علم و سبک زندگی
نباید از جایگاه علم در بحث سبک زندگی غافل شد. سبکهای زندگی را باید مبتنی بر دین و فرهنگ طراحی کرد و با توجه به گسترده شدن شئون زندگی و تنوعبخشی آنها، می بایست علم به معنای امروزین، واسطه شوند تا بتوانند از دل فرهنگ اسلام سبکها را طراحی کنند.در نتیجه در مقام طراحی، نظامهای اجتماعی براساس سبک زندگی شکل میگیرد، ولی وقتی در مقام تحققبخشی قرار می گیرد، ابزار تصرف حاکمیت برای تغییر سبکها، تصرف در ساختارهاست. از طریق تصرف در ساختارها، سبکهای جدیدی نهادینه می شود و سبکهای گذشته را تغییر میدهد.این سبکها در بستر یک ساختارهایی تحقق پیدا میکنند. این ساختارها باید جایی تأیید شوند، اما در ستیز با آن سبکهاست. مثلاً وقتی گفته می شود مسلمان اهل صلهی رحم است، یعنی سبک زندگی اسلامی اینطور ایجاب میکند، ولی در صحنه عمل ، زندگی در تهران بزرگ با اشتغالات کاری زیاد، مانع این موضوع شده است.در واقع آن ساختارها و نظامات ساختاری، سبکی از زندگی را به ما تحمیل کرده است که در آن صلهی رحم جا ندارد. بنابراین وقتی که این تحققیافتگی را مورد مطالعه قرار بدهیم، میگوییم این تأثیر متقابل است؛ یعنی نظامات، سبکها را بهعبارتی تحت تأثیر قرار میدهند و سبکها نظامات را معین میکنند.