توسعه تمدن غرب
سوپر پارادایم امانیسم
روند انتقال شناسی [1] در تمدن غرب به سه دوره ی کلی تقسیم می شود :
الف ) دوره ی امانیسم نخست
این دوره از 700 قبل از میلاد تا 200 پس از میلاد را در بر می گیرد و ابتدا یونان و سپس امپراتوری روم تا عصر کنستانتین در آن به سر می برند . امانیسم نخست ، که در آن همه چیز حول انسان تعریف می شد و چه از سوی « آناکساگوراس » و « پوروتاگوراس »که انسان را مبنای همه چیز می دانستند ، و چه دریافت سروش آسمانی در معبد دلفی توسط « سقراط » مبنی بر این که « خودت را بشناس ! » ، همه ی عوامل معرفتی دست به دست یکدیگر دادند تا یونان باستان از عصر اسطوره ها یا میتولوژیسم عبور کرده و به عصر امانیسم نخستین و باستانی وارد شود . دوره ی امانیسم نخست به عصر پاگانیسم ( کفر کیشی ) نیز شناخته می شود .
ب ) دوره ی کریستانیسم
این دوره که از 200 پس از میلاد آغاز و تا اواخر قرن پانزدهم استمرار می یابد
، یک دوره ی طولانی اصالت ایمان الهی ، از نوع مسیحی آن است که به عصر مسیحی گرایی
یا کریستانیسم معروف شده است .
از این دوره به قرون وسطا یاد می شود .
ج
) دوره ی امانیسم دوم
پس از رنسانس در ایتالیا ، که عصر نوزایی و بازگشت به انگاره های دوره ی طلایی
یونان ، خوانده و با شکل گیری روشنگری در اروپا ، دوره ی امانیسم دوم پدید آمد . امانیسم
جدید ، یک امانیسم مدرن است که مشخصه ی آن « سکیولاریسم »است . در واقع به تبع آغشته شدن
تمدن غرب به برخی انگاره های مسیحی و یهودی ، درنتیجه امانیسم دوره ی جدید نتوانست
یکسره دین را از صحنه خارج کند . لذا به جای تکیه بر
« پاگانیسم » ، از ممیزه ی تلطیف شده تری به نام « سکیولاریسم » بهره برداری می شود . هر چند که
در
سال های اخیر ، مفهومی جدید به نام « نئوپاگانیسم »در ادبیات ژورنالیستی ـ فلسفی غرب
، ارائه و پی گیری می شود که دوره ی امانیسم جدید را با عبور از سکیولاریسم ، با این
مفهوم معرفی می کند .
nobin.blog.ir