تشیع و توسعه
همان گونه که اشاره شد ، توسعه مفهومی نسبتاًٌ جدید و مدرن است ، اما اسلام و به ویژه تشیع با آن بیگانه نیست . روی کرد فلسفه ی اسلامی و همچنین فقه شیعه به « نوگرایی » و لحاظ نمودن اقتضائات عصری و مقتضیات زمان ، روی کردی جدی بوده و هست . به ویژه دستگاه فقهی تشیع ، عنصر زمان را که قلب ملاحظات عصری است ، به عنوان مؤلفه ای کلیدی بر می تابد . ویژگی ممتاز تشیع در انطباق عصری است و لاجرم چنین انطباقی ، تناوب میان سنت و نوگرایی را به عنوان روش کار ، در متن خود می پذیرد . البته باید خاطر نشان نمود که این تناوب سنت و نوگرایی در تشیع شامل سنت الهی نمی شود و همان گونه که در قرآن مجید ذکر شده است ، سنت الهی تبدیل بردار نیست . فضای مواجهه با سنت الهی » أِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم » [1] این گونه نیست که در گذشته تغییر الهی در هر قومی منوط به تغییر انفسی آنان از سوی خودشان بوده باشد ، اما اکنون این سنت متحول شده و بتوان شاهد بود که قومی بدون تغییر در نفس خود ، شاهد تغییر الهی در میان خود باشند .
پس مقوله ی پذیرش کنش متناوب سنت و نوگرایی به عنوان یک روش از سوی مکتب تشیع مادامی که معترض سنت الهی نشود ، امری ممدوح است ، اما در تلقی اسلامی ، مقوله ی توسعه ، جامع همه ویژگی ها برای حرکت رو به جلو نیست . زیرا هر پیشرفت و هر حرکت رو به جلو در جامعه ، مادامی که به « رشد » منتج نشود ، پذیرفته نیست . « رشد » مفهومی قرآنی است که در برابر « غی [2] » قرار دارد و بن مایه کنش های اجتماعی « ارشادی »در مقابل فعال و انفعالات اجتماعی «اغوایی» است . در این جا پرسش این است : توسعه ، چگونه به رشد موردنظر اسلام منتج می شود ؟ !