جامعه مدنی یا جامعه هجری 6
انتقال شناسی
بستر توسعه در تفکر مدرن ، در مبحث انتقال شناسی یا ترانسفورمیسم [1] در حوزه ی فلسفه ی تاریخ است . آن چه مقوم تاریخ است انتقال از یک عصر به عصر دیگر و انتقال از یک دوره با سلسله هنجار و ارزش مشخص ، به دوره ای دیگر ، با سلسله ای از هنجارها و ارزش های متفاوت است . این انتقال ، یک متغیر کلیدی دارد : انتقال از گزاره ای قدیمی به انگاره ای جدید . آن چه گزاره ای قدیمی و دارای قدمت نامیده می شود در این معنا ، ترادیسیون خوانده می شود که می توان مسامحتاً آن را «سنت» ترجمه نمود . [2]
در گذر زمان و حرکت از عصری به دورانی دیگر ، در واقع حرکت از ترادیسیون [3] ( سنت ) به تجدد و سپس به ترادیسیون صورت می گیرد . این مراحل انتقال شناسی حرکت یک جامعه از سنت به تجدد و سپس به سنت ، در یک روند سینوسی و نوسانی ارزیابی و حتی مدیریت می شود .
1 ـ نو اندیشی
یک پدیده ی اجتماعی که سنت شده است ، ممکن است در گذر زمان ناکارآمد شود . این ناکارآمدی ، ضرورت جایگزینی برای آن را نشان می دهد . در این مرحله ، چاره اندیشی برای جایگزینی آن سنت ناکارآمد آغاز می شود . در اثر ممارست و تلاش ، بالاخره یک انگاره ی جدید و جایگزین ، ابداع می شود . این مرحله نخست را می توان « نواندیشی » نامید زیرا در آن ، اندیشه ی نوینی برای جایگزینی با اندیشه ی مبنایی سنت جاری اندیشیده شده است .
2 ـ نوگرایی
پس از آن که اندیشه ی نوینی پرداخته شد ، در میان نخبگان و سپس توده ها مطرح و ابعاد آن به نقد و بررسی گذارده می شود . به مرور به این اندیشه ی نو ، اقبال عمومی و گرایش به وجود می آید . به این اقبال و گرایش «نوگرایی » گفته می شود ، که حاکی از اقبال عمومی درجای گزینی این اندیشه ی نو ، با آن سنت پیشین است .
3 ـ نوسازی
هنگامی که اندیشه ی نو با اقبال مواجه شد و «نوگرایی » در جامعه بروز یافت ،
مطالبه ی آن به
« نوسازی » می انجامد . نهادهای متوالی، از نهاد قانون گذار تا دستگاه های تصمیم ساز
و سیاست گذار ، آن اندیشه ی نو را در قالب طرح و قاعده و قانون ، ضمانت اجرا می بخشند . در این مرحله
است که به مرور بنای جامعه مبتنی بر آن اندیشه ی نو ، « نوسازی » می شود .
در تفکر مدرن ، به مرحله ی نواندیشی «مدرنیته »[4] ، به جای مرحله ی نوگرایی « مدرنیسم »[5] ،
و به مرحله ی نوسازی « مدرنیزاسیون » [6] می گویند .
در جوامع غیرغربی که در آن ها مقوله ی توسعه درون زا نیست و از جوامع غربی اقتباس
می شود ، غالباً توسعه را با مدرنیزاسیون یکسان می پندارند . هم چنین به دلیل این که
مدرنیزاسیون به سبک غربی ، اقتباس از آن چیزی است که در غرب پیاده و اجرا شده است ، مفاهیم توسعه و مدرنیزاسیون ، مترادف
« وسترنیزاسیون » [7] شناخته می شود . [8]
4 ـ سنت
گونه ای نهادینه و جاری می گردد که از آن به « سنت » یاد می شود . در این مرحله است که آن گزاره ، دیگر « جدید » نیست و به « سنت » تبدیل شده است .