مبانی و مقدمات علم مدیریت ٤
مدیریت ، هم علم و هم هنر
بحث طولانی علم بودن و یا هنر تلقی شدن مدیریت ، نتوانست نتیجه قاطعی برای عده ای از دانشمندان به بار آورد . ناگزیر این دسته در مقام سازش دادن بین دو عقیده مخالف، خود را تسلیم عقاید و دلایل هر دو طرف ساختند و مدیریت را ، هم علم دانستند و هم هنر . مدیریت را نظامی دانسته اند هم متشکل از جنبه های مهم هنری و هم از خصوصیات قابل ملاحظه علمی . پروفسور ”والدو“ (Dwight waldo) معتقد است که یک علل اساسی وجود اختلاف در زمینه علم تلقی شدن ویا علم نبودن مدیریت و یا به عبارت دیگر یکی از منابع عمده اشتباه و سوء تفاهم در این مورد ، این است که برای این لفظ دو معنی و مفهوم موجود است که هر معنی و مفهومی مورد استفاده جداگانه ای دارد . وقتی ما اصطلاح اداره امور عمومی را بکار می بریم ، از طرفی به یک نوع نظام بخصوص یا یک نوع مطالعه خاص اشاره می کنیم و از طرف دیگر به یک نوع فعالیت و روش علمی توجه داریم که در حقیقت همان اجرای وظایف حکومت و به جریان انداختن اموری است که دولتها بر عهده دارند . ”والدو“ معتقد است وقتی این تفاوت تشخیص داده شود ، به راحتی میتوان ادعا کرد که مطالعات منظم در این رشته جنبه علم بخود می گیرد وبر عکس جنبه های اجرایی و علمی فعالیتهای اداره امور عمومی به قلمرو هنر ارتباط پیدا میکند . همچنین پروفسور ”هربرت سایمون“ (Herbert A.Simon) بر این باور است که معتقدات ، یا به اعتباری دیگر تصمیمات مربوط به تعیین خط مشی ها و سیاستهای کلی اداری که هدفها و مقاصد عمده سازمانی را معین میکند ، در قلمرو هنر قرار می گیرد و از سوی دیگر تحقیق و مطالعه مربوط به راههای وصول به این هدفها و سیاستهای کلی و بطور کلی تصمیمات اجرایی مباحث علمی این رشته را تشکیل می دهد . در هر حال اگر نظیر ”سایمون“ معتقد شویم که برای هر تصمیم دو نوع مقدمات وجود دارد ؛ یکی مقدمات مربوط به معتقدات و دیگری مقدمات مربوط به حقایق ، شاید بی مناسبت نباشد که قلمرو علم را مقدمات مبتنی بر حقایق و تصمیمات اداری بدانیم و قلمرو هنر را خاص مقدماتی از اتخاذ تصمیم و مباحث اداری بدانیم که جنبه معتقدات دارد و مبتنی بر نظام ارزشهای فردی ، گروهی و یا اجتماعی است .
در این صورت قلمرو امور اداری نه تنها حقایق مربوط به این رشته را در بر می گیرد، بلکه تئوریهای آن هم که از روابط بین این حقایق صحبت می کند، شامل می شود .
بنابر این بخشی از دانش مدیریت را میتوان از طریق آموزش فرا گرفت و بخش دیگر را ضمن کار باید آموخت و در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته شود ، علم مدیریت وبخشی را که موجب بکار بستن اندوخته ها در شرایط گوناگون میشود، هنر مدیریت می نامند .
به دیگر سخن ، علم دانستن است و هنر توانستن . از آنجایی که مدیریت با عواملی همچون پول ، مواد ، محصولات، خدمات و کارکنان که پیوسته در تغییرند ، سرو کار دارد ؛ پیش بینی درباره آنها دشوار و انطباق آنها با معیارهای علمی مشکل است . با این همه همواره شاهد تلاش مستمر صاحبنظران در جهت علمی کردن مدیریت بوده و خواهیم بود .