جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت


سه . عوامل «عمومی پایه» (بیرونی) در ارزیابی روش نقد

سومین دسته از عوامل در ارزیابی روش نقد، عوامل عمومی پایه اند که در جایگاه عوامل بیرونی تاثیرگذار بر برنامه، مطرح و بنیادی ترین و ریشه ای ترین تاثیر را در شکل گیری ذهنیت برنامه ریزان به جای می گذارند; منتها بدبختانه، کم تر نقدی از میان نقدها به ضعف برنامه از پایگاه این عوامل توجه داشته است; در حالی که به نظر می رسد علت اصلی بسیاری از ضعف های مطرح در برنامه (در سطوح گوناگون) عدم هماهنگی برنامه با جهان بینی حاکم بر رفتار جامعه (رفتارهای ذهنی، قلبی و عینی) یا عدم هماهنگی با استراتژی جریان توسعه در نظام اسلامی یا عدم تعیین جایگاه درست برنامه در روند تکامل نظام است . در ادامه، به توضیح مختصری درباره سه عامل اصلی بنیادی پرداخته می شود .

 

جهان بینی

از مهم ترین عوامل بیرونی تاثیرگذار بر برنامه، نوع نگرش برنامه نویسان به حرکت جهان، تاریخ و انسان است . این موارد، روی هم جهان بینی حاکم بر رفتار عمومی مردم را تشکیل می دهند . اگر برنامه ای بخواهد توفیق یابد، باید با جهان بینی حاکم بر رفتار مردم هماهنگ باشد; چرا که برنامه، خود ابزار هدایت رفتار عمومی مردم است و اگر رفتار مردم، رفتاری الاهی باشد و برنامه در جهت چنین رفتاری تنظیم نشده باشد، آن برنامه به چالش های متعددی دچار شده، جامعه را با مشکلات عدیده ای روبه رو می کند . براین اساس، در ارزیابی نقدها باید به این مساله توجه داشت که آیا نقدهای انجام گرفته، اولا به جهان بینی حاکم بر برنامه توجه داشته و توانسته اند نقد خود را تا این حد بنیادی کنند، و ثانیا اگر هم توجه نداشته اند، نقد آن ها براساس چه جهان بینی است . چه بسا علت ناکارآمدی بسیاری از نقدها، عدم توجه به این مساله ریشه ای باشد; برای مثال، براساس جهان بینی الاهی، ارزش و ضد ارزش در تمام شؤون فردی و اجتماعی با توجه به مناسک دین تعریف می شود . حال اگر برنامه براساس جهان بینی که دین را فقط در حوزه های شرعیات معنا، و در کنار آن، دو حوزه عقل و تجربه را مستقل از دین تعریف می کند، تنظیم شود، دچار اشکالات عدیده ای در عینیت می شود .

 

استراتژی

از دیگر عوامل مهم در ارزیابی نقدها، توجه به استراتژی حاکم بر برنامه است . در ارزیابی نقدها باید به این مساله توجه داشت که آیا نقدها به استراتژی حاکم بر برنامه توجهی داشته اند یا خیر؟

استراتژی به معنای ترسیم کلی ترین خطمشی جامعه در باب تکامل و توسعه است که براساس جهان بینی صورت می گیرد . براساس استراتژی حاکم، سیاست های دراز مدت، میان مدت و کوتاه مدت برنامه تدوین می شود; بنابراین، استراتژی، هم از نظر زمانی و هم از نظر موضوعی محدوده ای فراتر از برنامه خاص را دربرمی گیرد; البته استراتژی، به معنای استراتژی تکامل اجتماعی در کلان ترین سطح آن است که محور برنامه به شمار می رود و این استراتژی، بر استراتژی تمام بخش ها (بخش اقتصاد) حاکم است; به طور مثال، گاه استراتژی حرکت نظام بر «حداکثر رساندن رفاه مادی » و نیز «کرامت سرمایه و سرمایه دار» قرار می گیرد . در این صورت، براساس آن، چگونگی تنظیم نظام تولید، توزیع و مصرف در بخش اقتصاد مشخص می شود . برخی از نقدها، نقد استراتژی است; برای مثال، در برنامه مسکن مطرح می کنند که یکی از ضعف های آن، فقدان طرح آمایش ملی - منطقه ای و روشن نبودن قطب های مسکونی برای ظرفیت سازی و پیشگیری از مشکلات آن مسکن در مقاطع زمانی میان مدت و بلند مدت است یا در برنامه آموزش، موارد ذیل مطرح می شود:

1 . فقدان خطمشی بلند مدت توسعه منابع انسانی و هرم مطلوب نیروی انسانی;

2 . فقدان راهبرد مشخص برای توسعه علوم و فن آوری در برنامه های کلان توسعه ملی از جهت سخت افزار، انسان افزار، اطلاع افزار و سازمان افزار .

 

موارد پیشین، نمونه هایی از نقد استراتژی حاکم بر برنامه است .

 

نظام وابستگی

از دیگر عوامل مهم در ارزیابی نقدها، توجه به عامل نظام وابستگی است . در نظام وابستگی مطرح می شود که در کلان ترین سطح، چه عواملی، چه جایگاهی و سهم تاثیر و نظام مندی خاصی دارند . در بین این عوامل، برنامه، یکی از عوامل تاثیرگذار در حرکت انقلاب است و در کنار آن، عواملی چون رهبری، حضور مردم، قوای دیگر (قضائیه و مقننه) و . . . مطرح هستند که این عوامل، در نظامی خاص حرکت تکاملی نظام را پدید می آورند . حال در نقدهای وارد بر کل یا بخش های گوناگون برنامه، گاه مطرح می شود که علت ضعف برنامه، به جهت ضعف در عوامل خارج از برنامه است . ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۰
اسماعیل شیرعلی



دو . عوامل عمومی (ارتباطی) در ارزیابی روش نقد

دومین دسته از عوامل در ارزیابی روش نقد، عوامل عمومی یا ارتباطی است . این عوامل، واسطه بین جریان عوامل بنیادی در برنامه هستند . به عبارت دیگر، با تبدیل مباحث ارزشی و کلان (عوامل عمومی پایه) به نسبت های کیفی و کمی و تبدیل آن ها به شاخصه ها (عوامل عمومی)، بستر به جریان در آمدن آن مباحث در برنامه ایجاد می شود .

اکنون به توضیح اجمالی عوامل عمومی در الگوی ارزیابی نقد می پردازیم با در نظر داشتن این نکته که در بیان عوامل عمومی و عمومی پایه به ذکر سه عامل در هر مورد بسنده می کنیم .

 

مدل

از مهم ترین عوامل در ارزیابی نقدها، کیفیت ارزیابی آن ها از الگوی برنامه ریزی به شمار می رود; چرا که از لحاظ روشی، نقدی کارآمدتر و باارزش تر است که بتواند به بررسی مدل حاکم بر برنامه بپردازد و برنامه را از آن زاویه، نقد و بررسی کند و بالطبع هرگونه کامیابی در این امر، سهم بسزایی در روند شکل گیری تا اجرای برنامه دارد .

در این جا منظور از مدل، مدل مفهومی است; یعنی تصور و تجسم موضوع یا بیان ویژگی های آن به گونه ای که نسبت و تناسبات تمام خصوصیات درونی و بیرونی موضوع را معین کرده، دارای ویژگی های ذیل باشد:

 

الف . در مدل، برنامه کیفیت برقراری نسبت و تناسبات کیفی و کمی بین موضوعات کلان مطرح می شود .

ب . در مدل، از مفاهیمی که قابلیت نشان دادن ارتباطات که قابل چرخش در جایگاه های گوناگون هستند و در هر منزلت، معنای خاص خود را دارند، استفاده می شود . از چنین مفاهیمی به مفاهیم سازه نیز تعبیر می شود .

 

با توجه به این تعریف از مدل، در بعضی از نقدها، از جمله علل ضعف برنامه را نداشتن یا ضعف مدل برشمرده اند; برای مثال درباره مسکن، یکی از علل ضعف را عدم انطباق الگوهای ساخت مسکن با نیازها و امکانات اقتصادی متقاضیان مطرح می کنند یا در نگاهی کلان، از عوامل توسعه نیافتگی اقتصاد کشور، روشن نبودن تفکر و مبانی ساماندهی اقتصاد کشور را بیان می دارند . یا در مباحث توسعه مطرح می کنند که علت اصلی توسعه نیافتگی کشور، عدم کارایی الگوی توسعه فعلی کشور با توجه به وجود بعضی آثار نامطلوب همانند رکود شدید، بیکاری رو به رشد، پس انداز منفی، و عدم استفاده از قدرت منطقه ای است .

 

فلسفه مدل

در فلسفه مدل، در دو محور بحث می شود .

1 . متغیر اصلی مدل چیست؟ برای مثال، آیا متغیر اصلی اقتصاد صرفا میزان سوددهی است؟

در عموم الگوهای رایج برنامه ریزی، متغیر اصلی، سود اقتصادی است و برنامه ریزان فقط به نسبت بین پس انداز و سرمایه گذاری و نسبت بین صادرات و واردات و خلاصه به نسبت بین برنامه و راندمان (سود اقتصادی) می اندیشند و فقط خود را مسؤول بهره وری اقتصادی جامعه می دانند و از آن جا که ارزش های انقلاب، لوازم خاص خود را دارد، در عمل مجبور می شوند به صورت تالیفی، مواردی را در برنامه بگنجانند; به طور مثال برای تامین عدالت، به صورت کاذب یارانه هایی را بپردازند یا برای این که بخش فرهنگ را رها نکرده باشند، برای آن بخش های فرهنگی، خارج از برنامه و به صورت بودجه های هدررفته، کمک هایی را منظور کنند .

2 . نسبت های بین عوامل چگونه است؟ برای مثال در بین سه متغیر اصلی مدل (سیاست، فرهنگ، اقتصاد) هر یک چه ضریب نسبتی در کل دارد؟ در بین نقدها، کم تر نقدی به بررسی و نقد برنامه از پایگاه فلسفه مدل پرداخته است; در حالی که ریشه ای ترین علل ناهماهنگی برنامه و ضعف آن، عدم وجود فلسفه مدلی مبتنی بر جهان بینی و ارزش و اصول حاکم بر روند توسعه اسلامی کشور است .

 

نظام شاخصه

از دیگر عوامل ارتباطی در ارزیابی روش نقدها، نظام شاخصه ها است .

در مباحث برنامه ریزی، پس از تعیین مدل، موضوعات کلان عینی و ویژگی ها و شاخصه های هریک از آن ها تعیین می شود تا در مرحله بعد بتوان براساس آن ها، مقدورات و موانع را تشخیص، و با توجه به اهداف، تخصیص های درست جهت تبدیل موانع به مقدور ارائه داد . به عبارت دیگر، در این قسمت دو کار صورت می گیرد:

1 . تعیین سرفصل های اصلی برنامه که قابلیت تطبیق به عینیت را دارایند برخلاف عناوین مدل که عناوین وصفی و مرتبط به یک دیگر (مفاهیم سازه) بودند و احیانا قابلیت چنین تطبیقی را نداشتند; برای مثال، مشخص می شود که عناوین بخشی و فرابخشی در برنامه چه عناوینی هستند; عناوینی مانند اصلاح ساختار اداری، ساماندهی شرکت های دولتی، توسعه علوم و فن آوری، صنعت و کشاورزی، خدمات و . . . .

2 . تعیین شاخصه های کلان و عینی هریک از موضوعات کلان . به طور مثال، معین می شود که در بخش کشاورزی چه شاخصه هایی، شاخصه های توسعه هستند; مانند داشتن چه مقدار سد، زمین مزروعی، سرمایه در گردش و . . . یا در بخش اقتصاد، شاخصه هایی از قبیل درآمد سرانه، بازده سرانه، سرمایه گذاری داخلی و خارجی در کشور، توزیع درآمد، ساختار تولید و . . . مطرح هستند که براساس آن ها، وضعیت موجود بررسی می شود و با تغییر آن ها در برنامه، حرکت به سمت مطلوب صورت می گیرد; البته باید توجه داشت که شاخصه های موضوع، وزن مساوی ندارند; بلکه جایگاهشان به نسبت سهم تاثیر است; بدین سبب در هر موضوع، نظام شاخصه مطرح است .

 

در بسیاری از نقدها، علت ضعف برنامه یا عدم کارایی آن را نداشتن شاخصه های منسجم یا عمل براساس شاخصه هایی می دانند که احیانا برگرفته از مدل های مادی سرمایه داری و ناهماهنگ با ارزش ها و اهداف نظام اسلامی است . ادامه دارد ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۰
اسماعیل شیرعلی


در ادامه مباحث پیشین به بحث در مورد عوامل درونی ارزیابی نقدها می پردازیم؛ و عوامل ارزیابی تشخیص، و عوامل ارزیابی تخصیص، در مباحث گذشته توضیح داده شد.در این قسمت به عوامل ارزیابی اجرا می پردازیم:


عوامل ارزیابی اجرا

واپسین عامل از عوامل درونی ارزیابی نقدها، کیفیت بررسی نظام اجرای برنامه است . برای این منظور باید تخصیص پیش بینی شده در مرحله پیشین در قالب «برنامه ای عملیاتی » درآمده و «ساماندهی اجرایی » متناسب با آن، روشن، و در نهایت، سازکار «گردش عملیات » در اجرای برنامه آشکار شود تا براساس آن بتوان به نظارت و کنترل اجرای برنامه پرداخت .

برنامه عملیاتی

معنای برنامه در بخش اجرا، با معنای برنامه در بخش تخصیص متفاوت است . سطحی از برنامه ریزی به معنای تخصیص کلان منابع برای حل نیازمندی ها در مرحله پیشین انجام گرفته است; اما آن برنامه به عملیاتی شدن نیاز دارد . برنامه در مرحله پیشین در حدی است که مجلس محترم شورای اسلامی به تصویب آن می پردازد; اما پس از آن دولت برای اجرای برنامه مصوب به تنظیم آیین نامه های اجرایی نیاز دارد تا در آن مشخص شود بودجه اختصاص یافته بر هر فعالیت را چگونه و در چه زمانی هزینه کند; بنابراین، در برنامه عملیاتی مشخص می شود که چه فعالیتی، چگونه، با چه امکاناتی و در چه زمانی صورت پذیرد; برای مثال اگر قرار است منابع پتروشیمی 20 درصد به حجم تولیدات خود بیفزاید، در برنامه عملیاتی مشخص می شود که این کار با چه امکانات دولتی یا غیر دولتی و طی چه برنامه زمانی باید انجام پذیرد . براین اساس، از مواردی که در نقد برنامه می تواند مورد توجه باشد، انتقاد به کیفیت تنظیم برنامه اجرایی است .

 

سازمان

پس از تنظیم برنامه اجرایی، تنظیم سازماندهی اجرایی لازم است . در این مرحله، تقسیم حدود وظایف و اختیارات انجام می پذیرد و به این ترتیب، از تداخل وظایف یا مسؤولیت های موازی و ناهماهنگ جلوگیری می شود . به عبارت دیگر، مشخص می شود که کار تعریف شده در برنامه به وسیله چه مجموعه ای با چه تنوع مسؤولیتی انجام پذیرد; برای مثال، اگر قرار است در طول 5 سال، 10 درصد به حجم فضای آموزش افزوده شود، مشخص می شود که این کار را چه افرادی، در چه زمانی و با چه امکاناتی انجام دهند . در نقد برنامه باید به این عوامل توجه داشت .

گردش عملیات

واپسین مرحله ای که ضامن حسن اجرای برنامه به شمار می رود، تنظیم گردش عملیات فعالیت ها است . از آن جا که فعالیت ها در هر قسمت، تدریجی است، بخش های گوناگون یک سازمان و گاه، سازمان های متنوعی در انجام برنامه مشارکت دارند . از عوامل کامیابی برنامه، تعریف کیفیت و زمانبندی ارتباط بخش های گوناگونی است که در انجام فعالیت سهیمند . در این مرحله، سازکار گردش فعالیت ها مشخص می شود . هریک از بخش های اجرایی باید بدانند که چه کاری را در چه زمانی از چه فرد یا سازمانی تحویل می گیرند و پس از انجام چه تغییراتی در چه زمانی به چه فرد یا ارگان دیگر تحویل می دهند . براین اساس، کیفیت تنظیم گردش عملیات در اجرای برنامه از جمله عوامل مؤثری است که ناقد برنامه باید درباره آن ارزیابی داشته باشد . ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۵ ، ۰۹:۱۶
اسماعیل شیرعلی

در ادامه مباحث پیشین به بحث در مورد عوامل درونی ارزیابی نقدها می پردازیم؛ و عوامل ارزیابی تشخیص، در مباحث گذشته توضیح داده شد.در این قسمت به عوامل ارزیابی تخصیص می پردازیم:


عوامل ارزیابی تخصیص

 

دومین عامل درونی در ارزیابی روش نقدهای برنامه، تخصیص است . تخصیص اعتبارات در برنامه باید فرآیند ذیل را بپیماید:

 

1 . اتخاذ سیاست های کلان;

 

2 . اتخاذ سیاست های اجرایی;

 

3 . تخصیص بودجه .


سیاست های کلان

 نخستین مرحله از مراحل تخصیص، انتخاب سیاست های کلان است که در این مرحله، به صورت کیفی و در بالاترین سطح اولویت بندی موضوعات کلان و معیارهای حاکم بر توزیع امکانات درباره آن موضوعات تعیین می شود; به طور مثال، در برنامه نج ساله مطرح می شود که آیا انحصارات در امر تولید شکل بگیرد یا مکانیزم تولید به صورت آزاد و خصوصی تعریف شود . سرمایه گذاری خارجی چه سهمی در سرمایه گذاری بخش اقتصاد داشته باشد . در نقدهای برنامه، گاه ناقد عدم وجود یا ضعف سیاست های کلان را علت ناکارآمدی برنامه می داند; برای مثال، در بخش صنعت و معدن مطرح می کند که علت عدم رشد صنعت و معدن در کشور، ضعف ساز کارهای توسعه کارآفرین صنعتی، تسلط دولت بر اقتصاد، و عدم اعتماد دولت در جهت مشارکت دادن صنعتگران است .


سیاست های اجرایی

 دومین مرحله از مراحل تخصیص، سیاست های اجرایی است که براساس آن، سیاست های اجرایی جهت تحقق سیاست های کلان به صورت خرد مشخص می شود; به طور مثال جهت از بین بردن انحصارها باید شرکت های دولتی با شرایط خاصی واگذار شود . در نقدهای مطرح شده بر برنامه، گاه نقد به سیاست های اجرایی، برای مثال، در بررسی نقاط ضعف برنامه در بعد آب و کشاورزی، موارد ذیل مطرح می شود .

- عدم تعادل دام و مرتع;

- عدم جامعیت و نارسایی در قوانین و ضوابط و آیین نامه های موجود;

- وجود موانع حقوقی و فرهنگی در تبدیل مالکیت اراضی از شخصیت های حقیقی به حقوقی و . . .

که تمام این موارد، نقد سیاست های اجرایی در بخش آب و کشاورزی است .

 

تخصیص (تامین) بودجه

واپسین مرحله از مراحل تخصیص، تخصیص وجه و اعتبارات لازم جهت اجرای سیاست های کلان و اجرایی برنامه است . در این مرحله، مکانیزمی جهت نحوه پرداخت اعتبارات و نظارت بر هزینه آن ها در وزارتخانه ها و سازمان های گوناگون دولتی طراحی می شود .

بعضی از نقدها، نقد به تخصیص یا به اصطلاح برنامه ریزان تامین اعتبار است; به طور مثال، در بررسی اشکالات قسمت بهداشت و درمان، برنامه کمبود تجهیزات، مواد ولوازم مورد نیاز طرح های تحقیقاتی به منظور افزایش کیفیت تولید فرآورده های بیولوژیکی و فرآورده های خونی، محدودیت ارزی و عدم تخصیص بموقع آن جهت تهیه مواد اولیه دارویی مطرح می شود . ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آبان ۹۵ ، ۱۳:۵۱
اسماعیل شیرعلی

 در ادامه مباحث پیشین به بحث در مورد عوامل درونی ارزیابی نقدها می پردازیم؛ یعنی عوامل ارزیابی تشخیص، عوامل ارزیابی تخصیص و عوامل ارزیابی اجرا.


عوامل ارزیابی تشخیص


تشخیص نظام اهداف

 

یکی از عوامل مؤثر در ارزیابی روش نقدها، توجه به این نکته است که آیا ناقدان، به نظام اهداف برنامه توجه داشته اند یا خیر . اهداف، مقاصدی هستند که فعالیت ها به سوی تحقق آن ها سامان می یابند; منتها اولا هدف های هر برنامه برحسب کلیت، مشمولیت، وسعت و به طور کلی اهمیتی نسبی که دارند در یک سلسله مراتب، رده بندی ضمنی می شوند . ثانیا سلسله مراتب اهداف به طور معمول از هدف نهایی و پس از آن هدف های کلی آغاز می شوند و به هدف های جزئی و مشخص پایان می پذیرند و به این ترتیب، نظام اهداف شکل می گیرد; به طور مثال، در برنامه جامع کشور، اهداف متعددی مانند افزایش تولید، حداکثر استفاده از منابع طبیعی، کاهش نرخ بیکاری، تعدیل قیمت ها، تعدیل درآمدها (عدالت اجتماعی)، تعدیل توسعه در مناطق متفاوت کشور، توزیع درست کالاها و خدمات، مکانیزه کردن کشاورزی، توسعه فرهنگ عمومی، حفظ ارزش های دینی و . . . منظور می شود که تمام آن ها متناسب با راهبرد حرکت کشور و نوع مقدورات و موانع موجود، نظامی خاص می یابند و براساس آن نظام اهداف، برنامه طراحی می شود . ناقدان برنامه، گاهی از زاویه نظام اهداف، برنامه را نقد و بررسی، و به نوع انتخاب اهداف یا کیفیت اولویت بندی آن ها اشکال می کنند .

تشخیص نظام مقدورات

 

دومین عامل در ارزیابی روش نقدها، تشخیص نظام مقدورات به معنای تشخیص وضعیت موجود است که در این جهت، تمام مقدورات انسانی، ابزاری و منابع طبیعی شناسایی می شوند . برنامه نویسان، افزون بر شناسایی منابع و مقدوراتی که امکان دخل و تصرف در آن ها وجود دارد، باید ساختار محیط بیرونی خود را بشناسند و در جریان تغییر و تحولات مدام قرار گیرند تا بتوانند در مقابل نیروهای بیرونی به موقع واکنش نشان دهند .

تشخیص نظام موانع

 

عامل بعدی در بررسی ارزیابی روش نقدها، تشخیص نظام موانع است . هر برنامه ای جهت نیل به اهداف از پیش تعیین شده به طور معمول با موانع متعددی اعم از طبیعی یا اجتماعی روبه رو است; برای مثال، گاه فرهنگ جامعه یا ساختار سیاسی آن، هنوز پذیرای بسیاری از تغییرات نیست که هریک از این ها مانع به شمار می آید یا به طور مثال در برنامه ریزی برای اصلاح ساختار اداری جامعه، موانع متعددی چون فقدان نظام ارزیابی عملکرد دستگاه های اجرایی، فقدان روحیه قانون مداری، انعطاف ناپذیری و فقدان قابلیت انطباق تشکیلات دولت با برنامه های مصوب، فقدان استانداردهای فنی و نامناسب بودن فضای اداری با مقتضیات کیفیت زندگی و کار مطرح است . به طور طبیعی پس از ملاحظه موانع، نتیجه گیری روشن تری از مقدوارت واقعی جامعه صورت می پذیرد و برآورد اولیه مقدورات با محاسبه موانع بهینه می شود .

 

بعضی از نقدها، عدم کارآمدی برنامه را از عدم تشخیص درست موانع ناشی می دانند; برای مثال، در بررسی توسعه صنعت و معدن مطرح می کنند که بعضی از مشکلات برنامه در این زمینه عدم دستیابی به مقیاس های اقتصادی در برخی تولیدات، ضعف در ارتقای مدیریت، بازاریابی، وجود مقررات متعدد و پیچیده، فقدان تفکر ایجاد، توسعه و ترویج کارآفرینی صنعت به صورت نهادین است .  ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۶:۲۹
اسماعیل شیرعلی

2 . روش نقد

 

روش جامع نقد موضوع، روشی است که در آن، تمام عوامل «خصوصی، عمومی و عمومی پایه » یا به تعبیر دیگر، «درونی، بیرونی، و ارتباطی » درباره موضوع لحاظ می شود .

یک . عوامل خصوصی (درونی) در ارزیابی روش نقد

 

نخستین دسته از عوامل ارزیابی روش نقد، عوامل خصوصی است . براساس این عوامل، مشخص می شود که ناقد به چه عوامل درونی توجه داشته و به چه عواملی توجه نداشته است . به عبارت دیگر، نگاه ناقد به عوامل تاثیرگذار در توفیق یا عدم توفیق برنامه، به چه میزان جامع بوده است .

 

عوامل خصوصی، سه دسته اصلی «تشخیص، تخصیص، و اجرا» دارند . این عوامل، برگرفته از مکانیزم شکل گیری برنامه اند; یعنی در هر برنامه ای، ابتدا منابع و امکانات و موانع وضعیت موجود شناخته می شود; سپس با توجه به اهداف، منابع و امکانات موجود، اعم از ثروت، قدرت و اطلاعات، جهت رفع موانع و رسیدن به اهداف به موضوعات گوناگون تخصیص داده، و در مرحله آخر، آن تخصیص به اجرا گذاشته می شود . این سه مرحله، عوامل درونی هر برنامه از مرحله شکل گیری تا تحقق است . حال ناقد برنامه، گاه به تشخیص ها، گاه به تخصیص ها و گاه به چگونگی اجرا نظر دارد و برنامه را از آن دیدگاه نقد و بررسی می کند و گاه روی هم به نقد و بررسی این سه می پردازد .

 

پیش از پرداختن به تعریف عوامل خصوصی (یا درونی) برنامه، لازم است تعریف جامعی از برنامه ارائه شود:

 

برنامه توسعه، مجموعه مدونی از تصمیم های دولت در زمینه چگونگی تخصیص منابع بین فعالیت های گوناگون برای رسیدن به رشد و توسعه ای خاص در دوره ای معین است; به گونه ای که سرانجام به ارضای مجموعه معینی از نیازهای نامحدود جامعه بینجامد; البته آرمان های برنامه هر جامعه با جوامع دیگر متفاوت بوده، می تواند به صورت فلسفه خاص یا دین، برنامه ریزی آن جامعه تلقی شود .

 

براساس این تعریف، شکل گیری و تحقق برنامه از سه مرحله اساسی تشکیل می یابد .

تشخیص

 

در این مرحله، موارد ذیل بررسی می شود:

 

الف . اهداف جامعه در ابعاد اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی چیست؟

 

ب . مقدورات و منابع مادی و انسانی جامعه چیست؟

 

ج . چه مسائل و معضلاتی گریبانگیر جامعه بوده است و «نبودها» و «کمبودها» ی آن چیست؟

 

در این مرحله، اهمیت و اولویت هریک از موارد پیشین نیز مشخص می شود و تشخیصی نظام مند صورت می گیرد .

 

حال در ارزیابی نقدها باید توجه داشت که چه مقدار به بررسی نوع مقدورات و منابع موجود پرداخته و آیا با توجه به آن ها، انتظارات خود را از کارکرد برنامه مطرح کرده اند، و در صورت توجه، آیا به اهداف، مقدورات و موانع نگاهی نظام مند داشته اند؟

تخصیص

 

دومین عامل درونی در ارزیابی نقدها، میزان توجه آن ها به نظام تخصیص برنامه به شمار می رود . تخصیص، در معنای عام خود، به معنای اختصاص امکانات جهت حل مشکل است . در صورتی که تشخیص وضعیت، به تصمیم گیری مشخص درباره بهره وری از منابع نینجامد، حتی اگر بهترین و کامل ترین نوع تشخیص باشد، ثمره عملی نخواهد داشت، و تخصیص، خود دارای سطوح گوناگون است که توضیح آن ها خواهد آمد .

اجرا

 

سومین عامل درونی، میزان توجه ناقد به عوامل مؤثر در اجرا است . اجرا، واپسین مرحله تحقق عینی برنامه به شمار می رود . چه بسا برنامه ای در مرحله تشخیص و تخصیص، ایده آل و کامل باشد، اما اجرای آن با مشکلات عدیده ای روبه رو شود .

 

برنامه، جهت اجرا ابتدا باید به برنامه ای عملیاتی تبدیل، سپس سازمان هایی خاص جهت اجرای بخش های گوناگون تعیین شود . همچنین دستگاه هایی جهت ارزیابی و نظارت درنظر گرفته شود . در صورتی می توان ناکامی های برنامه را به عدم اجرای مناسب مربوط ساخت که اطمینان کافی از صحت تشخیص وضعیت و تخصیص امکانات فراهم آمده باشد .ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۹
اسماعیل شیرعلی

مدل ارزیابی نقدها

 

نقدهای برنامه دوم توسعه (صرف نظر از محتوا) از دو جهت قابل طبقه بندی و ارزیابی است:

 

1 . مقیاس نقد;

 

2 . روش نقد .

 

در ارزیابی «مقیاس نقدها» ، جایگاه هر نقد مشخص می شود . به عبارت دیگر، براساس طبقه بندی خاصی، وزن یا ارزش هر نقد را به تناسب میزان تاثیرگذاری آن در اصلاح عملکرد گذشته تعیین می کنند; برای مثال، گاه موضوع نقد، «مهندسی توسعه جامعه ایران » ، گاه بررسی «نظام برنامه ریزی » ، گاه «خود برنامه دوم توسعه » ، گاه «یک بخش از برنامه » و گاه «یک موضوع از برنامه » است که متناسب با موضوع نقد، وزن نقد و چگونگی تاثیرگذاری آن در روند توسعه، مشخص و متناسب با میزان تاثیرگذاری آن در بهبود عملکرد گذشته، جایگاه یا مقیاس نقد روشن می شود .

 

ارزیابی «روش نقد» بدین معنا است که هر نقدی، مبتنی بر روشی خاص صورت می گیرد; یعنی ناقد براساس عوامل و مؤلفه هایی که توجه به آن را لازم می داند، به برنامه های گذشته انتقاد می کند . گاه ناقدی در نقد موضوع فقط به عوامل درونی دقت می کند و نگاهی به عوامل بیرونی ندارد و ناقد دیگری در همان موضوع، مشکلات و ناهنجاری هایی را در عوامل بیرونی بررسی می کند; به طور مثال، در بررسی مشکلات برنامه ریزی کشور در صنعت خودرو، ناقدی فقط به سازکارهای تصمیم گیری توجه، و شیوه برنامه ریزی در تولید و توزیع و مصرف این صنعت را بررسی می کند، و ناقد دیگر، نگاه خود را فراتر از عوامل درونی معطوف ساخته، تاثیر تغییرات اقتصاد کشور و جهان در این صنعت را می نگرد یا ناقدی در ملاحظه عوامل بیرونی یا درونی، به دسته ای از عوامل و ناقدی دیگر به دسته ای دیگر از عوامل نظر می کند; بنابراین، روش های متفاوتی برای نقد وجود دارد که در میان آن ها فقط یک روش، جامع تر و کارآمدتر است . در این قسمت با طراحی روشی جامع، به ارزیابی روش کار هر نقد خواهیم پرداخت; البته به طور معمول، ناقدان روش نقد خود را به صراحت بیان نداشته یا مبتنی بر روش خاصی به نقد نپرداخته اند . در هر صورت، با روش طراحی شده خواهیم توانست تا نقص نقدها از موضع روش را مشخص کنیم . در ادامه، با توضیح فشرده عوامل ارزیابی مقیاس و روش نقد، امکان ارزیابی نقدهای اقتصادی را فراهم می آوریم .

1 . مقیاس نقد

 

نقدها از جهت گستردگی حوزه مورد توجه ناقد، به سه قسم «نقدهای کلی، بخشی و موضوعی » تقسیم می شوند .

یک . نقدهای کلی

 

نقدهای کلی، نقدهایی هستند که به تمام اجزای برنامه توجه داشته، آن را در کلان ترین و عالی ترین سطح، بررسی می کنند . در این سطح از نقد، تمام روابط درونی، بیرونی و ارتباطی برنامه در سطح کلان در نظر گرفته شده و نقد جامعی درباره آن صورت می گیرد . بر این اساس، چهار دسته از نقدها که مصادیق نقدهای کل نگر هستند، ارزیابی می شوند .

 

ا . نقدهای ناظر به مهندسی توسعه اجتماعی;

 

ب . نقدهای ناظر به نظام برنامه ریزی کشور;

 

ج . نقدهای ناظر به برنامه دوم توسعه;

 

د . نقدهای ناظر به یک بعد از کل نظام برنامه .

دو . نقدهای بخشی

 

نقدهای بخش نگر، نقدهایی هستند که فقط به یک بخش از برنامه نظر دارند و آن بخش را از زوایای گوناگون، نقد و بررسی کرده اند . در کلان ترین تقسیم بخشی برنامه می توان از سه بخش سیاست، فرهنگ، و اقتصاد نام برد که در این جا نیز همین تقسیم بندی، مبنای تفکیک نقدها قرار می گیرد . افزون بر این، نقدهای مربوط به بعدی از بخش های پیشین نیز در این طبقه قرار می گیرند; برای مثال، موضوع حمل و نقل، موضوعی اقتصادی است که در تمام موضوعات اقتصادی تاثیر دارد; بدین سبب، از این موضوع به صورت بعدی از اقتصاد نام می بریم و نقد آن، نقد بعدی از بخش اقتصاد است .

سه . نقدهای موضوعی

 

نقدهای موضوعی، نقدهایی هستند که فقط به یک موضوع از موضوعات برنامه نظر داشته، آن را از زوایای گوناگون بررسی می کنند . این نقدها خود دارای دو رده متوالی هستند .

نقد موضوعات کلان برنامه

 

در این سطح، موضوعات کلان بخش های مختلف برنامه نقد و بررسی می شود; برای مثال، بخش اقتصادی برنامه، دارای سه موضوع کلان کشاورزی، صنعت و خدمات است که ناقد فقط به نقد و بررسی بخش صنعت یا خدمات یا کشاورزی می پردازد و آن را از زوایای گوناگون نقد و بررسی می کند .

نقد موضوعات خرد برنامه

 

در این سطح، موضوع خرد بخش های مختلف برنامه نقد و بررسی می شود; به طور مثال، وضعیت سیاستگذاری و چگونگی تخصیص بودجه در صنعت خودرو یا مثلا علت کاهش تولید گندم در برنامه دوم توسعه بررسی می شود .ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۰۸:۳۶
اسماعیل شیرعلی


این نوشته برآن است که با ارائه مدلی برای ارزیابی نقد برنامه های توسعه اول و دوم، نقدهای بخش اقتصادی دو برنامه مزبور را با تاکید بیش تر بر برنامه دوم توسعه، ارزیابی کرده، در یک بررسی میدانی نشان دهد که نقدهای مزبور، اغلب جزئی نگر، غیرروشمند و روبنایی است و در بیش تر آن ها، به جهان بینی و ارزش های حاکم بر برنامه های توسعه توجه نشده است . همچنین این مقاله پس از ارائه مدل ارزیابی نقدها از دو جهت «مقیاس » و «روش » نقد (با صرف نظر از محتوا)، براساس مدل پیشنهادی به ارزیابی نقدهای اقتصادی بر برنامه توسعه می پردازد .

مقدمه

 در نیمه دوم قرن بیستم، برنامه های توسعه، نقش مهمی را در پیشرفت جوامع ایفا کرده اند . در کشورهای مختلف با اصول و روش های گوناگون، برای دستیابی به اهداف مورد نظر، برنامه های متفاوتی تدوین می شود که بازگوکننده کیفیت مهندسی جامعه به سمت اهداف مزبور است . در جامعه ایران که ارزش ها و آرمان های بلند دینی، جزو فرهنگ و باور عمومی مردم است، برنامه ریزی برای تحقق اهداف، ارزش ها و فرهنگ اصیل اسلامی، اهمیتی دو چندان خواهد داشت .

 

نقد برنامه های توسعه ایران به ویژه پس از انقلاب، بدون تردید، نقاط ضعف و قوت برنامه های مزبور را آشکار ساخته، برنامه ریزان کشور را برای تدوین برنامه ای کامل و جامع کمک می کند; البته این در صورتی است که نقدها روشمند، هدفمند و جامع باشند . در طول برنامه اول و دوم توسعه، نقدهای گوناگونی به وسیله متخصصان و کارشناسان صورت گرفته است و کم توجهی به نقد برنامه های توسعه، پیامدهای ناخوشایندی از جمله موارد ذیل را در پی خواهد داشت:

 

1 . روزمرگی و بخش نگری، به دلیل سطح بندی نشدن مسائل و تخصیص اعتبارات جامعه بر مبنای چانه زنی;

 

2 . عدم پویایی سازمان برنامه ریز کشور، به دلیل نهادینه نشدن انتقاد از خود;

 

3 . اصلاح نشدن الگوی برنامه ریزی در جامعه اسلامی، به دلیل خوش بینی و پیروی از الگوهای رایج برنامه ریزی .

 

در این مقاله برآنیم با ارائه مدلی برای ارزیابی نقد برنامه های توسعه، نقدهای بخش اقتصادی دو برنامه مزبور را با تاکید بیش تر بر برنامه دوم توسعه، ارزیابی کرده، در یک بررسی میدانی نشان دهیم که نقدهای مزبور، اغلب جزئی نگر، غیر روشمند و روبنایی است و در بیش تر آن ها، به جهان بینی و ارزش های حاکم بر برنامه های توسعه توجه نشده است . در این مقاله پس از ارائه مدل ارزیابی نقدها از دو جهت «مقیاس » و «روش » نقد (با صرف نظر از محتوا)، براساس مدل پیشنهادی به ارزیابی نقدهای اقتصادی بر برنامه توسعه خواهیم پرداخت .ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۰۷:۴۸
اسماعیل شیرعلی


تعریف توسعه

با وجود این که تاکنون تعریف دقیقی از توسعه ارائه نشده، اما می توان گفت که اصطلاح توسعه، تجزیه و تحلیل را برای همة آنانی که در صدد ترسیم مرزهای آن هستند، دشوار و مبهم ساخته است. در واقع، توسعه از مفاهیمی است که اندیشمندان دربارة آن اتفاق نظر ندارند و هر کس آن را متناسب با دیدگاه ها، باورها و اعتقادات خود، تعریف می کند؛ اما دانشمندان علم توسعه که به تعریف «توسعه» پرداخته اند، همگی آنها در این تعریف اتفاق نظر دارند که توسعه، «فرایند حرکت جوامع از وضعیت موجود به سمت مطلوب است»؛ اگر چه آنان در روش و عوامل دست یابی به توسعه و رابطه توسعه با دیگر عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اختلاف نظر دارند.

توسعه کوثری

توسعة کوثری بر مبنای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله و شیعه دوازده امامی، شکل گرفته است و نه تنها هیچ گونه مخالفتی با بهبودی وضع اقتصادی ندارد؛ بلکه مشکل اقتصادی بشر را در توزیع ناعادلانة ثروت دانسته که مردم را از حق طبیعی شان محروم می سازد. از این رو، مؤلفه های اساسی آن را باید در عنصر عقل جست وجو کرد که ملهم از تعالیم دینی است؛ البته عقلی که منبع و ابزار ادراکی دارد و حاصل آن، تعقل و تدبر و دوری از نفس اماره و شیطانی است.

در واقع، خط اصلی اقتصاد در اسلام، بر پایة این آیه شریفه است که خداوند می فرماید: «کی لا یکونَ دُوَله بَینَ اَلاغنیاء1؛ این بدان جهت است که این اموال عظیم، تنها میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد». امام صادق علیه السلام می فرماید: «آن گاه که میان مردم (در توزیع ثروت ها و درآمدها)، عدالت اقتصادی حکم فرما شود، همگان بی نیاز خواهند شد».2 پای بندی همگان به این اصل و پرداخت حقوق مالی شان (خمس، زکات، انفاق های واجب، وقف، هبه،. ...)، همراه با ایثار و انصاف و دگرخواهی و مساوات که از ساز و کارهای توزیعی ثروتند، کاهش فقر و قطعاً بی نیازی دیگران را به همراه خواهد داشت.

توسعة کوثری با توسعه تکاثری که فقط مبادرت بر انباشت ثروت و قدرت دارد و در پی توزیع و انباشت ثروت است، مغایر است.

ارتباط میان دین و توسعه برای تغییر زندگی انسان ها، متکی به داشتن یک نظام اقتصاد اسلامی است؛ زیرا اسلام دینی الهی است که علاوه بر سعادت دنیوی و رفاه مطلوب، در جست وجوی سعادت اخروی نیز می باشد. در واقع، انسان در انتخاب مسیر، مختار است. اعتقاد به توسعه و کمال، مورد تأیید و قبول اسلام است و مسلمانان باید با پیروی از اسلام، فرهنگ توسعه را عملی کنند و در این صورت، می توانند به همه جنبه های مثبت غرب، نایل شوند و این، مستلزم آزادسازی خرد از قید و بندهای مادی گرایی و طبیعت است که بسط و گسترش بینش اسلامی و ارزش های مربوط به آن را در جامعه می طلبد و بر همین اساس، به حذف اسراف و تولید مازاد و تضمین حداقل و تعیین حداکثر تولید کالاهای ضروری می پردازد و به همین منظور، سعی در کنترل میزان، نوع کالا و خدمات دارد و افراد را تشویق به قناعت و کم مصرفی می کند و همین امر موجب تداوم حیات اقتصادی، همراه با عزت و استقلال می شود که نتیجه نهایی آن، حفظ توازن اجتماعی و اقتصادی است که منجر به فقرزدایی و رفع محرومیت و سرانجام رشد و تعالی معنوی جامعه می شود.

شهید محمد باقر صدر می نویسد: اگر چه رشد اقتصادی و افزایش درآمد سرانه، از اهداف نظام اقتصادی به شمار می رود، اما رشد اقتصادی، ابزار و راهی برای رفاه عموم افراد جامعه است. از این رو، رشد اقتصادی در چارچوب تفکر توزیع دین، معنادار می شود و به میزان و مقداری می تواند هدف باشد که آثار مثبت آن در زندگی مردم، تجلی یابد.

امام خمینی می گوید: همه زحمت انبیا برای این بوده که برای بشر، عدالت اجتماعی را برقرار سازد و یک عدالت باطنی را برای افراد انسانی به وجود آورند.3 لذا وی معتقد است که قانون و مقرارت الهی نیز ابزاری برای برقراری تسلط و عدل در جامعه است و در این خصوص می گوید:

 

اصولاً احکام، مطلوبیت ذاتی ندارند؛ بلکه وسایل و ادواتی هستند که جهت اجرای اهداف حکومت اسلامی و گسترش تسلط و عدل در جامعه به کار می روند.4 عدالت اقتصادی – اجتماعی تنها با تأمین حداقل نیازهای اساسی و حیاتی مردم – که شرط اساسی رشد و توسعه اسلامی است - شکل می گیرد و از طریق توزیع عادلانه مبتنی بر اخوت و یاری محرومان و در جهت همسانی انسان ها قوام می یابد.

یکسانی افراد جامعه و تعقل و تأمل و استدلال پذیری آنها و پرهیز از جمود فکری و تقلید از بیگانگان، گویای آزادی اندیشه آدمی است که همراه با رفتار مبتنی بر قوانین و مقررات الهی، می تواند با نظم و عقلانیت در محاسبات معیشت انسانی، مطلوب بوده، حیات معقولی را همراه با یک اقتصاد مطلوب، بیافریند؛ زیرا اقتصاد به واسطه اشتراک مساعی و تقسیم کار و وظایف میان افراد، امری حیاتی است و بقای هر فرد به آن بستگی دارد.

شاخصه های معنوی توسعه کوثری

الف. تقوی؛ «وَ لَوْ اَنَّ اهل القُری آمَنوا و اَتَّقوا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرکاتٍ مِنْ السَّماءِ وَ الْاَرضِ وَ لکن کذَبُّوا فَاخَذْناهُمْ بِما کانُو یکسِبون؛5 و اگر اهل شهرها و آبادی ها، ایمان می آورند و تقوا پیشه می کردند، برکات آسمان [معنوی] و برکات زمین [مادی] را بر آنها می گشودیم؛ ولی [آنها حق را] تکذیب کردند؛ پس ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».

ایمان و تقوا نه تنها سرچشمه برکات معنوی هستند، بلکه موجب فزونی نیازهای مادی و فراوانی نعمت ها و آبادی و عمران می شوند و استقامت بر ایمان و تقوا، عامل مهمی برای توسعه اقتصادی و نزول برکات و رفاه در زندگی است.

ب. توکل؛ توکل بر خدا، آدمی را از وابستگی ها که سرچشمة ذلت و بردگی است، نجات می دهد و به او آزادگی و اعتماد به نفس می بخشد.6 این آزادگی و اعتماد به نفس، انسان را برای رسیدن به اهدافی همچون رفاه و تأمین احتیاجات زندگی و رفع نیازهای مادی و اقتصادی، برای رسیدن به اهدافی که در راستای قرب الهی دارد، یاری می رساند.

ج. شکرگذاری؛ «وَ اِذاَ تَاْذَّنَ رَبُّکمْ لَئِن شَکرْتُمْ لَاْزیدَ نَّکمَ وَ لَئِنْ کفَرْتُمْ اَنَّ عَذابی لَشَدیدٌ؛7 و اگر شکرگذاری کنید [نعمت خود را] بر شما خواهم افزود و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است».

شکر نعمت، در حقیقت، استعمال نعمت است؛ به نحوی که احسان نعمت دهنده یادآوری و اظهار شود که این امر، موجب زیاد شدن نعمت و کفران آن، باعث عذاب شدید است.

شکرگذاری، منشاء برکات فروانی، مانند رفاه و آبادانی و توسعة اقتصادی است و بدون شک، خداوند در برابر نعمت هایی که به ما بخشیده، نیازی به شکر ما ندارد و اگر انسان را سفارش به شکرگذاری کرده، برای نزول نعمت است.

د. خمس و زکات؛ تراکم ثروت، یکی از بزگ ترین مسائل در ایجاد اختلال توازن اقتصادی هر جامعه است و باید از آن به هر وسیلة ممکن، جلوگیری شود. اسلام سه راه را برای اصلاح وضع سرمایه داری و تعدیل ثروت بیان می دارد که عبارتند از:

1. لغو مالکیت خصوصی از نظر قانون.

2. برانداختن مالکیت خصوصی به طور خود به خود.

3. محدود کردن مالکیت.

در تحدید مالکیت، هیئت دولت مخالف با اصل مالکیت و ابزار تولید نیست و سعی در براندازی آن ندارد؛ اما از گشایش و توسعة بی اندازة آن با وضع یک سلسه مالیات ها بر اصل یا بر حاصل و بهره اقتصادی و همچنین رقابت در نحوة تولید و شرایط استخدام کارگر و تعیین حداقل دستمزد و وضع قوانین مربوط به توزیع کالا که بعضی از آنها مورد تشریع خاصی بوده است و برخی دیگر موکول به نظر حاکم شرع است، جلوگیری می کند.8

و. انفاق؛ انفاق مال حلال با قصد قرب، بدون منت و با شیوة نیکو، بهره مندی از نعمت های جاوید را به همراه دارد.

ز. منع اسراف و تبذیر؛ اسلام اسراف و زیاده روی را حرام و ناروا می داند؛ زیرا مسلمانان به تناسب امکانات و توانایی و کارآیی خود، در برابر جامعه، مسئولند. همچنین اسلام مخالف کسی است که مال خود را بیهوده تلف می کند و تبذیر را انفاق مال در راه معصیت می داند.

شاخصه های اقتصادی توسعه کوثری

توسعة کوثری علاوه بر رعایت شاخصه های معنوی، مستلزم رعایت شاخصه های اقتصادی هم می باشد؛ از این رو، با توجه به ریشه های فکری و فرهنگی و نظام تربیتی و حقوقی، به بهره برداری از طبیعت می پردازد. هر چقدر یک جامعه از جهت میزان توسعه یافتگی نیرو های انسانی، استفاده مطلوب از عوامل و منابع تولیدی و میزان حساسیت افراد جامعه نسبت به منابع ملی، رعایت الگوی مصرف با استناد به قرآن و سنت و پای بندی به حدود و مقررات توام و رعایت ارزش ها در سطح بالایی باشد، توسعه در این جامعه، مقرون به اهداف الهی است و یقیناً در اجتماع، پیامد هایی را به همراه خواهد داشت که برخی عبارتند از: عدالت اجتماعی، فقرزدایی، ایجاد رفاه عمومی، استقلال اقتصادی، تعالی و الهی گونه شدن انسان ها و عزت جامعه اسلامی.

جمع بندی

توسعه کوثری، مترادف با تکامل معنا است و به طور موازی، به دنیا و آخرت توجه دارد. از این رو، انسانی که در تمام نیازهایش (مادی و معنوی) اعتدال را در نظر دارد، در این راه گام برمی دارد. این انسان در رفع نیازهای خود، افراط نمی کند و هیچ گونه اسراف و تبذیر را نمی پذیرد. توسعه کوثری در پی توزیع عادلانه امکانات مادی مبنی بر احقاق حقوق انسان ها و ایثار و از خود گذشتگی و اجرای انفاق و پرداخت مالیات، به عنوان یک تکلیف قانونی است.

در توسعة کوثری بر مبنای قرآن و سنت الهی، توسعه برای مسلمانان، امری لازم است و هرگز مانع از توسعه مادی نیست؛ بلکه مشحون از عناصری است که خود عامل توسعه مادی می باشند و دستاورد آن، چیزی جز عدالت و فقر زدایی نیست؛ از این رو، هم جهت با ارزش ها و فلسفه و مبانی اسلامی، در جهت قرب الهی در حرکت است؛ تا هم لذت دنیوی ممکن شود و هم لذت اخروی.

پی نوشت ها:

1. حشر، آیه 7.

2. کلینی، اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 1، ص 568.

3. صحیفه نور، ج 11، ص 84.

4. شئون و اختیارات ولی فقیه، ص 42.

5. اعراف، آیه 96.

6. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 10، ص 298.

7. ابراهیم، آیه 7.

8. آصفی، راه علاج تراکم ثروت در اسلام، مجله درس هایی از مکتب اسلام، ص 21.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۳
اسماعیل شیرعلی

فصل هشتم : شناخت تیم

چرا تیم شهرت زیادی یافته؟

مدارک و شواهد بسیاری نشان دهنده  این است که  زمانی که به دیدگاه ها ونظرات مختلف نیاز است تیم بهتر از فرد عمل می کند تیم نسبت به سایر دوایر و ساختارهای سنتی انعطاف پذیری بیشتری دارد و نسبت به پدیده تغییر سریع تر واکنش نشان میدهد. ویژگی های انگیزشی تیم وهمچنین افزایش مشارکت کارکنان نیز مهم است.

تفاوت تیم با گروه:

تیم                                                                       گروه

عملکرد گروهی<<<<<<<هدف>>>>>>>>>سهیم شدن در اطلاعات

مثبت<<<<<<<<<<<هم افزایی>>>>>>>>>خنثی و گاهی هم منفی

انفرادی و گروهی<<<<حساب پسدهی>>>>>>>انفرادی

تکمیل یکدیگر<<<<<<مهارت ها>>>>>>>>>تصادفی و گوناگون

انواع تیم:

1-تیم حل کننده مسئله :

اعضای تیم برای حل مسئله تبادل نظر می کنند، راه حل و راهکار ارائه می دهند  ولی اختیارات تام و اجرایی ندارند.

2-تیم های خود گردان :

نتنها مسائل و مشکلات را حل و بررسی مینمایند بلکه جنبه اجرایی را نیز بر عهده دارند ومسئولیت کامل نتیجه کار را بر عهده می گیرند. تیم های خود گردان سبب می شوند که پست سرپرستی اهمیت خود را از دست بدهد.

3- تیم های متخصص(چند وظظیفه ای):

افراد از گروه ها وسطح های افقی که دارای تخصص های گوناگونی اند برای انجام یک کار تخصصی گرد هم می آیند. سازمان ها همچنین گروههای ویژه ای به نام مرز گستر یا رابط با سازمان ها ونهاد های خارجی را تشکیل می دهند. به طور خلاصه تیم وسیله ای موثر است تا افراد متخصص سازمان را گرد هم آورد  تا اطلاعات ردو بدل کنند، نظرات ارائه دهند و طرح ها را هماهنگ کنند.

خلق تیم با عملکرد عالی :عامل تاثیرگذار برعملکرد تیم:

-اندازه یا بزرگی تیم:

تیم های کوچک بهتر هستند. به صورت کلی اثر بخشی تیم نباید تعداداعضا بیشتر از 12نفر باشد.

-توانایی اعضا:

سه مهارت برای اثر بخشی تیم نیاز است:1- افراد دارای تخصص باشند2-در حل مساله و تصمیم گیری دارای مهارت باشند. 3-در زمینه روابط انسانی دارای مهارت خوبی باشند.

-تخصیص نقش و بهبود مهارتها:

همانطور که گفته شد شغل فردباید با شخصیت او متناسب باشد همین مطلب در مورد پست ها و مقام های تیم صدق میکند.

9 نقش تیم:

1-خلاق و نو آور:دارای قدرت تحلیل اند و نظریه های جدیدی ارائه می دهند. دارای استقلال وآزادی عمل اند.

2-کاشف-موسس:در صددتامین منابع برای جامعه عمل پوشاندن مراحل اند. در امر کنترل ضعیف هستند.

3-تحلیل گر:پیش از گرفتن تصمیم نهایی راه حل های مختلف را تجزیه و تحلیل می کنند.

4-سازنده-سازمان دهنده:عقاید و هدفها را تعیین و برنامه ریزی و سازماندهی میکنند. اگر محصول راطبق برنامه ارائه دهند می بالند.

5-نتیجه گر تولید کننده:همانند گروه قبل هستند و در صددند تعهدات انجام شود و امور طبق برنامه انجام شود.

6-کنترل-بازرس:در صدد تدوین قوانین و مقررات اند. به جزئیات اهمیت می دهند و ازاقدامات نادرست جلو گیری می کنند.

7-تاکید کننده-نگهدارنده:باید کارها به شیوه اصلی انجام شود-در مبارزات خارجی از تیم دفاع میکنند ثبات تیم را تضمین میکنند.

8-گزارشگر مشاور:قدرت شنوایی دارند درپی کسب اطلاعات اضافی اند- گروه را از تصمیمات عجولانه بر حذر میدارند.

9-هماهنگ کننده:همه دیدگاه ها را درک می کنند ودر صدد انسجام و یکپارچگی اند.

تعهد به هدف مشترک:

تیمهایی که هدف مشترک دارند برای آن وقت و انرژی زیادی صرف می کنند-درباره آن توافق نظر میکنندو افراد تیم درباره آن هدفها تعهدات لازم را دارند. اثر بخش تر هستند.

تعین هدف های خاص:

هدف های مشترک باید به صورت هدفهای مشخص، قابل سنجش و واقعی تبدیل شود. این هدف های مشخص ارتباطات را تسهیل می نماید و کانال ها رامشخص میکند و همواره بر نتایج تاکید دارد.

رهبری و ساختار:

هدف مقصد را مشخص میکند  و برای رسیدن به آن باید روش، ابزار و جدول های زمان بندی را مشخص کرد. تیم در مورد ویژگی های کار و شیوه هماهنگی امور و تناسب مهارت افراد با کارها به رهبر و ساختار نیاز دارد که می تواند توسط مدیر یا کسانی که نقش کاشف، سازمان دهنده، نتیجه گیر و حامی را بر عهده دارند باشد.

نقصان پذیری تیم و حساب پس دهی:

اعضا باید هم از نظر فرهنگی و هم ازنظر تیمی مسئولیت را بپذیرند. تیم های موفق در بسیاری از موارد مسئولیت های فردی و مشترک افراد را تعیین می کنند تا کسی از زیر کار در نرود.

ارزیابی عملکرد و سیستم پاداش:

علاوه بر پاداش به فرد، گروه هم باید تشویق شود. مدیریت باید سیستم تقسیم را به اجرادرآورد، افراد رادر سهام شریک کند و جوایزی به گروه بدهد تا افراد تلاش بیشتری نمایند و متعهد به سازمان شوند.

اعتماد متقابل:

مدیریت باید تلاش کند تا اعتماد حفظ شود و به بی اعتمادی نینجامد. یعنی اعضای تیم به صداقت و توانایی یکدیگر اعتقاد داشته باشند.

5بعد اعتماد به ترتیب اهمیت:

صداقت>شایستگی>وفاداری>ثبات و پایداری>روراستی

 مدیر و رهبر تیم نقش تعیین کننده در تقویت حس اعتماد دارند.

1-ثابت کنند که منافع دیگران هم برایشان مهم است. 2- حمایت و پشتیبانی از اعضای تیم وفاداری را نشان می دهد. 3-مدیر و رهبر نباید پنهان کاری کند و باید صداقت داشته باشند. 4-باید عادل ومنصف باشند 5- احساس و عاطفه داشته باشند 6- مدیر باید هنگام تصمیم گیری ثبات رویه داشته باشد 7- مدیر باید محرم اسرار دیگران باشد 8-مدیر باید شایستگی خود را در روابط انسانی نشان دهد تا مورد احترام دیگران قرار گیرد.

تبدیل افراد به عضو تیم:

افرادی که ذاتا فرد گرا هستند در سازمانهایی که به فرد و موقعیت فردی توجه می کند، در حال کار هستند و همچنین اگردر کشوری که دارای فرهنگ فرد گرایی است، رشد یافته ، پذیرش تیم  و عضویت در گروه کار سختی است. بنابراین نوعی چالش برای مدیر به وجود می آید.

پرورانیدن افراد برای عضویت در تیم:

1-گزینش:

در همان ابتدا افرادی را استخدام کنیم که دارای مهارت انسانی و ارتباطی هستند. اگر شخص فرد گرایی را استخدام کردیم یا باید به وی آموزش کارهای تیمی را داد یا او را در بخش های انفرادی به کار گرفت  یا نباید از آنها استفاده کرد.

2- آموزش:

3-پاداش:سیستم پاداش به گونه ای باشد که مشارکت و همکاری اعضا را تقویت کند-لازم به ذکر است که نباید پاداش های باطنی را فراموش کرد وافراد راتحریک کرد که حضور در تیم سبب رضایت شغلی و باطنی می گردد.


از دانشجویان تقاضا دارم زودتر از مطالب استفاده نمایند.احتمال حذف مطالب درسی وجود دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۵ ، ۱۴:۳۴
اسماعیل شیرعلی