سه گام کلی از مرحله دوم مدرنیسم
گام نخست : مدرنیته
مدرنیته ، نوعی « نواندیشی »محسوب می شود که به جای اصالت بخشی به « شرع » ، در آن به « عرف » اصالت داده می شود . در غیبت خدا از صحنه ی اجتماعی و زندگی بشری ، سکیولاریته ( عرفی اندیشی ) و سکویلاریسم ( عرف گرایی ) و سکیولاریزاسیون ( عرفی سازی ) مبنا قرار می گیرد . این روند ، به طور طبیعی ،به امانیته ( بشری اندیشه ) ، امانیسم ( بشرگرایی ) و امانیزاسیون ( بشری سازی ) مناسبات اجتماعی انجامید. نفی عقبا و آخرت، به برجسته شدن بیش از پیش « دنیا » منتج شد و دنیاسازی ، از دستاوردهای مهم سکیولاریسم خوانده شد . به همین نسبت امانیسم یا اصالت بشر، به مرور در چهار حوزه ی معرفت شناسی (اپیستمولوژی)،بشرشناسی ( آنتروپولوژی ) ، هستی شناسی ( انتولوژی ) و خداشناسی ( تئولوژی ) به ظهور و بروز انگاره های متفاوتی نسبت به عصر کلیسا و ایمان مسیحی نایل شد . دگرگونی در این چهار حوزه ، موجب تعمیق مدرنیته گردید . [1]
گام دوم : مدرنیسم
مدرنیسم ، که نوعی « نوگرایی » نسبت به اندیشه ی نوینی است که در مدرنیته تولید شده بود ،محسوب می شود . ظهور و بروز مدرنیسم در حوزه ی معرفت شناسی متأثر از مدرنیته ، به سه مکتب کلی انجامید : رسیونالیسم یا خردگرایی ، آمپریسم یا تجربه گرایی و پوزیتیویسم یا اثبات گرایی .
هم چنین مدرنیسم در حوزه ی انسان شناسی ، در دو بخش فردی و جمعی ، به باز تعریف مفاهیمی مانند : اندیویدوآلیسم یا تفرّد ، کلکتیویسم یا تجمع ، هدونیسم یا لذت گرایی و آمورالیسم یا اخلاق زدایی اجتماعی منتج شد . مدرنیسم در حوزه ی تئولوژی یا خداشناسی ، با شتابی گسترده ، به « آته ایسم » یا « بی خدایی » در غلتید .
گام سوم : مدرنیزاسیون
مدرانیزاسیون ، نوعی « نوسازی » مبتنی بر مدرنیته و مدرنیسم است . مدرنیزاسیون در حوزه ی معرفت شناسی به اصالت دانش یا ساینتیـزاسیون انجامید ، که در آن اصالت یا از آن صاحبان دکتریـن ،یعنی دکترینریَن ها است یا از آن دکترین های آنان که دکترینالیسم خوانده می شود .
مدرنیزاسیون درحوزه ی انسان شناسی ، هنگامی که به ایجاد نظام های اجتماعی رسید، ایدئولوژیهای گوناگونی را رقم زد که از تلقی سوسیالیسم در چپ تا ناسیونالیسم و لیبرالیسم و گلوبالیسم در راست صحنه ی بلوک بندی اجتماعی ، طیف نمایی شد .