تعالی
تعالـی
توسعه یافتگی ، لزوماً به رشد نمی انجامد و در تلقی اسلامی ، مقوله ی « تعالی » در کنار « توسعه » مقوّم « رشد » خواهد بود . در دکترین توسعه ، مبحث انتقال شناسی از سنت به نوگرایی و مجدداً به سنت مطرح است ، اما در « تعالی » ، مبحث « استعلاء شناسی » . روند تعالی فرد و جامعه در یک حرکت دورانی ، مانند پیچش اتومبیل درگذرگاه پارکینگ طبقاتی ، یا مانند روند مارپیچ منقوش بر یک قطعه « پیچ » فلزی ، از پایین به بالا با ساز و کاری مشخص است .
وصیت پیامبر اکرم (ص) در روایت « ثقلین » مبنای دکترین تعالی در تشیع محسوب می شود . ثقلین یا « کتاب خدا و « عترت » پیامبر (ص) دو منبع هدایت در اسلام هستند. عترت و امامت ، در مهم ترین کارکرد خود ، به عنوان امام متقین ( وَ اجعَلنا لِلمُتَّقِینَ أِماماً [1] ) ، مسلمین را به مقام تقوا رسانده و در آنجا قرآن ( هُدیً لِلمُتَّقِینَ [2] ) آن ها را تا مرحله بعد هدایت می نماید . مجدداً گزاره بعدی در زندگی فردی یا نظام اجتماعی مطرح می شود و یک بار دیگر رویه ها و آموزه های معصومین (ع) راه گشای فرد یا جامعه تا مقام تقواست و مجدداً نقش قرآن در هدایت تا مرحله بعد متجلی می شود . این تناوب میان « هدایت تا مقام تقوا » ، و « هدایت قرآنی از مقام تقوا » به بعد ، اساس روش « استعلاء شناسی » است [3] .
در « توسعه » روند انتقال شناسی از سنت به تجدد ، روند انطباق « توسعه » با «تاریخ » محسوب می شود . اما در « تعالی » ، مقوله ای تاریخ ، موضعیت ندارد ، بلکه « عهد » مطرح است . در واقع استعلاء شناسی در حرکت « به مقام تقوا » و حرکت « از مقام تقوا » بر کرسی عهد و یا بر تحقق عهد استوار است .
روند انتقال از سنت به تجدد و مجدداً به سنت ، در دانش توسعه ، « مدیریت [4] » نامیده می شود . مدیریت توسعه ، مدیریت بر روند انتقال از سنت به تجدد و مجدداً به سنت است ، اما در روند تعالی مبتنی بر حرکت « تا مقام تقوا » و سپس حرکت « از مقام تقوا » ، در تعالی شناسی « هدایت » خوانده می شود . در واقع حرکت در توسعه ، کنشی بیرونی و مدیریت پذیر است و حرکت در تعالی ، کنشی درونی و هدایت مند .