بازتعریف اصولگرایی
چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۱۰ ق.ظ
در جایی خواندم ؛ اصولگرایی مانند بسیاری از کلیشه های سیاسی دیگر تقریبا یک عنوان بی محتوا است. متاسفانه در آن همه چیز پیدا میشود. هم اشرافی گری یافت میشود، هم روحیه سازش با غرب، هم تفکرات اقتصادی لیبرال و امثال آن.
به نظر می رسد وقت آن رسیده است تا بسیاری از واژه ها بازتعریف شوند. وجه مشترک بسیاری از جریان های سیاسی در کشور، منفعت طلبی و کسب مقام و قدرت شده است. گویی یادمان رفته که در جمهوری اسلامی ایران،کشور بهشتی و رجائی و چمران زندگی می کنیم. بنابراین اصولگرایی تماما دلباخته برای خدمت به نظام و انقلاب نیستند. اصولگرایی در عمل گعده ای شده است برای کسب قدرت و بس! تقریبا اصولگرایان به همه ارزش های لازم (درست و غلط) برای رفتار صرفا معطوف به قدرت پایبندند. یک نمونه اش برخورد شعاری با مسائل مردم است. ببینید از سی کاندید اصولگرای مجلس در تهران چند تای آنها بعد از انتخابات دغدغه مسائل مردم را داشته اند. اصولگرایی به دلیل عدم انسجام و یکپارچگی سیاسی عملا فاقد تدبیر کافی برای ورود در انتخابات است. تجربیات چند دهه گذشته درباره انتخابات ریاست جمهوری به آسانی اثبات میکند که حداقل تشخیص های اجتماعی برای ورود به عرصه انتخابات در افراد موسوم به اصولگرا وجود ندارد. تقریبا همیشه راهبردهای اصولگرایی برای انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده است. بنابراین منطقی ندارد که حزب الله خودش را پای اصولگرایی هزینه کند.این اصولگرایی در ایام انتخابات به نام ارزش ها و انقلاب برای جامعه حزب اللهی تصمیم می گیرند و با ترساندن جامعه حزب اللهی از گزینه بدتر، او را به قناعت به گزینه بد مجبور میکنند؛ حال آنکه چنین معادله ای هیچگاه مورد قبول مردم واقع نمی شود. بنابراین جامعه حزب اللهی اگر می خواهد در انتخابات حضور موثر داشته باشد مجبور است کار سختی انجام دهد و حساب خود را از اصولگرایان و گعده هایش جدا کند؛ به گونه ای که مردم این جدایی را درک کنند.
۹۵/۰۶/۱۷