جامعه شناسی فرهنگی5
فرهنگ: واژه "Culture"، از لغت "Cult" و "Cultivate" به معنی پرورش گیاهان و زمین گرفته شده است.(رفیع پور، 1378: 294). این معنا نخستین و قدیمیترین معنای فرهنگ است که در سده پانزدهم استفاده میشد. معنای دیگر در آغاز سده شانزدهم شکل گرفت و در آن مفهوم پرورش از حوزه جانوران و گیاهان به حوزههای انتزاعیتری از جمله ذهن انسان گسترش یافت. تعریف دیگر از فرهنگ ریشه در اندیشه عصر روشنگری دارد. درواقع در سده هجدهم نویسندگان این واژه را برای اشاره به روند دنیوی توسعه اجتماعی به کار میبردند چون براین باور بودند که روند رشد و تکامل انسان روندی تاریخی و تکراستاست و همه جوامع آن را طی خواهند کرد. اما تعریفی که در سالهای اخیر از تاثیرگذارترین تعاریف در علوم اجتماعی و کل علوم انسانی بوده است، دلالت بر معانی مشترک میان گروهها و ملتها دارد. بنا بر این تعریف، فرهنگ مجموعهای از کنشهاست که به واسطه آنها معانی در قالب یک گروه، تولید و مبادله میشوند. به زعم دکتر رفیع پور،اگرچه در ابتدا جنبههای مشخصتر و ملموستر (مثل زبان و مذهب و آداب و رسوم) بهعنوان عناصر تشکیل دهنده فرهنگ در نظر گرفته شد، لکن بهتدریج ارزشها بهعنوان یک عنصر قوی در فرهنگ مورد توجه قرار گرفت و بعد از آن هنجارها نیز در کنار این عوامل مطرح شدند. ضمن آنکه علم و هنر، تکنولوژی و اقتصاد نیز به حیطه عناصر تشکیل دهنده فرهنگ اضافه شدند.