جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

ﮊﺍﭘﻨﯽ ﻫﺎ ﺍﺻﻼً ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ !

 

ﺗﻮﺭﻡ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﻣﻌﻤﻮلا ﯾﺎ ﺻﻔﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ !

 

ﺩﺭ ژاپن ﺧﺎﻧﻪ ﻭﯾﻼﯾﯽ ﺑﻪ ﻧﺪﺭﺕ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ !

 

ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣُﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﮊﺍﭘﻦ ﯾﮏ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺖ !

 

ﺣﻘﻮﻕ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﻌﺎﺩﻝ ۷۵۰۰ ﺩﻻﺭ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﻩ ﺍﺳﺖ !

 

ﺷﮑﺴﺖ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ !

 

ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﻟﺴﻮﺯﺗﺮﻧﺪ !

ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺗﻌﻄﯿﻠﯽ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ !

 

ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ژاپن ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻋﻤﻮﻣﺎً ﮐﺎﺭﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ !

ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺎ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺟﯽ ﻣﯽﮔﯿﺮﻧﺪ.

 

 اﺯ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺳﻮﻡ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ، ﻫﯿﭻ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ !

 

ﺩﺭ ژاپن ... !!!

ﯾﮏ :

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﻣﻌﻠﻤﯿﻦ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ۱۵ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻪ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﺎﻋﺚ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﻧﺴﻠﯽ ﻣﺘﻮﺍﺿﻊ ﻭ ﺣﺮﯾﺺ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ .

 

ﺩﻭ :

ﻫﺮ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﮊﺍﭘﻦ ﮐﻪ ﺳﮓ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﯿﻒ ﻭ ﮐﯿﺴﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺻﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﻀﻮﻻﺕ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺍﺭﺩ .

ﺣﺮﺻﺸﺎﻥ ﺑﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺳﺮﻟﻮﺣﻪ ﺍﺧﻼﻕ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ .

 

ﺳﻪ :

ﮐﺎﺭﮔﺮ ﻧﻈﺎﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺘﮕﺮ ﺭﺍ " ﺍﯾﻨﺠﯿﻨﺮ ( ﻣﻬﻨﺪﺱ) ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ"ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ و ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ ۵ ﺍﻟﯽ ۸ ﻫﺰﺍﺭ ﺩلاﺮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺸﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺎﺕ ﮐﺘﺒﯽ ﻭ ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺩﺍﺩ .

 

ﭼﻬﺎﺭ :

ﮊﺍﭘﻦ ﻫﯿﭻ ﻣﻨﺒﻊ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ( ﻧﻔﺖ ﻭ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺯﻏﺎﻝ ﺳﻨﮓ ﻭ ﻓﻮﻻﺩ ﻭ ﻣﺲ ﻭ ... ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ) ﻭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺻﺪﻫﺎ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩ؛ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﺑﺎﻋﺚ ﻧﺸﺪﻩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺎﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺎﺯﺩﺍﺭﺩ .

 

ﭘﻨﺞ :

ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎ ﻓﻘﻂ ﻃﯽ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ، ﺍﺯ ﻟﺤﺎﻅ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻫﯿﺮﻭﺷﯿﻤﺎﯼ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺑﻤﺐ ﻫﺴﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺩ .

 

ﺷﺶ :

اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﺭ ﻗﻄﺎﺭ، ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺑﺴﺘﻪ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﮐﻠﻤﻪ " ﺑﯽ ﺻﺪﺍ " ﯾﺎ (silent) ﺍﺯ ﮐﻠﻤﻪ " ﺍﺧﻼﻕ" ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

 

ﻫﻔﺖ :

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻮﺍﺩ ﺩﺭﺳﯽ ﺍﻭﻝ ﺗﺎ ﺷﺸﻢ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ (ﮔﺎﻣﯽ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺍﺧﻼﻕ) ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺧﻼﻕ ﻭ ﺷﯿﻮﻩ ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ .

 

ﻫﺸﺖ :

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﭘﯿﺸﮑﺎﺭ ﻭ ﺧﺪﻣﻪ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﯾﻨﺪ .

 

ﻧﻪ :

ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺍﺑﺘﺪﺍﯾﯽ ﺗﺎ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ " ﻣﺮﺩﻭﺩ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ! ﭼﻮﻥ ﻫﺪﻑ ﺗﺮﺑﯿﺖ، ﻧﻬﺎﺩﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻔﺎﻫﯿﻢ ﻭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﺗﻌﻠﯿﻢ ﻭ ﺗﻠﻘﯿﻦ .

 

ﺩﻩ :

ﺩﺭ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺸﻘﺎﺏ ﺷﺎﻥ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﺪ ... ﺍﺳﺮﺍﻑ ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ .

 

ﯾﺎﺯﺩﻩ :

ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺗﺎﺧﯿﺮ ﻗﻄﺎﺭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﻔﺖ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﺳﺖ . ﻣﺴﻮﻟﯿﻦ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ، ﺑﺎﺑﺖ ﺍﯾﻦ ﺗﺎﺧﯿﺮ، ﻫﺮ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ .

ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﺯﺵ ﻭﻗﺖ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻗﺘﯽ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮ ﺑﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎ ﺣﺮﯾﺺ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

 

ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ :

ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺻﺮﻑ ﻏﺬﺍ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ .

 

ﺳﯿﺰﺩﻩ :

ﻣﺪﯾﺮ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺷﺪﻥ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﯼ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺁﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ؟

ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ، ﺁﯾﻨﺪﻩ ی ژاپن ﻫﺴﺘﻨﺪ .

 

ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮊﺍﭘﻦ ﮊﺍﭘﻦ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﺗﺼﺎﺩﻓﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۰۸:۱۵
اسماعیل شیرعلی

سازمان رسمی و غیر رسمی

   سازمان رسمی : سازمان رسمی عبارت است از اختیارات مقدمات و روابط بین آن‏ها و کارکنان بر حسب مقررات و قواعد وضع شده . بدین ترتیب ، سلسله مراتب بین مشاغل و مقامات سازمان‏ها برای دستیابی به هدف مشخص که بر اساس طرح و نقشه قبلی است برقرار میشود و حدود آن نیز بوسیله مقررات و یا بوسیله مدیران مشخص می گردد .

   سازمان غیر رسمی : به مجرد اجتماع چند نفر در یک سازمان تماس‏های متعددی بین آن‏ها برقرار میشود که با روابط رسمی ایشان فرق میکند و به هیچ وجه ارتباطی با همکاری بمنظور تحقق هدف مشترک سازمان ندارد .

اینگونه روابط غیر رسمی بدون هیچگونه طرح یا هدف قبلی و صرفاً ناشی از غریزه اجتماعی یا تمایلات طبیعی انسان است . روابط غیر رسمی را بصورت نموداری نمی توان ظاهر ساخت بلکه این روابط در اثر تکرار و استمرار بین افراد بوجود می آید و بوسیله روش سوسیومتریک و با ترسیم سوسیوگرام می توان تا حدودی آن را نشان داد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۵ ، ۰۸:۳۷
اسماعیل شیرعلی

سازمان و مدیریت

از مدیریت و سازمان تعاریف گوناگون و متعددی ارائه شده است . اکثر قلم فرسایان این رشته در کتاب‏های خود به معنی و مفهوم دو واژه مزبور اشاراتی نمودند و هر کدام با توجه به سوابق علمی و تجربی که داشته اند، در تعاریف خود نکات خاصی را از دیدگاه‏های متقاوت مورد تأکید و توجه قرار داده اند . اما در اینجا برای آشنا شدن با مفاهیم مدیریت و سازمان و شناخت آن به توضیح این دو واژه بطور خلاصه خواهیم پرداخت .

تعریف سازمان : سازمان یک پدیده اجتماعی است که از جمع عده ای افراد که توانایی همکاری داشته و با ایجاد روابطی گوناگون برای نیل به هدف مشترکی کوشش می نمایند ، تشکیل می شود. آنچه در سازمان‏ها بصورت یکسان و مشابه وجود دارد ، اصل نیاز تقسیم کار و در نتیجه هم آهنگی و همکاری است ، برای وصول به هدف که در حقیقت بمنظور نیاز‏های معینی تعیین گردیده است .

بدیهی است پیدایش سازمان‏ها و ایجاد آن‏ها نتیجه وجود مدیریت است و سازمان و مدیریت لازم و ملزوم یکدیگرند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۱:۵۳
اسماعیل شیرعلی

مدیریت ، هم علم و هم هنر

بحث طولانی علم بودن و یا هنر تلقی شدن مدیریت ، نتوانست نتیجه قاطعی برای عده ای از دانشمندان به بار آورد . ناگزیر این دسته در مقام سازش دادن بین دو عقیده مخالف، خود را تسلیم عقاید و دلایل هر دو طرف ساختند و مدیریت را ، هم علم دانستند و هم هنر . مدیریت را نظامی دانسته اند هم متشکل از جنبه ‏های مهم هنری و هم از خصوصیات قابل ملاحظه علمی . پروفسور والدو (Dwight  waldo) معتقد است که یک علل اساسی وجود اختلاف در زمینه علم تلقی شدن ویا علم نبودن مدیریت و یا به عبارت دیگر یکی از منابع عمده اشتباه و سوء تفاهم در این مورد ، این است که برای این لفظ دو معنی و مفهوم موجود است که هر معنی و مفهومی مورد استفاده جداگانه ای دارد . وقتی ما اصطلاح اداره امور عمومی را بکار می بریم ، از طرفی به یک نوع نظام بخصوص یا یک نوع مطالعه خاص اشاره می کنیم و از طرف دیگر به یک نوع فعالیت و روش علمی توجه داریم که در حقیقت همان اجرای وظایف حکومت و به جریان انداختن اموری است که دولت‏ها بر عهده دارند . والدو معتقد است وقتی این تفاوت تشخیص داده شود ، به راحتی میتوان ادعا کرد که مطالعات منظم در این رشته جنبه علم بخود می گیرد وبر عکس جنبه ‏های اجرایی و علمی فعالیت‏های اداره امور عمومی به قلمرو هنر ارتباط پیدا میکند . همچنین پروفسور هربرت سایمون“ (Herbert  A.Simon) بر این باور است که معتقدات ، یا به اعتباری دیگر تصمیمات مربوط به تعیین خط مشی ‏ها و سیاست‏های کلی اداری که هدف‏ها و مقاصد عمده سازمانی را معین میکند ، در قلمرو هنر قرار می گیرد و از سوی دیگر تحقیق و مطالعه مربوط به راه‏های وصول به این هدف‏ها و سیاست‏های کلی و بطور کلی تصمیمات اجرایی مباحث علمی این رشته را تشکیل می دهد . در هر حال اگر نظیرسایمون معتقد شویم که برای هر تصمیم دو نوع مقدمات وجود دارد ؛ یکی مقدمات مربوط به معتقدات و دیگری مقدمات مربوط به حقایق ‌، شاید بی مناسبت نباشد که قلمرو علم را مقدمات مبتنی بر حقایق و تصمیمات اداری بدانیم و قلمرو هنر را خاص مقدماتی از اتخاذ تصمیم و مباحث اداری بدانیم که جنبه معتقدات دارد و مبتنی بر نظام ارزش‏های فردی ، گروهی و یا اجتماعی است .

در این صورت قلمرو امور اداری نه تنها حقایق مربوط به این رشته را در بر می گیرد، بلکه تئوری‏های آن هم که از روابط بین این حقایق صحبت می کند، شامل می شود .

بنابر این بخشی از دانش مدیریت را میتوان از طریق آموزش فرا گرفت و بخش دیگر را ضمن کار باید آموخت و در واقع بخشی را که با آموزش فرا گرفته شود ، علم مدیریت  وبخشی را که موجب بکار بستن اندوخته ‏ها در شرایط گوناگون میشود، هنر مدیریت می نامند .

به دیگر سخن ، علم دانستن است و هنر توانستن . از آنجایی که مدیریت با عواملی همچون پول ، مواد ، محصولات، خدمات و کارکنان که پیوسته در تغییرند ، سرو کار دارد ؛ پیش بینی درباره آن‏ها دشوار و انطباق آن‏ها با معیار‏های علمی مشکل است . با این همه همواره شاهد تلاش مستمر صاحبنظران در جهت علمی کردن مدیریت بوده و خواهیم بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۱۷:۳۶
اسماعیل شیرعلی

اداره بعنوان یک هنر

عدهای از دانشمندان بحث هنر بودن اداره را مطرح ساختند .در این عقاید اردوی تید(Ordway Tead) دارای اهمیت بیشتری است . تید در کتاب خویش عنوان میکند که یک عامل مشترک در فعالیت کلیه سازمان‏ها وجود دارد . این عامل مشترک عبارت است از وجود یک نوع همکاری نزدیک میان عدهای از مردم که تحت سرپرستی خاصی برای نیل به پاره ای از هدف‏های مشخص انجام   می پذیرد .

تید در یکی از تعاریف خود اداره را عبارت از کوشش همه جانبه ای می داند که برای رهبری کردن، راهنمایی نمودن و متحد ساختن کوشش‏های بشر، در راه رسیدن به هدف مشخص دنبال میشود . به عقیده وی احتیاج مشترک کلیه سازمان‏ها در این است که فعالیت‏هایی که باید در آن سازمان انجام پذیرد، جداگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد، درک شود و آنگاه به مرحله اجرا در آید. مجموعه مشترکی از حالات و کیفیات ، متد‏ها و راه‏هایی برای وصول به هدف وجود دارد که میتواند در انواع زیادی از سازمان‏ها و یا بسیاری از موقعیت‏های مختلف اداری مورد استفاده قرار گیرد. تید ، طرز استفاده از این وجوه، راه‏ها، حالات و روش‏های مشترک و نحوه بکار بردن آن‏ها را در مورد هر سازمان و یا در باب هر مورد خاص، هنری تلقی میکند که محتاج ‏مهارت زیاد، نیروی بسیار و خصوصیات اخلاقی فوق العاده می باشد .

به عقیده تید ، هنر برای تجلی خود احتیاج به وسیله ای دارد که در زمینه هنر اداره (هنر مدیریت) این وسیله واجد سه جزء می باشد :

اول سازمان ، دوم ”‏ افراد انسان و سوم یک زمینه وسیع اجتماعی و فرهنگی .

تید چنین نیتجه می گیرد که اگر بخواهیم مردم جوامع بشری حقوق و آزادی نسبی خود را محفوظ بدارند و در تنگنای فشار دیکتاتوری قرار نگیرند و بالاخره اگر بنا باشد انضباط کار که به اکثریت افراد سازمان تحمیل میشود باعث تباهی و انهدام روح و شخصیت آنان نگردد، به ناچار باید سازمان اداری خوب و شایسته ای بوجود آید . قلمرو عمل یک چنین سازمانی باید وسیع باشد ، باید فلسفه معتبری را دنبال کند و بالاخره باید هنری متناسب با این فلسفه بکار برد .  ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۸
اسماعیل شیرعلی


هفت سبک مدیریتی ضد توسعه در ایران

بنا به اعلام رسمی سایت «عصرایران» در حال حاضر بیش از 440 هزار نفر به عنوان مدیر در دستگاههای اجرایی کشور اشتغال به کار دارند. این در حالی است که تعداد کارمندان کشور ژاپن با جمعیت 127 میلیونی جمعاً 300 هزار نفر است و ما در ایران با 75 میلیون جمعیت 1.5 برابر کل کارمندان ژاپن، فقط مدیر داریم!

طبق آخرین آمارها، در حال حاضر در کشور حدود 3600 سازمان و دستگاه اجرایی، نزدیک به 4 میلیون کارمند حقوق بگیر و 4.5 میلیون نفر بازنشسته مستمری بگیر داریم.

در دومین بخش از یادداشت"درنگی بر موانع توسعه یافتگی ایران"، به هفت شیوه مدیریتی ضد توسعه در کشور می پردازم که باعث توقف و ایستایی در روند توسعه یافتگی کشور هستند.

با پوزش از مدیران متخصص، دلسوز و عاشق میهن، با وجدان، متعهد و لایق، خوانندگان گرامی را با سبک های مدیریتی زیان بار و خسارت آور آشنا می کنم.

مدیران و شیوه های مدیریتی که وجودشان در مسند امور مساوی است با عقب ماندگی، هدررفت منابع و تأخیر در روند توسعه کشور:

1⃣مدیران معامله گر و بی هویت

مدیرانی هستند که از سبک پوشش تا طرز سخن گفتن خود را با گفتمان دولت ها تنظیم می کنند و دوری و نزدیکی به گروه ها و افراد ذی نفوذ سیاسی را با شامه قوی خود می سنجند که چه زمانی راهنمای چپ و چه زمانی راهنمای راست را بفشارند.

این تیپ مدیران از همه بیشتر تحول کشور را قفل می کنند. اخلاق، جوانمردی و پایبندی به قیود انسانی هرگز در قاموس این مدیران جایگاهی ندارد. این ها را باید دلالان سیاسی و اقتصادی نامید. برای ایشان هرگز مهم نیست چه کسی در رأس کار باشد. مهم تارهای در هم تنیده ای هست که روی آن می غلطند و از منابع و مزایای دولتی و بیت المال ارتزاق می کنند. وقتی پای اصلاح طلبی در میان باشد، ژست اصلاح طلبی می گیرند و وقتی اصول‌گرایی روی بورس باشد، گوی سبقت را از اصول‌گرایان می ربایند.

پیش چشم این جماعت معامله گر، دغدغه های اخلاقی، ملی و میهنی، پیشرفت کشور، جوانمردی و وطن پرستی خنده‌دار ترین واژگان است.
👈تنها دو چیز در نظر این مدیران مقدس است: ما باشیم و منافع ما برقرار باشد!

2⃣مدیران پاره وقت و از راه دور

این دسته از مدیران اگر چه به اسم مدیر تام و تمام یک سازمان یا اداره هستند اما واقعیت چیز دیگری است. دو روز تدریس در دانشگاه، یک روز مشاور یک شرکت، دو روز سفر کاری! اینان سازمان خود را از راه دور اداره می کنند. این مدیران سعی می کنند سازمان را با ساعات حضور خود تنظیم کنند. گاهی از خود می پرسم در حکم کارگزینی این مدیران مگر فوق العاده مدیریت و سایر مزایا بابت «یک ماه کار تمام وقت» پرداخت نمی شود پس چگونه می پذیرند که نیمی از هفته را در محل خدمت نباشند و از این مزایا برخودار شوند؟

3⃣مدیران قبیله ای و عشیره ای

این بلیه همیشگی سازمان های دولتی و اجرایی در کشور ماست. مدیری فقط همشهری های خود را به کار می گمارد و امور عشیره خود را رتق و فتق می کند. این دسته مدیران هیچ گونه درکی از نگاه ملی به مسائل ندارند. ایران و آینده کشور را در روستا و زادگاه خود می بینند. وقتی با یک ارباب رجوع یا کارمند سازمان خود مواجه می شوند که در زمره همشهریانش نیست، گویی با یک غیر ایرانی و بیگانه طرف هستند. ماحصل فامیل گرایی چیزی جز تضییع حقوق مردم و جلوگیری از شایسته سالاری نیست.

4⃣مدیران آکادمیک و غیر اجرایی

این قبیل مدیران از مدیریت فقط دانش آن را به ارث برده اند. مدیران دانشگاهی اما کم توان و غیر اجرایی! به همه چیز از منظر مسأله و موضوع پژوهشی نگاه می کنند. سازمان را با کلاس درس اشتباه گرفته اند.
نمی دانند که منابع، زمان و انرژی در حدی نیست که به پای افکار و آرمان های انتزاعی آنها تلف شود. این مدیران نمی دانند در کنار ارزشمندی نگاه پژوهشی به مسایل، سرعت عمل هم مهم است. این مدیران به اسم کار علمی، خواسته یا ناخواسته فرصت های طلایی توسعه را می سوزانند.

5⃣مدیران ترسو و مطیع

مدیرانی که می بینند و می‌دانند نتیجه تصمیم مقام مافوق آن ها چقدر زیان بار است اما به دلیل شخصیت ضعیف و منفعل خود هرگز لب به نقد و نظر نمی گشایند.

7⃣ مدیران هزینه ساز

این دسته از مدیران روی خطی از هزینه کار می کنند. وقتی میزان هزینه و نتیجه اقدامات آنها را بررسی می کنیم در می یابیم اگر همین برنامه به بخش خصوصی سپرده شده بود، با هزینه بسیار کم تر و با کیفیت بالاتر انجام می شد.

سالهاست در این کشور مدیران بسیاری به بهانه یک مأموریت کاری، هم حق مأموریت می گیرند هم پاداش، و هنگام بازگشت از سفر نیز از بودجه بیت المال سوغات آنچنانی به منزل می آورند و یا ولنگاری مالی که برای برگزاری یک جلسه ساده کاری با هزینه های سنگین و گزاف مانند رزرو هتل های گرانقیمت با فهرستی از هزینه های غیر ضروری و تشریفاتی همراه می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۵ ، ۱۵:۴۲
اسماعیل شیرعلی


موضوع علم اداره

وودرو ویلسن (Woodrow  Wilson) موضوع علم اداره را معلوم می کند . قلمرو اداره را معلوم می کند . قلمرو اداره را فقط به مسایل علمی و اجرایی شمول می دهد و آنرا از عرصه سیاست خارج می سازد . از کلام علمای متقدمی از قبیل وودروویلسن ،” فرانک گودنو (Frank jGoodnow) ، چارلز بیرد            (Gharles Beard) ،ویلابی (William  F. Willouhby) و گیولیک (Luther  Gulick) این عقیده به وضوح استنباط می شود که قلمرو اداره از سیاست جدا است و هدف اصلی علم اداره ، همانا کارایی است . مدیریت به عقیده الیور شالدون عبارت می باشد از ؛ هماهنگ ساختن ، سازمان دادن و رهبری که بخودی خود علم محسوب می گردید .

والدو (Dwight  Waldo) معتقد بود که علم بطور کلی کمک عظیمی به امور اداری روزمره دولت‏ها داشته است .

در ادامه با توجه به اهمیت موضوع فوق و تأکیدی که برخی از علما بر علم بودن مدیریت دارند به بیان برخی عقاید و مطالعات این دسته از متفکران مدیریت خواهیم پرداخت .

مطالعات لئونارد وایت Leonard  D. white

وایت نویسنده اولین کتاب درسی در زمینه اداره امور دولتی و به عقیده بسیاری بانی و مؤسس مکتب مطالعات کلاسیک مدیریت می باشد . وی در مقاله ای اصل را چنین تعریف می کند :

اصل عبارت است از یک استاندارد یا معیار مورد قبول که بعنوان راهنمایی برای عمل و اقدام مورد استفاده قرار می گیرد .

البته وایت معتقد است که شاید این ایراد وارد باشد که بطور کلی معلوم نیست برای اینکه قضیه طرح شده ای بتواند اصل بحساب آید تا چه حد اثبات از طریق مشاهده یا تجزیه ضرورت پیدا میکند . یعنی یک درجه خاص و مسلم اثبات وجود ندارد که در این مورد به ما بگوید ، چه قضیه ای را میتوان اصل بحساب آورد و چه قضیه ای اصل محسوب نمیشود اما در هر صورت از نظرات وایت میتوان اینگونه نتیجه گرفت که مدیریت اصولی دارد که با استفاده از این اصول ویا بعبارت وی معیار‏ها و استاندارد‏ها میتوان در عمل به نتایج قابل قبول و مفیدی دست پیدا کرد و از این جهت مدیریت را علم می داند .

عقاید هرمن فینر (Herman Finer)

هرمن فینر دانشمند انگلیسی در مقاله ای تحت عنوان اصول بعنوان راهنمایی برای مدیریت مطالبی را در این زمینه مطرح میکند که بطور کلی نظر لئونارد وایت را تأیید می نماید ، ولی نحوه استدلال وی متفاوت است . به عقیده فینر دو نوع اصل وجود دارد ؛ یکی اصل علمی است که از روابط علت و معلولی صحبت می کند و در دنیای واقع و عمل تحقق پیدا می نماید و دیگری اصلی که مبتنی بر معتقدات و نظام ارزش‏های اجتماعی و مبانی اخلاقی است که کمال مطلوب را میرساند . به نظر وی یک اصل علمی محتاج نیست که در بیان رابطه علیت موضوع خود، به اندازه یک قانون فیزیک صریح و دقیق و قاطع باشد . در واقع یک اصل علمی راهنمایی است برای عمل که مبین نوعی رابطه علت و معلولی است که بر مبنای انبوه تجارب واقعی جمع آوری شده و برای ما معلوم گردیده است . عده ای از دانشمندان این ایراد را به عقیده هرمن فینر وارد می سازند که وی قلمرو معتقدات را با قلمرو حقایق علمی مخلوط کرده است اما ایشان نیز در مجموع برای مدیریت اصولی قائل می باشد که از این جهت آن را علم می داند .

مطالعات استین (E.O.stene) در زمینه اصول علم اداره امور عمومی

استین (E.O.stene) در مقاله ای اظهار میدارد که هر چند علمای رشته اداره امور دولتی تکیه فوق العادهای روی اهمیت اصول علمی و امکان ایجاد چنین اصولی علمی در رشته خود می گذارند، با این حال فقط عده معدودی از آن‏ها مطالعات و تحقیقات خود را منجر به اعتقاد آن‏ها در این زمینه شده است بیان داشته اند . استین از تعاریف خاص خود و تعریفی که از سازمان رسمی مد نظر دارد اینطوری نتیجه می گیرد که عناصر تشکیل دهنده هر سازمان اجتماعی عبارتند از : کوشش ‏های دسته جمعی و بالاخره مقصود یا وظیفه مشترک .

به عقیده استین اینکه تا چه حد یک سازمان اجتماعی موفق به انجام وظایف خویش میشود و تاچه اندازه میتواند به هدف خود نایل گردد ، بستگی دارد به سه عامل که عبارتند از :

1-    میزان خدماتی که فرد فرد اعضای سازمان انجام می دهند .

2-    تعداد افراد سازمان .

3-    هماهنگی میان مساعی و کوشش ‏های فردی .

عامل سوم به عقیده استین ، عاملی است که درجه کارایی سازمان را معلوم می سازد و مقاله استین بیشتر حول همین عامل دور می زند .

استین جزء دسته نویسندگانی بحساب می آید که معتقد به وجود اصولی برای اداره امور عمومی هستند . بر مبنای این اصول استین سعی می نماید یک تئوری محض برای سازمان ایجاد نماید و بالاخره راه را برای تحقق بخشیدن به علم اداره در معنای یک نظام تئوریک و یک سلسله اصول و قوانین علمی که بتواند صرف نظر از زمان و مکان همه جا اعمال شود، باز سازد . مطالبی که استین در مقاله خود دنبال می کند در واقع جدا از آنچه که دانشمندان مقدم بر او عنوان کرده بودند ، نیست . این همان ادعایی است که ویلسن در زمینه عام و دنیایی بودن تئوری‏های اداره و اصول سازمان به میان کشید و دنبال همان مطلبی است که ویلسن در باب اصل کارایی اعلام داشت.  ادامه دارد...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۵ ، ۰۸:۱۱
اسماعیل شیرعلی

موضع علمی علوم اجتماعی

واژه علوم اجتماعی مشتمل بر جمیع علوم است که به انسان مرتبط می شود. این علوم عبارتند از :

جامع شناسی ، روانشناسی ، مردم شناسی ، آموزش و پرورش، حقوق،  اقتصاد ، سیاست و مدیریت . بحث علم بودن یا نبودن علوم اجتماعی از این واقعیت ناشی شده است که موضوع علوم اجتماعی انسان است تغییر پذیری شدید رفتار انسان ، آن را غیر قابل پیش بینی می سازد و کاربرد هر گونه معیار و ضابطه دقیق را غیر ممکن می کند . درجه تغییر و تحول طبیعت انسان به ویژه در عصر حاضر بعلت آثار ناشی از پیشرفت‏های علم و تکنولوژِی به حدی است که هر پنج سال یکبار تحولات فکری عمیقی در افراد بوجود می آید . در حالیکه در علوم طبیعی و فیزیک که موضوع آن‏ها ماده است ، مشکلات مزبور وجود ندارد واصولی که در آن علوم بدست می آیند از درجه قطعیت و ثبات بالاتری برخور دارند و بیشتر قابل استناد و اعتماد می باشند . فرایند اندازه گیری در علوم فیزیکی میتواند به دفعات تکرار شود، لکن این امکان در علوم اجتماعی بویژه علوم رفتاری بسیار محدود است و چنانچه جانداری را بیش از یکبار مورد آزمایش قرار دهیم پاسخ‏های او بدلایل مختلف به مقدار قابل توجه‏ای تغییر می‏کند علاوه بر این آزمایشات در علوم فیزیکی معمولاً بصورت انفرادی انجام می گیرد، در حالیکه در علوم اجتماعی و رفتاری، آزمایش غالباً بطور گروهی است و مسایل منطقی و آماری در نتیجه گیری‏ های کلی درباره همه افراد گروه مشکلات و پیچیدگی‏ های متعددی را فراهم می آورد .

مدیریت بعنوان یک نظام علمی

علم مدیریت ، رشته ای از علوم اجتماعی می باشد . بسیاری از اطلاعات و تئوری ‏های علم مدیریت از معلوماتی که بشر از سایر رشته ‏های علوم اجتماعی از قبیل اقتصاد، جامعه شناسی ، روانشناسی و علوم سیاسی داشته، برگرفته شده است ؛ و به همین دلیل مدیریت را یک علم مصرف کننده تلقی می کنند، زیرا که از سایر رشته ‏های علوم اجتماعی بهره می گیرد .

علوم اجتماعی بطور کلی از همبستگی ‏ها و همکاری‏ های افراد بشر گفتگو می کند و علم مدیریت نیز به عقیده والدو به مطالعه و بحث درباره جنبـه ای از جنبه ‏های متعدد همکاری ‏های بین انسان‏ها می پردازد .

بنا به اعتقاد والاس دونهام رشته مطالعات اداری (مدیریت) در قلمرو علوم اجتماعی قرار می گیرد و تنها  رشته ای از رشته ‏های علوم اجتماعی است که در آن بین تئوری و عمل شکافی محسوس نیست.

نخستین مطالعات مربوط به اداره امور عمومی (مدیریت دولتی) بعنوان یک نظام علمی مستقل به وودرو ویلسن نسبت داده می شود که در سال 1887 در امریکا انجام گرفت و در مقاله ای منتشر شد. به زعم وی مدیریت علم است و هدف اصلی آن همانا کارآیی است . به نظر ویلسن برای این که مدیریت علم به حساب آید ، باید دارای اصولی عام و جهانی باشد و راه را برای پیش بینی ‏های علمی هموار سازد .

این اصول در مطالعات اداری که روابط علیت میان حقایق اداری را بصورت فرضیات و قضایا مطرح می سازد از طریق مشاهده و تجربه، آن‏ها را به اثبات می رساند و بعنوان معیاری برای پیش بینی و عمل به کار  می گیرد، مصداق دارد. البته نباید انتظار داشت که در علم مدیریت ، می توان اصولی را وضع کرد که بدون دخالت شرایط زمان و مکان و محیط کار ، دارای نتیجه مساوی و کاملاً قابل پیش بینی داشت. با این وجود، بنظر علمای متقدم مدیریت، سازمان‏ ها را میتوان با یک طریق مشابه مورد مطالعه قرار داد و نتایجی کم و بیش شبیه از هر مطالعه بدست آورد و نتایج مطالعات را بصورت تئوری‏های عام و کلی سازمانی که در همه جا و همه وقت صادق باشند تنظیم نمود. این تئوری‏ های عام در علم مدیریت بصورت اصل جلوه میکند و اصل مترادف با قانون بکار برده میشود . اصول سازمان و مدیریت اساس تئوری‏های علم مدیریت می باشند. هرچند که در خصوص این اصول و اینکه چقدر در جوامع مختلف مورد پذیرش واقع می شود، اجماع نخبگانی صورت نگرفته است.


علی رغم موارد یاد شده، بایستی این نکته را یادآور شد که امروزه بشر با توجه به پیشرفت های انجام شده آیا توانسته به مرحله پیش بینی در علوم اجتماعی و یا مدیریت برسد یا خیر؟ مسلماً بدلیل پیچیدگی انسان و همچنین نقصان در علوم فوق، هنوز بشر بطور قطعی فاقد چنین توانایی می باشد اما این بدان معنا نیست که این امر امکان پذیر نباشد.

با توجه به دلایل و شواهد فوق ، امروزه مدیریت بعنوان یک نظام علمی مورد بحث قرار می گیرد، اما نه در مفهومی که در علوم طبیعی (یا به قول پوزیتیوست ها که امروزه نیز در نزد صاحب نظران غربی نظرات آنها  مردود است) موجود باشد،  بلکه به معنای یک معرفت عینی و علمی، با فرض این که حقایق با مطلوب ‏های تحقیق در نیامیخته باشند. هدف از تأکید بر اهمیت حقایق در علم مدیریت این نیست که مطلوب‏ ها و باید ‏ها را بحساب نیاوریم ؛ بلکه، این تأکید مبین آن است که جهات عینی و علمی قضیه را آن طوری که هست بررسی کنیم.

البته بر این باوریم که محقق از راه احاطه بر پدیده مورد تحقیق و از طریق معرفت دقیق و عینی بر آن، سرانجام به مطلوب‏ های خود نیز خواهد رسید .

مدیریت صرفاً دانش عقلی یا علم نظری نیست، بلکه متضمن ‏مهارت علمی نیز می باشد . ‏مهارتی که در شخصیت مدیر نهفته است . البته آموزش رسمی علم مدیریت به توسعه این ‏مهارت کمک می کند بشرط آنکه محتوای آموزش بیشتر روی شناخت روابط و حقایق اداری متمرکز شود نه روی نظرات خاص .

ادامه دارد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۵ ، ۱۵:۰۶
اسماعیل شیرعلی

نظریه نهایی درباره ارزیابی نقدهای برنامه توسعه

پس از طرح طرق مختلف نقد و نیز شیوه ها و چگونگی ارزیابی نقدهایی که بر برنامه های توسعه در کشور شده یا می شود،در انتهای بحث، به مجموعه نقدهای کلی، بخشی و موضوعی برنامه های توسعه، ملاحظاتی را ارائه می کنیم و در این ملاحظات، به طور عمده به کاستی های مشاهده شده، در مجموعه نقدها می پردازیم .

 

1 . نخستین امر مشهود ، «کم بودن حجم نقدها» در چنین موضوع مهم و تعیین کننده است . با همه تفحص هایی که انجام گرفت، به رغم محدود نشدن به نقدهای کلی و بررسی نقدهای بخشی و موضوعی، در مجموع  باید گفت با صرف نظر از کیفیت، مقیاس و میزان تاثیرگذاری نقدها، کمیت های موجود، گواه بی رونق بودن نقد در این موضوع است .

 

2 . نکته دوم، «توجه به مقیاس نقد» در مجموع پژوهش انجام شده است که از گرایش بیش تر به مجموع نقدهای بخشی و موضوعی و گرایش کم تر به نقدهای کلی نشان دارد; چه این که چنگ انداختن به کل برنامه، کار بسیار مشکل و گسترده ای است و در مقابل، به هر میزان که محدوده مورد بررسی کوچک تر باشد، تسلط به آن آسان تر است .  

 

3 . مشکل بعدی و عمومی نقدها «روشمند نبودن » آن ها است. معدودی از موارد نیز گرچه قواعد مشخصی برای نقد بیان نکرده اند، در طرح مطلب، منضبط عمل کرده اند; اما در بسیاری از موارد به طور کامل مشهود است که ناقد یا نخواسته یا نتوانسته به شکلی جامع مساله را بررسی کند و صرفا به طور اتفاقی به ذکر پاره ای مطالب پراخته است; در حالی که اگر جامعه بخواهد از نظارت کاشناسان متعهدی که از سر علاقه مندی سخن می گویند، بهره جدی ببرد، باید ابزاری برای تشخیص درستی یا نادرستی نقد آن ها داشته باشد . بهترین ابزار برای تشخیص این معنا، توافق بر سر قواعد یا معیار روش نقد است; بدین جهت، شایسته است ناقدان محترم به شکلی، روش نقد خود را مشخص سازند .

 

4 . مساله بسیار مهم دیگر، بی توجهی یا کم توجهی ناقدان به «فرهنگ حاکم » بر برنامه است . در بیش تر موارد به طور عمده به عوامل درونی موضوع پرداخته، و اشکالات را به ضعف «تشخیص، تخصیص یا اجرا» برگردانده اند . شاید ریشه این مطلب به نوع پرورش فکری کارشناسان محترم در مراکز آموزش عالی باز گردد که کامیابی یا ناکامی برنامه را به نوع مسائلی که در عوامل خصوصی مطرح شد، باز می گردانند و دانش پژوهان را عادت نداده اند تا به مبانی و ریشه های فرهنگی و اعتقادی شیوه های گوناگون تولید، توزیع و مصرف درآمد در جامعه توجه کنند و چه بسا قواعد برنامه ریزی را اموری علمی و فارغ از ارزش های خاص می دانند .


تا زمانی که بر عمق نقدها افزوده نشود و جامعه علمی و اجرایی کشور به این باور نرسد که الگوهای برنامه ریزی کشور ریزه خوار و مروج فرهنگ غیر خودی است، به آسیب شناسی درستی از وضعیت گذشته خود نائل نیامده است و در ادامه نیز آینده بهتری را نباید انتظار داشت .


5 . عمده ترین توفیق نقدها در پرداختن به عوامل خصوصی (اهداف، موانع، مقدورات; سیاست های کلان، سیاست های اجرایی، تخصیص اعتبار; برنامه عملیات، سازمان عملیات، گردش عملیات) است; البته میزان پرداختن به این عوامل نیز تفاوت دارد و به مشکلات ناشی از نادیده گرفتن موانع، سنجیده نبودن سیاست های اجرایی، متناسب نبودن بودجه های پیش بینی شده و ناهماهنگی سازماندهی و سازمان های عمل کننده بیش تر پرداخته شده است; اما به مشخص نبودن یا غیر واقعی بودن اهداف، عدم وضع سیاست کلان یا سنجیده نبودن سیاست های کلان، تبدیل شدن برنامه توسعه به برنامه اجرایی مناسب و تعریف نشدن گردش عملیات در تحقق برنامه به گونه ای که سیستم نظارتی قادر به نظارت بر آن باشد، کم تر توجه شده است .

به هر حال، در مجموع، تذکراتی که کارشناسان نظام در این قسمت بیان داشته اند قابل استفاده بوده می تواند در اصلاح برنامه های آینده مؤثر باشد; اما این تاثیرگذاری، صرف نظر از تمهیدات لازم اجرایی، از نظر علمی به شرط مهمی مشروط است و آن برخورداری از مبنای قوی و روشن علمی است که در فرهنگ دینی مورد پذیرش جامعه اسلامی ایران ریشه دارد . بدبختانه این شرط در حال حاضر محقق نیست . تعریف نشدن مبانی دینی که نظام برنامه ریزی باید از آن تغذیه کند و جاری نشدن آن در بخش های عملیاتی برنامه، باعث شده است تا توجهات کارشناسانه و متعهدانه صاحب نظران یا مورد بی توجهی قرار گیرد یا در خدمت تفکر غیر دینی حاکم بر الگوهای برنامه ریزی کشورهای توسعه یافته درآید .به عبارت دیگر عملا بحث الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و تحقق آن جدی گرفته نشده است.

 

6 . در نقطه مقابل، کامیابی نسبی نقدها در پرداختن به عوامل خصوصی، و عمده ترین نقطه ضعف آن ها «غفلت از عوامل عمومی » یعنی «فلسفه مدل برنامه، مدل برنامه و نظام شاخصه های برنامه » است و این امر گواه ضعف سیستم پرورش فکری مراکز آموزش کشور است که بیش تر به کاربرد روش ها یا حداکثر روش های کاربردی نظر دارند تا به الگوهای برنامه، مبنای اندیشه ای الگو و نظام شاخصه های برخاسته از الگو . به هر حال، علت هرچه باشد، غفلت از این معنا تا کنون ضربه مهلکی به نظام برنامه ریزی کشور وارد ساخته و اغلب از چشم تیزبین ناقدان پنهان مانده است . صاحب نظرانی که به نامتجانس بودن الگوهای غربی و شرقی برنامه ریزی توسعه واقف گشته اند نیز اولا این عدم تجانس و پیامدهای ناخوشایند انسانی و اجتماعی را که جریان این الگوهای به ظاهر علمی، ریاضی و تجربه شده در کشورهای ضعیف به ویژه در کشور اسلامی ایران به جای گذاشته است به گونه ای مستند ارائه نکرده، و ثانیا خود نیز گام روشن و مؤثری برای رفع این کمبود برنداشته اند و جای تاسف است که برخی مؤسسات پژوهشی وابسته به سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز که طبق قاعده بدین منظور تشکیل یافته اند و باید در این زمینه فعالیت کنند، صرفا به فعالیت های آموزشی مشغولند و حجم کم فعالیت پژوهشی آن ها نیز به حل این معضلات علمی معطوف نشده است .

 

7 . کاستی دیگر نقدها «مبتنی نبودن آن ها بر جهان بینی و استراتژی مشخص » پیشنهادی است . ناقدان محترم، افزون بر آن که به نقد فرهنگ حاکم بر برنامه های توسعه نپرداخته اند، نقدشان نیز اغلب به فرهنگ بر گزیده و مورد اتفاق متکی نیست; البته طبیعی است که چنین اتفاقی رخ دهد . به همان دلیلی که از جهان بینی، استراتژی، فلسفه مدل حاکم بر برنامه غفلت می شود، نیازی به این معنا نیز احساس نمی شود که اظهار نظر درباره برنامه بر مبانی ارزشی و اعتقادی خاصی متکی باشد; بلکه چه بسا به عقیده بعضی، دخالت دادن این امور ناشی از تفکر ایده آلیستی و آرمان گرایی غیر واقعی به شمار رفته، علمیت اظهار نظرها را مخدوش می کند .

 

8 . در بررسی عوامل خصوصی، افزون بر ایراد گذشته، کاستی دیگری نیز به چشم می خورد و آن معیار نداشتن در بررسی اهداف، موانع، مقدورات، سیاست های کلان، سیاست های اجرایی و دیگر عوامل خصوصی بود . گویا تفکر غالب این بوده است که ارزیابی این موارد در برنامه، نیازمند ضابطه مشخصی نیست و هر کارشناس به تناسب وضع خود باید این امور را تشخیص دهد; در حالی که چنین نیست . چگونه می توان به جامعیت بررسی خود در نقص یا کمال محاسبه مقدورات و موانع پی برد؟ بر این اساس باید پذیرفت که سابق بر نقد، در خود برنامه ریزی نیز تشخیص اهداف، مقدورات، موانع، . . . به شکلی اتفاقی یا صرفا استقرایی و تجربی رخ می دهد . بر اساس این فرضیه، طبیعی است که برنامه ریزان، گام به گام به اشتباه بودن هدفگذاری یا نادیده گرفتن مقدورات و موانع پی ببرند و نباید از این نظر هیچ خرده ای بر آن ها گرفت; بنابراین، بر فرض که بپذیریم در نقد برنامه های توسعه، توجه به عوامل عمومی پایه و عمومی (یا به تعبیر دیگر عوامل بیرونی و ارتباطی) لازم نیست و پرداختن به عوامل خصوصی (یا درونی) کفایت می کند، پرسش ما این است که پرداختن به عوامل خصوصی با چه روشی انجام می پذیرد؟ پذیرش بی ضابطگی در این جا به معنای پذیرش بی ضابطگی در تنظیم برنامه است که طبق قاعده مورد تایید هیچ یک از کارشناسان برنامه ریزی نیست .

 

9 . افزون بر عوامل خصوصی، در عوامل عمومی پایه نیز برخی کارشناسان، نقاط آسیب پذیر برنامه را به خوبی شناختند و آن ها را مطرح کردند; اما به چند دلیل به اندازه کافی تاثیر نگذاشته است .

 

یک . به ذکر یک ادعای مهم بسنده کردند بدون آن که مستندات گسترده و قابل قبولی برای آن بیاورند; مثل ادعای نامتجانس بودن الگوی برنامه ریزی کشور با مبانی ارزشی و اعتقادی حاکم بر جامعه;

 

دو . خود نیز پیشنهاد جایگزینی ارائه نکردند یا دست کم به طرح سیر پژوهشی که به حل مساله می انجامد، نپرداختند . همین امر باعث شده تا در عمل، حرف رقیب به کرسی نشسته، تزلزلی در آن رخ ندهد;

 

سه . کم توجهی مضاعف به منتقدان خارج از سیستم دولتی .


10 . واپسین امری که ذکر آن در ملاحظات انتهایی لازم به نظر می رسد، عدم وجود نهاد یا بستری مناسب برای ترویج، تقویت، ارزیابی و بهره برداری از اظهار نظر ناقدان است . این مساله، از عوامل مهم در کساد شدن بازار نقد در جامعه است . بسیار متفاوت است که ناقدان احساس کنند اگر سخن حقی هم می گویند، نه تنها مورد استفاده نبوده، به اصلاح روش ها نمی انجامد، بلکه عاملی برای هجوم و تخریب شخصیت ناقد به شمار می رود یا احساس کنند گوش شنوایی برای انتقادات وجود دارد، و آن را منصفانه و عالمانه بررسی می کند و قدرت کافی برای دخالت دادن آن دارد .

 

تا زمانی که سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور نتواند این امر را به شکل نهادینه شده ای، درون خود فراهم سازد و همواره به وجهه مخرب نقد توجه کند و از آن منزجر باشد، نباید انتظار رفع کاستی های محاسباتی و اجرایی گذشته و پویایی و بالندگی در آینده را داشته باشد . افزون بر این، این امر کمک می کند تا نظام برنامه ریزی کشور روال علمی، باثبات و متناسب با روند تکاملی جامعه انقلابی و اسلامی را به خود گیرد و از روزمرگی و سیاست زدگی رهایی یابد .

 

از آن جا که انقلاب اسلامی ایران، پدیده ای نو با آرمان های متعالی، در دنیای معاصر است، راه نرفته علمی بسیاری در بخش های گوناگون وجود دارد که با عزم و اراده، هم فکری، توکل برخدا، اعتقاد به جامع و کامل بودن دین مبین اسلام، تمام راه های نرفته را می توان با سرعت فوق تصور پیمود . «نقد نقدها» افزون بر آن که ظرفیت نقد را در کشور آشکار می سازد، روش و قاعده ای به دست می دهد تا در گام بعدی به «ارزیابی جامع برنامه های توسعه و الگوی حاکم بر آن » بپردازیم; البته با گستردگی مطرح شده در روش پیشنهادی، به قطع، چنین نقدی از حوصله و توان یک فرد یا مجموعه محدود خارج است و شایسته است تا سازمان مدیریت و برنامه ریزی بر روی آن سرمایه گذاری کند . گام دوم، زمینه مطمئنی برای برداشتن گام اصلی یعنی «طرح الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت » فراهم می آورد . پس از پیمودن این مسیر سخت، اما قابل پیمایش، باید از این شجره طیبه انتظار ثمردهی داشت و ثمره آن چیزی نیست جز آموزه های برنامه های توسعه ای بومی که در خور شان جامعه اسلامی و مردم صمیمی و انقلابی است . طبیعی است که این امر، دفعی واقع نمی شود و تا آن زمان باید با تکیه بر تعمیرات ممکن در ابزار معماری برنامه، به اداره کشور ادامه داد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۳
اسماعیل شیرعلی

ارزیابی نقدهای بخش اقتصادی برنامه

اکنون می توان نقدهای صورت گرفته درباره بخش اقتصادی برنامه را طبقه بندی کرده، به داوری نشست . برای این منظور، ابتدا گزارشی از طبقه بندی نقدها به صورت تحلیلی ارائه خواهد شد; سپس ارزیابی نهایی صورت خواهد گرفت .

 

عوامل عمومی پایه

- «جهان بینی » حاکم بر برنامه های اقتصادی چه بوده و با چه نگاهی به جامعه، انسان و تکامل آن ها، رفتارهای اقتصادی تنظیم شده است؟ این پرسشی است که به طور معمول مورد غفلت قرار گرفته است . در این گروه نقد، بیش از یک مورد که در آن، به برخورد شیئی مدارانه به انسان درمدل سرمایه داری توجه شده، به این مهم پرداخته نشده است .

 

- «استراتژی » حاکم بر جامعه و ارتباط آن با تنظیمات اقتصادی نیز استخراج و ارزیابی نشده است . فقط به این نکته اشاره شده که روابط استعماری نباید ادامه یابد بدون توضیح درباره این که مقصود از روابط استعماری و راه قطع این ارتباط چیست . در کنار این نکته، به استراتژی تجارت خارجی کشور (جایگزینی واردات) نیز ایراد گرفته شده است .

 

- در «نظام وابستگی » تنظیمات اقتصادی، به سایر عوامل بیش تر توجه، و مطالب ارزنده ای بیان شده است; اما از قالب منطقی خاصی پیروی نمی کند و هر یک از ناقدان از دریچه دید خود، مطلبی را بیان کرده اند .

 

عوامل عمومی

در میان عوامل عمومی درباره «مصداق مدل » (یا شاخصه های اجرایی مدل) هیچ سخنی به میان نیامده است و در خصوص «فلسفه مدل » نیز یگانه نکته حائز اهمیت، توجه به واراداتی بودن الگوی برنامه ریزی اقتصادی است و در مجموع، با وجود اهمیت در خور توجه این دسته عوامل، کم ترین توجه به آن مبذول شده است .

 

عوامل خصوصی

طبیعی است که بدون هدفگذاری درست نمی توان به برنامه قابل قبولی نائل آمد; به همین دلیل، نقدی که به ارزیابی اهداف برنامه نپرداخته باشد، ناقص خواهد بود و بدبختانه در این گروه نقد، «اهداف » اقتصادی نقد و ارزیابی نشده است .

«مقدورات » برنامه چه بوده و چگونه از آن بهره برداری شده است؟ در پاسخ به این پرسش نیز به ذکر این مطلب کلی بسنده شده که از منابع و مزیت نسبی مناطق کشور به طور مطلوب استفاده نشده است .

به «موانع » بیش تر توجه، و مطالب درستی در آن قید شده است; از جمله تکیه بر درآمد نفت، عملکرد خصوصی سازی و فراهم نیاوردن نهادهای محلی برای آن، عدم پرورش نخبگان علمی، و عدم اعتماد عمومی کارگزاران اقتصادی; اما روشن نیست که آیا موانع به همین موارد محدود می شود . افزون بر این، میزان مانعیت هر یک چه اندازه است؟

 

«سیاست کلان » برنامه های اقتصادی با چه کاستی احتمالی روبه رو بوده اند؟ ناقدان در پاسخ به این پرسش، به طور عمده سه نکته را بیان داشته اند . در راس همه آن ها، مساله دولتی و متمرکز بودن ساختار اقتصادی در گذشته است که نقطه مقابل آن، سفارش به خصوصی سازی و غیر متمرکز عمل کردن در فعالیت های اقتصادی است . پس از آن به واردات بیش از حد و آثار منفی آن در بخش کشاورزی و صنعت و سرانجام اتخاذ سیاست درهای بسته در روابط تجاری اشاره شده است .

 

«سیاست های اجرایی » و «تخصیص بودجه » ، عمده ترین موردی است که به شکل مشروح تری بدان پرداخته و موارد مناسبی در آن تذکر داده شده است; البته به طور عمده به رابطه بین دولت و بخش خصوصی مربوط می شود; منتها بدبختانه ربط آن با عوامل عمومی پایه و عوامل عمومی، قطع است و همین امر، از تاثیرگذاری آن می کاهد .

 

«برنامه، سازمان و گردش عملیات » در موضوع اقتصاد در برنامه دوم توسعه به طور جدی نقد نشده است . در این میان، بیش ترین توجه به نقد سازماندهی وجود داشته که از ضعف مدیریت دولتی به شکل عام و به طور خاص، ضعف مدیریت آموزشی، مدیریت تجارت خارجی، مدیریت تشکل های صنفی، مدیریت خصوصی سازی، و مدیریت شهری متشکل بوده است; اما ارتباط نارسایی های پیشین با برنامه توسعه به روشنی بیان نشده است . به عبارت دیگر، سازماندهی که برنامه دوم به صورت مستقیم یا غیر مستقیم القا می کرده، تشریح و ارزیابی نشده تا آشکار شود که این سازمان، با محتوا و اهداف برنامه و مقدورات و موانع کشور سازگاری داشته است یا خیر . ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۵ ، ۰۷:۵۷
اسماعیل شیرعلی