الزامات گردشگری پایدار 21
امروزه از گردشگری به عنوان بزرگترین و متنوعترین صنعت در دنیا یاد میشود؛ به طوری که بسیاری از کشورها به ویژه در کشورهایی که به اصطلاح توسعه یافته محسوب میشوند، این صنعت را به عنوان منبع اصلی درآمد، اشتغال، رشد بخش خصوصی و توسعه ساختار زیربنایی میدانند. از این منظر، این گونه تحلیل میشود که صنعت گردشگری تا پایان دهه آینده، در صدر جدول صنایع پر درآمد جهان قرارگیرد و انتظار میرود که بیش از 40 درصد اشتغال جهان را به خود اختصاص دهد. این صنعت با بخشهای مختلف اقتصاد به طور مستقیم و غیر مستقیم در تعامل قرار دارد و با داشتن اثرات مثبت عمیق و متقابل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی از بخشهای مهم و حیاتی هر کشور محسوب میشود. کشور ما نیز به لحاظ جاذبههای گردشگری نمیتواند از این قاعده مستثنا باشد، اما آنچه در توسعه این صنعت در ایران قابل نقد و واکاوی است، سهم ناچیز ایران در توسعه گردشگری با تمامی امکانات میباشد. شکی نیست که عوامل مختلفی میتواند در سهم ناچیز و اندک جمهوری اسلامی ایران و عدم توسعه این صنعت در کشور نقش داشته باشند، این عوامل عبارتند از: مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی-اجتماعی، مذهبی و غیره.
موقعیت جغرافیایی کشور سبب ساز جلوههایی از مورفولوژیهای طبیعی شده است که نه تنها خود در آفرینش چشماندازها و آرایش چهرههای طبیعی نقش نافذ داشته است، بلکه عوارض آن در شکلدهی چگونگی ساختار سکونتگاهی و چهرهنگاری انسانها و رفتارها و عملکردهای جوامع، محسوس است. همه اینها در شروع اقدامات گردشگری و انتخاب مکانی و پراکندگی و تراکم مراجعان نقش دارند.
امروزه گرچه از این داشتههای طبیعی و فرهنگی استفاده مطلوبی نمیشود و این جاذبهها در تبلیغات رسانهای جایگاهی ندارند اما انکار ماهیت و موجودیت آنان منطقی نیست. تبلیغات ممکن است در ایجاد شناخت شاید در مقاطع کوتاه مدت نتایج و عواید زیادی نداشته باشد، اما در درازمدت فشار تراکمی از مراجعان انسانی را برای خود پیدا میکند و این ازدحام حضور و در نتیجه طرح درخواستها در زمینه امور زیربنایی، تأمین و تضمین تقاضاها را ضرورت میبخشد که ساز و کارهای احداث امور مربوط را در خود دارد که شکلیابی نمادهای آن برنامهریزی انسانی و مادی سرمایهای را میطلبد.
نکته قابل ذکر این است که آمد و شد گردشگران در یک فضای حیاتی تنها تخریب فیزیکی را همراه ندارد، بلکه آسیبهای اجتماعی فرهنگی عمده دغدغههای برنامهریزان را تشکیل میدهد. قوتهای مقاصد گردشگری گرچه سعی دارد تا دیوار مقاومت را تحکیم نماید و خرده هنجارها و هنجارهای سنتی و بومی را از عملیات پالایش حفظ کند و آنان را از دسترس هجمههای فرهنگهای مدرن و پسامدرن دور دارد اما ضعفهای آنان در ترکیبات شکلگیری سبب میشود که این گروه مسیر اضمحلال را پیش گیرند و هنجارها از حضور در حیطه جوامع خارج شوند و فقط در سوابق تاریخی باقی بمانند.
هنجارهای فرهنگی که از بنیان قوت برخوردارند با توسعه سه فضائی عملکردی نه تنها جایگاه گذشته را حفظ میکند بلکه خلأهای حاصل از محو هنجارهای خرامی را میپوشانند. موضوع اینجاست که آیا همیشه رخدادها در زمینههای فرهنگی اینگونه است؟ آیا روند تکاملی آن ماهیت تنازع بقاء دارد و فرهنگها و باورهای هنجارگونه در معرض آسیبهای اجتماعی قرار ندارند و ارزشهای ناهنجار جایگزین هنجارها نشده و دگرگونیهایی برای جوامع ایجاد نمیشود؟