعد از ماجرای ترور بود و وقتی که عین‌الاسد هدف قرار گرفت، همه ابهت امریکا فرو ریخت.

🔻بعد از گلوبال هاوک، آرامکو و عین‌الاسد طرف امریکایی به هیچ عنوان جرات نمی‌کند با ایران به صورت فیزیکی رودررو شود و به همین دلیل هم اقداماتی مانند آنچه در نطنز روی داد را انجام می‌دهد که البته انجام شدن آن نیز به دلیل سهل‌انگاری داخلی بود وگرنه می‌شد به سادگی آن را مدیریت کرد. ایران بارها گفته که دوران بزن‌ دررویی به پایان رسیده و هر اقدامی را تلافی خواهد کرد. دست ایران برای تلافی کردن در خاک امریکا بسیار بلند است. من هنوز هم سردر سفارت امریکا در آتن را به خاطر دارم و شاید خیلی از حوادث دیگر را. ایران در برابر امریکا در سطح یک ابرقدرت واقعی عمل می‌کند و این مساله را همه می‌دانند. 

🔻این را از ماجرای انهدام هواپیمای حامل 11 نفر از افسران و طراحان اصلی سازمان جاسوسی امریکا در افغانستان به خوبی می‌توانید پیدا کنید. امریکایی‌ها در مورد آن حادثه هنوز هم روزه سکوت گرفته و حاضر نشده‌اند اسامی افراد کشته شده و دلایل این حادثه را رسانه‌ای کنند. ما به آن مرحله از توانایی در حوزه عملیاتی رسیده‌ایم که بتوانیم از منافع ملی خودمان با توجه به داشته‌هایمان دفاع کنیم و در این زمینه به هیچ طرفی نه تنها شوخی نداریم، بلکه در عمل جدیت خود را نشان داده‌ایم. هنگامی که نفتکش‌های ما به سمت ونزوئلا می‌رفتند، همه شناورهای امریکایی در خلیج فارس می‌دانستند که روی آنها قفل موشکی صورت گرفته است... 

🔻در پایان هم باید این نکته را تصریح کنم که شاید صراحت در این نوشته باعث تعجب گروهی شود، اما همانگونه که بارها گفته‌ام، واقعیت‌ها بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که همه فکر می‌کنند. ایرانِ ما امروز باوجود همه تحریم‌ها بسیار قدرتمند است. گفته بودم که تابستان داغی داریم، بابت هر داغ، داغی بر دل آنها خواهیم گذاشت. شب گذشته در عربستان هم یکی از این داغ‌ها را گذاشتیم که فقط خودشان می‌دانند و ما... قرار نیست عوامل آن‌ها خرابکاری کنند و بعدش ما ساکت بنشینیم، بزنند، می‌زنیم!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۰۶:۲۴
اسماعیل شیرعلی

در محافل آکادمیک عمدتا بحث بر این است که فلان کتاب چه مبانی دارد؟ چه یافته هایی را عرضه کرده و مخلص کلام چه مطلب تازه ای را ارائه داده است. قبلا طرح چنین نکاتی در سطح نظری هم مورد اعتنا بود ولی در شرایط کنونی با تنگناهای پدید آمده در جامعه و مسائل مختلف نوپدید، امروزه محافل آکادمیک نیز تنها به دنبال طرح تئوریک نیستند بلکه به شکل عملی در پی حل معضلات انباشته شده جامعه هستند و نگاشته های علمی همکاران دانشگاهی نیز در قالب کتاب یا مقاله علمی، وقتی با اقبال مواجه خواهد شد که به شکل ارائه راه حل های عملی به هدف مورد اشاره پرداخته باشد. با این مقدمه به نقد  کوتاه کتاب «ایران و جهانی شدن، چالش ها و راه حل ها» اثر دکتر سریع القلم می پردازم؛

قبل از شروع نقد لازم است اشاره کنم که دکتر محمود سریع القلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی، محقق و پژوهشگر اسبق مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام و مشاور فعلی رئیس جمهور روحانی است.

نکته مهم دیگر اینکه جناب رئیس جمهور، پیشگفتار این کتاب را نگارش فرمودند. در واقع پیشگفتار کتاب مورد اشاره، به قلم رئیس جمهور فعلی و قائم مقام وقت ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام است.

جدای از نگاه لیبرالی و در جاهایی نئو لیبرالی حاکم بر کتاب که البته با وفاداری کامل به نظام سرمایه داری به رشته تحریر درآمده است، اهم موارد مطرح شده در کتاب عبارت است از؛

نقد مبانی فلسفه غرب، کشور را از پیشرفت و توسعه باز می دارد! جناب سریع القلم یکی از عوامل عقب افتادگی کشورمان را مدیرانی میداند که بین الملل گرا نیستند! البته در ادامه تعریفی از بین الملل گرا ارائه می دهند که موجب شگفتی است؛ «راه پیشرفت، میدان دادن به مدیران و نخبگان سیاسی بین الملل گراست! یکی از عوامل عقب افتادگی نظام این بوده است که رجال جمهوری اسلامی از بومی ترین و محلی ترین اقشار اجتماعی ایران بوده اند. اشراف، سرمایه داران، صاحبان صنایع، بانکداران، مالکین بزرگ و زمین داران جزء رجال سیاسی اوایل انقلاب اسلامی تبوده اند!!! به تعبیر متخصصین اقتصاد سیاسی، رجال ایران بین الملل گرا نبوده اند و به جز آیت الله بهشتی، تا اندازه ای آیت الله رفسنجانی، حجه الاسلام والمسلمین خاتمی، عموم  رجال سیاسی پس از انقلاب ایران، اطلاعات و بینش گسترده ای از جهان و مسائل آن نداشته اند!».  ( با این توصیف آیا باید حضرت امام رحمت الله علیه و مقام معظم رهبری را جزء رجال سیاسی پس از انقلاب بدانیم یا خیر؟ منظور جناب سریع القلم چه بوده؟!).

ایشان در ادامه، با صراحت بیشتری به موارد عقب ماندگی کشور و موانع پیشرفت اشاره می کنند که به اختصار به آنها اشاره می شود؛

1- مکتب اسلام و بویژه اندیشه های شیعی

2- قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران

3- اصول انقلاب اسلامی

4- ماهیت اهداف و آرمان های جمهوری اسلامی

5- عدالت طلبی جمهوری اسلامی ایران در بیرون مرزها

6- استقلال طلبی اقتصادی و سیاسی

7- مقابله با سیاست های کشورهای استکباری بویژه آمریکا

8- انتقاد و مورد سوال قرار دادن مبانی فلسفی غرب

9- تفکیک میان اقتصاد غرب و فرهنگ و سیاست غرب بویژه آمریکا

10- مدیریت افرادی از اقشار پایین جامعه مانند امام و مقام معظم رهبری!!

به زعم دکتر سریع القلم برای رسیدن به توسعه می بایست از موانع  دهگانه اشاره شده در کتاب«ایران و جهانی شدن، چالش ها و راه حل ها» عبور کرد!

.

.

 نامه موسوی خوئینی ها و اقاریر تاجزاده ها ...  پشتوانه فکری دارد!

.

.

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۹ ، ۰۸:۳۲
اسماعیل شیرعلی

به بهانه تحول در مرکز پژوهش های مجلس که توسط برخی نمایندگان مجلس یازدهم بویژه دکتر زاکانی مطرح و پیگیری میشود، نکاتی عرض میشود؛

1- دغدغه کارآمدی مرکز پژوهش های مجلس، دردی کهنه و البته درد مشترک بسیاری از نهادهای کشور است و شکی نیست که باید برای آن فکری اساسی کرد، اما آنچه نگارنده را نگران کرده، ایجاد تشکیلاتی جدید موازی با تشکیلات موجود در سایر قوا به بهانه ایجاد ساز و کاری جدید و تحولی است که از یک سو بودجه کشور را در شرایط دشوار امروزی می بلعد و از سویی دیگر انتظارات جدیدی را برای جامعه و نخبگان می آفریند که عدم توفیق آن میتواند سرخوردگی جدیدی را برای همگان به دنبال داشته باشد.

2- لزوم تصمیم گیری بر اساس پژوهش های آکادمیک و علمی، دیربازی است که آرزوی جامعه بویژه اهل فکر و اندیشه است. نکته اینجاست که تضمینی وجود دارد که مرکز پژوهش ها پس از تحول مورد نظر، مجددا تحت تأثیر سیاست بازی ها و لابی ها و مصلحت های نمایندگان مجلس قرار نگیرد و از مسیر علمی و منطقی خود خارج نشود؟ ضمانت اجرای چنین آرزویی اساسا چیست؟ هرچند نگارنده تجربه پژوهشگری در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت را داشته و از ضرورت وجوب و وجود مرکز پژوهشی بالادستی به خوبی مطلع است و وجود چنین مرکزی را (بویژه پس از انحلال مرکز فوق) بسیار ضروری می داند.

3- به جای نهادسازی جدید و صرف هزینه مجدد، آیا امکان ایجاد شبکه ای یکپارچه تحت وب وجود ندارد تا با اتصال مراکز مورد نظر در برنامه تحولی ذکر شده؛ امکان استفاده هر سه قوه وجود داشته باشد و یا حتی بنا به ضرورت، نهادهای نظارتی فرا قوه ای نیز بتوانند با سطح دسترسی تعیین شده به فراخور تشخیص سیاستگذاران و به مقدار ضرورت و نیاز خویش، از آن بهره ببرند؟ آیا واقعا نمیتوان مرکز آمار ایران ، بانک مرکزی و برنامه و بودجه و ... در قوه مجریه را با مراکز دیگری چون مرکز آمار قوه قضائیه و ... در یک ساختار شفاف(با سطوح دسترسی مشخص و مدیریت شده) قرار داد؟

4- مسئله‌محوری در پژوهش، اساسا الزاماتی دارد! که باید رعایت شود و الا همان میشود که در این چهل سال تجربه شده است! 

مسئله محوری نیازمند شناسایی مسائل اجتماعی و شناخت دقیق ابعاد و زوایای مسئله است که این امر بدون ارتباط و تعامل با دستگاه های نظام امکان پذیر نیست.

مسئله یابی فرایندی رفت و برگشتی و تکامل یابنده برای کشف مسائل اجتماعی است که شامل احساس مسئله، کشف موقعیت مسئله و صورت بندی مسئله می شود.

مسئله محوری مستلزم کار گروهی و توجه به ابعاد مختلف مسئله است زیرا غالب مسائل اجتماعی ماهیتی چند بُعدی و میان رشته ای دارند که تنها با یک رشته تخصصی قابل حل نیستند.

 

ادامه دارد....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ تیر ۹۹ ، ۰۹:۳۴
اسماعیل شیرعلی