مبانی و مقدمات علم مدیریت٢
موضوع علم اداره
”وودرو ویلسن“ (Woodrow Wilson) موضوع علم اداره را معلوم می کند . قلمرو اداره را معلوم می کند . قلمرو اداره را فقط به مسایل علمی و اجرایی شمول می دهد و آنرا از عرصه سیاست خارج می سازد . از کلام علمای متقدمی از قبیل ”وودروویلسن“ ،” فرانک گودنو“ (Frank jGoodnow) ، ”چارلز بیرد“ (Gharles Beard) ، ”ویلابی“ (William F. Willouhby) و” گیولیک“ (Luther Gulick) این عقیده به وضوح استنباط می شود که قلمرو اداره از سیاست جدا است و هدف اصلی علم اداره ، همانا کارایی است . مدیریت به عقیده الیور شالدون عبارت می باشد از ؛ هماهنگ ساختن ، سازمان دادن و رهبری که بخودی خود علم محسوب می گردید .
”والدو“ (Dwight Waldo) معتقد بود که علم بطور کلی کمک عظیمی به امور اداری روزمره دولتها داشته است .
در ادامه با توجه به اهمیت موضوع فوق و تأکیدی که برخی از علما بر علم بودن مدیریت دارند به بیان برخی عقاید و مطالعات این دسته از متفکران مدیریت خواهیم پرداخت .
مطالعات لئونارد وایت Leonard D. white
”وایت“ نویسنده اولین کتاب درسی در زمینه اداره امور دولتی و به عقیده بسیاری بانی و مؤسس مکتب مطالعات کلاسیک مدیریت می باشد . وی در مقاله ای اصل را چنین تعریف می کند :
اصل عبارت است از یک استاندارد یا معیار مورد قبول که بعنوان راهنمایی برای عمل و اقدام مورد استفاده قرار می گیرد .
البته ”وایت“ معتقد است که شاید این ایراد وارد باشد که بطور کلی معلوم نیست برای اینکه قضیه طرح شده ای بتواند اصل بحساب آید تا چه حد اثبات از طریق مشاهده یا تجزیه ضرورت پیدا میکند . یعنی یک درجه خاص و مسلم اثبات وجود ندارد که در این مورد به ما بگوید ، چه قضیه ای را میتوان اصل بحساب آورد و چه قضیه ای اصل محسوب نمیشود اما در هر صورت از نظرات ”وایت“ میتوان اینگونه نتیجه گرفت که مدیریت اصولی دارد که با استفاده از این اصول ویا بعبارت وی معیارها و استانداردها میتوان در عمل به نتایج قابل قبول و مفیدی دست پیدا کرد و از این جهت مدیریت را علم می داند .
عقاید هرمن فینر (Herman Finer)
”هرمن فینر“ دانشمند انگلیسی در مقاله ای تحت عنوان اصول بعنوان راهنمایی برای مدیریت مطالبی را در این زمینه مطرح میکند که بطور کلی نظر لئونارد وایت را تأیید می نماید ، ولی نحوه استدلال وی متفاوت است . به عقیده فینر دو نوع اصل وجود دارد ؛ یکی اصل علمی است که از روابط علت و معلولی صحبت می کند و در دنیای واقع و عمل تحقق پیدا می نماید و دیگری اصلی که مبتنی بر معتقدات و نظام ارزشهای اجتماعی و مبانی اخلاقی است که کمال مطلوب را میرساند . به نظر وی یک اصل علمی محتاج نیست که در بیان رابطه علیت موضوع خود، به اندازه یک قانون فیزیک صریح و دقیق و قاطع باشد . در واقع یک اصل علمی راهنمایی است برای عمل که مبین نوعی رابطه علت و معلولی است که بر مبنای انبوه تجارب واقعی جمع آوری شده و برای ما معلوم گردیده است . عده ای از دانشمندان این ایراد را به عقیده ”هرمن فینر“ وارد می سازند که وی قلمرو معتقدات را با قلمرو حقایق علمی مخلوط کرده است اما ایشان نیز در مجموع برای مدیریت اصولی قائل می باشد که از این جهت آن را علم می داند .
مطالعات استین (E.O.stene) در زمینه اصول علم اداره امور عمومی
”استین“ (E.O.stene) در مقاله ای اظهار میدارد که هر چند علمای رشته اداره امور دولتی تکیه فوق العادهای روی اهمیت اصول علمی و امکان ایجاد چنین اصولی علمی در رشته خود می گذارند، با این حال فقط عده معدودی از آنها مطالعات و تحقیقات خود را منجر به اعتقاد آنها در این زمینه شده است بیان داشته اند . استین از تعاریف خاص خود و تعریفی که از سازمان رسمی مد نظر دارد اینطوری نتیجه می گیرد که عناصر تشکیل دهنده هر سازمان اجتماعی عبارتند از : کوشش های دسته جمعی و بالاخره مقصود یا وظیفه مشترک .
به عقیده استین اینکه تا چه حد یک سازمان اجتماعی موفق به انجام وظایف خویش میشود و تاچه اندازه میتواند به هدف خود نایل گردد ، بستگی دارد به سه عامل که عبارتند از :
1- میزان خدماتی که فرد فرد اعضای سازمان انجام می دهند .
2- تعداد افراد سازمان .
3- هماهنگی میان مساعی و کوشش های فردی .
عامل سوم به عقیده ”استین“ ، عاملی است که درجه کارایی سازمان را معلوم می سازد و مقاله ”استین“ بیشتر حول همین عامل دور می زند .
”استین“ جزء دسته نویسندگانی بحساب می آید که معتقد به وجود اصولی برای اداره امور عمومی هستند . بر مبنای این اصول ”استین“ سعی می نماید یک تئوری محض برای سازمان ایجاد نماید و بالاخره راه را برای تحقق بخشیدن به علم اداره در معنای یک نظام تئوریک و یک سلسله اصول و قوانین علمی که بتواند صرف نظر از زمان و مکان همه جا اعمال شود، باز سازد . مطالبی که استین در مقاله خود دنبال می کند در واقع جدا از آنچه که دانشمندان مقدم بر او عنوان کرده بودند ، نیست . این همان ادعایی است که ”ویلسن“ در زمینه عام و دنیایی بودن تئوریهای اداره و اصول سازمان به میان کشید و دنبال همان مطلبی است که ویلسن در باب اصل کارایی اعلام داشت. ادامه دارد...