چگونگی علوم انسانی و جایگاه آن در ایران
زمانی که شما از استاد خود می پرسید که این موارد ترجمهای از اندیشمندان
در کجا اثبات شده است، آن زمان شروع تولید علم است. به زعم آقای رحیم پور ازغدی ؛در حال حاضر علوم
اسلامی در کشورهایی مانند ما علوم نقلی است و علوم عقلی نیستند. ایشان معتقدند در حال
حاضر علوم انسانی و اجتماعی در کشور ما علوم نقلیاند نه علوم عقلی؛ چون در
هیچ موردی بحث عقلی در مورد آنها نمیشود. کسی به عنوان دکتر و هیأت
علمی و پروفسور میآید که این موارد را خوب حفظ کرده و منتقل میکند، نه
فردی که بتواند درست در مورد این افراد فکر کند و آنان را زیر سؤال ببرد.
درحالیکه غرب اینگونه غرب نشد و همه موارد را روی میز گذاشت و همه چیز
را زیر سؤال برد تا تولید کرد.
به زعم وی هنگامی که از علم صحبت میکنیم، باید موضع خود را روشن کنیم. اگر علم را به
معنای لغوی میگوییم، از منظر معرفتشناسی اسلامی دیگر علم دینی و غیردینی
و سکولار نداریم. علم به معنای آگاهی از واقعیت چه در علوم طبیعی و چه در
علوم انسانی است. اگر واقعیت الهی است و طبیعت نیز الهی است و علم به
واقعیت نیز الهی میشود، اگر معلوم یعنی واقعیت، سکولار نیست و تفسیر
سکولار نباید از آن داشت؛ یعنی عالم واقع چه انسان، چه طبیعت الهی است. علم
به این واقعیت نمیتواند سکولار باشد، بلکه جهل میتواند سکولار باشد. اگر
بگوییم مراد ما از علم مجموع رشتههای علمی و دیسیپلین علمی است که مجموع
افرادی نشستند و با مجموع قوای فکری خود در مورد موضوع خاصی فکر و بحث
کردند، به آن علم میگوییم؛ یعنی منشأ آن یا عقل یا تجربه است، البته ترکیب
این دو یعنی عقل تجربی وجود دارد. گزارههایی که قطعی باشند در کل علوم
اقلیت هستند. در تمام علوم بدیهیات و برهانیات قطعی بخش کمی از گزارههای
علم را تشکیل میدهند و به همین دلیل نیز در همه جا اختلاف به وجود
میآید. اگر میگوییم علم علوم اجتماعی و انسانی و مراد این است که مجموع
گزارههایی که اندیشمندان گوناگون با استفاده از عقل تجربه و شهود و نقل و
تاریخ به میزان اعتبار هرکدام به دست آوردهاند.
رحیم پور معتقد است هرکسی در هر حوزهای به یکی از این چهار طریق به آگاهی رسید و توانست با
روش مخصوص به خود از آن گزاره و نظریه دفاع کند و بتواند تلاش مفهومی برای
متقاعد کردن دیگران در آن مورد انجام دهد، ما نیز به آن علم گفته و آن را
قبول داریم. تصور میشود که منظور از علوم انسانی اسلامی این است که کل
گزارههای عقلی را از علوم انسانی حذف کنیم و مجموع آیه و حدیث را در کنار
یکدیگر قرار دهیم. این پیشفرض اشتباهی در حوزه معرفتشناسی است؛ چون فکر
میکنند در حوزه معرفتشناسی تجربی، عقل و تجربه، مفاهیم سکولار و ابزار
سکولار هستند، درحالیکه چنین نیست. در معرفت شناسی اسلامی اهلبیتی یعنی
قرآن و سنت تصریح میکند که عقل جزو منابع دین است؛ یعنی اگر گزارهای را
عقل با برهان اثبات کرد، حتی اگر گوینده آن و نظریهپرداز آن مسلمان
نباشد، آن نظریه اسلامی است. ما اینها را با منابع معرفتی اسلام یعنی وحی و
عقل میسنجیم و هرچه با این موارد سازگار است یا با عقل و وحی اثبات یا
کشف شود یا با عقل و وحی تأیید شود، آن گزاره، افکار و ابزار اسلامی است،
حتی اگر از زبان یا دست غیرمسلمانی برآمده باشد.
بنابراین آیا تمام گزارههایی که لیبرالیستها، مارکسیستها، فاشیستها
و... در حوزه علوم انسانی و اجتماعی گفتهاند، همه غیراسلامی است؟ خیر،
اینطور نیست. گزارههای بسیاری وجود دارد که آن را متفکر غیرمسلمان گفته
است، اما با مفاد اسلامی سازگار است. هرچه با عقل اثبات شود، اسلامی است؛
چون عقل جزو منابع دینی است، به شرط آنکه اثبات شود و مسأله ما این است که
هزاران گزاره در علوم اجتماعی وجود دارد که ادعای عقلانیت دارند، درحالیکه
هیچ برهان عقلی پشت آن نیست.
علوم انسانی یا اجتماعی با رویکرد اسلامی یعنی مجموع گزارههایی که متفکران
و نظریهپردازان در عرصه علوم انسانی و اجتماعی با عقل اثبات کنند، روش
عقلی و برهانی برای آن بیاورند. اگر غیرمسلمانی نیز گزارهای را با عقل
اثبات کرد، او را میپذیریم و با اسلام منافاتی ندارد؛ چون عقل حجت است.
دوم با تجربه، هر گزاره تجربی که تأیید تجربی دارد، بهاندازهای که تجربه
اعتبار معرفتشناسی دارد، آن گزاره در معرفتشناسی اسلامی به همان اندازه
معتبر است. هر گزاره شهودی که با تهذیب نفس و عمل صالح به دست میآید،
نگاهی به باطن عالم پیدا میشود، بهاندازه خود در حد هرکسی برای خود او
قطعاً حجت میشود، البته به همان اندازه که اعتبار دارد، اما برای انتقال
آن به دیگران باید دلیلی اضافه کنیم تا دیگران نیز متوجه شوند. وحی و نبوت
که ما آن را با عقل اثبات میکنیم؛ یعنی از معرفتشناسی به جهانشناسی از
هستیشناسی به خداشناسی و از ترکیب خدا و هستی، این خداشناسی به
پیامبرشناسی و ضرورت عقلی به بعثت میرسیم. هنگامی که نبوت اثبات شد، دیگر
دین یک امر ذوقی، سلیقهای و ایدئولوژیک نیست، منبع معرفت است و معتبرترین
معرفت است.