مروری بر ادبیات توسعه 7
دو منبع اصلی نظریه وابستگی :
تفکر نئومارکسیتی که نظریه سرمایه داری انحصاری را مطرح کرد و هدفش این بود که نشان دهد در قرن بیستم یک شکل سلطه از سازمان اجتماعی ایجاد شده است. شرکت های بزرگ که دراواخر قرن نوزدهم به وجود آمده بودند رفته رفته شرکت های کوچک را با خریدن اکثر سهام این شرکت تصاحب کردند و از صحنه رقابت دور کردند. انحصاری شدن سرمایه نزد آنان رقابت را کنترل کرد .آنها معتقد بودند که فقط با خروج نظام سرمایه داری جهانی و بازسازی اقتصاد و جامعه براساس نظام سوسیالیستی می توان به توسعه دست یافت .
دومین منبع مکتب وابستگی اقتصادانان انتقادی ورادیکال آمریکای لاتین بودند که به دلیل بی توجهی به روابط طبقاتی توسط چپگرایان آمریکای لاتین مورد انتقاد قرار گرفت .آندره گوندرفرانک یکی از کسانی است که دیدگاهی رادیکال نسبت به این نظریه دارد. به عقیده فرانک نسبت دادن توسعه نیافتگی به سنت گرایی یک خطای تاریخی و سیاسی است. او معتقد بود جامعه دارای ساختار دوگانه ای از بخش های سنتی و مدرن بوده که هریک پویایی خاص خود را دارد. سرمایه داری جهانی به محض بوجود آمدن نظام های اجتماعی اولیه را تخریب یا دگرگون کرد وآنها را به منابع توسعه هر چه بیشتر خود تبدیل نمود .
به زعم وی سازمانهای اقتصادی – سیاسی – اجتماعی – فرهنگی کشورهای توسعه نیافته به جای اینکه اساسا" اصیل یا سنتی باشند تحت تاثیر نفوذ سرمایه داری بوده اند .