جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

 سرمقاله روزنامه رسالت امروزبه نقل از حامد حاجی حیدری از رویدادی مهم صحبت کرده است که به نظرم جالب است و بازنشر آن را لازم دیدم: 

« رویداد بسیار بسیار مهمی بود، ولی این سطح اهمیت، عمدتاً در سطوح فعالان سیاسی، درک نشد. این رویداد، اهمیت قابل‌ملاحظه‌ای هم در سطح زیربنایی و هم در سطوح روبنایی سیاست و معیشت خواهد داشت. نشست چهارشنبه مقام معظم رهبری با گروه پیشران علوم شناختی به سرپرستی دکتر سید کمال خرازی، پس از کنش‌های سیاسی هوشمندانه‌ای همچون فکر علوم انسانی ایرانی-اسلامی، ایده مهندسی فرهنگی، و الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، چهارمین و احتمالاً مهم‌ترین کنش دانشی مقام معظم رهبری، امام خوش‌فکر جمهوری اسلامی است. این‌ها چهار ابرپروژه هستند که طیف‌های متنوعی از فعالان علمی و اجتماعی را درگیر می‌کنند؛ ولی با این حرکت چهارم در زمینه «علوم شناختی»، حالا می‌شود گفت که زمینه یک‌سره تازه‌ای گشوده شده است، هر چند که صرف این گشایش کافی نیست و باید دلالت‌های ضمنی و تلویحات آن لحاظ شود. ماجرا از این قرار است؛ تلاش‌های جهانی برای بهبود علوم انسانی، پس از چند دهه بحرانی، چندان موفق نبوده است، ولی پدیدار شدن «علوم شناختی»، دگرگونی مهمی است، که می‌تواند به مهاجرت بزرگ از علوم انسانی نارسای موجود به سمت یک وضعیت میان‌رشته‌ای مثمر ثمرتر منتهی شود. حالا می‌شود امیدوار بود که به جای «نطق‌های متأسفانه» عالمان علوم انسانی، برای انبوه مسائل رفتاری و اجتماعی امروز، راه‌حلی ارائه شود.

پایه‌گذاران علوم انسانی مدرن را می‌توان به تفاوت، تامس هابز، آدام اسمیت، چارلز داروین یا شاید هم آگوست کنت دانست. هر کدام از این دانشمندان را لحاظ کنیم، نهایتاً باید بپذیریم که میراث‌های فکری آن‌ها، کم و بیش، از پس بحران‌های پایان قرن بیستم برنیامدند و درخواست‌های بشری در قبال علوم انسانی را بی‌پاسخ گذاشتند. عمده‌ای از مسائل امروز ما، نیازمند روی تافتن از این پایه‌گذاران، و گشودن مسیر شجاعت به سمت یک چشم‌اندازپایه علمی جدید است که فی‌الجمله و فعلاً نام آن «علوم شناختی» گذاشته شده است؛ من نام آن را «علوم شبکه‌های انسانی-ماشینی-طبیعی» می‌گذارم، و باور دارم که مسیر برون‌رفت مناسبی از بن‌بست علوم انسانی روشنفکر زده امروز است. مسیر خوبی باز شده است، اما البته نیاز به کامل شدن دارد.
عالمان علوم انسانی امروز با معضلات بغرنجی همچون عدالت، آزادی، آموزش، جنسیت، تمدن، زوال، ماشینیسم، جهانی‌سازی، محیط زیست، و ...، مماشات می‌کنند، و در پیشروترین شگرد، حاملان «نطق‌های متأسفانه» هستند، بدین ترتیب که در فرار به جلو، مدام از اتفاقات ناگوار ابراز تأسف می‌کنند. در حالی که فنون فنی-مهندسی، مشغول طراحی مسیرهای پیشروی تحول در حیطه‌های تکنولوژیک هستند، عالمان علوم انسانی، علم‌ورزی خود را در منفی‌بافی بی‌پایان به رخ دانشجویان و مردم عادی می‌کشند، و از این قرار، مدت‌هاست که نزد بسیاری از مردم این پرسش مطرح است که سرمایه‌گذاری در علوم انسانی دقیقاً به چه کار می‌آید؟ حالا با «علوم شناختی»، مسیرهای تغییر خوبی فتح شده است، اما نیاز به کامل شدن دارد، ولی در همین ابتدا هم افق‌های روشنی پیداست.
در حالی که اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دنیا رو به وخامت دارد، عالمان علوم انسانی، همچنان مشغول بحث‌های سیاسی و فلسفی پایه هستند؛ و در این فراغت خوش‌نشین، مفروض‌شان این است که روند تکامل، کار خود را می‌کند و مسائل انسانی و اجتماعی مردم به کمک تکنولوژی که گویا خود به خود رو به پیشرفت دارد! حل می‌شوند؛ یا این که سیاستمداران، بحث‌های سیاسی و فلسفی روشنفکران را به زمینه عمل سیاسی می‌رسانند و لازم نیست تا خود عالمان علوم انسانی غم عملیاتی شدن دیدگاه‌هایشان را بخورند؛ این‌ها پیش‌فرض‌هایی است که اصولاً محقق نمی‌شود، چرا که کلاف این بحث‌های روشنفکرانه علوم انسانی بیش از حد سر در گم است. حالا، مهندسان شبکه‌های ماشینی که گریزی از درگیر شدن در اقتضائات عملیاتی و مهندسی ندارند، و اعتقادی هم به سپردن امور به دست تقدیر مفروضات تکامل‌گرایانه ندارند، با به رسمیت شناختن ماشین‌ها و هوش مصنوعی، کوشش می‌کنند تا به محدودیت‌های عملی فائق بیایند، و مسیرهای تغییر را باز کنند. آن‌ها از صحنه رزم با موضوعات عملیاتی به خلوت‌های دنج روشنفکرانه فرار نمی‌کنند، بلکه درگیر می‌شوند. آن‌ها از بی‌طرفی ارزشی بیزار هستند، و در چارچوب یک منطق فازی و هوشمند، می‌کوشند با بصیرت، مسیرهای «بهبود» را باز کنند. با این ترتیب، مسیر اخلاقی خوبی گشوده شده است، اما نیاز به کامل شدن دارد.
علوم شناختی، درخشان‌ترین مسیر میان‌رشته‌ای است که تا کنون گشوده شده است. پیش از این، دو اردوگاه بزرگ نظریه عمومی سیستم‌ها، و نظریه عمومی بازی‌ها کوشش کرده‌اند تا چنین زمینه تلفیق بزرگی را پدید آورند. برای مدت‌های مدید، عامه مردم درک می‌کردند که کار جدایی تخصصی علوم از جایی ایراد دارد؛ این که زمینه‌های تخصصی مختلف یکدیگر را انکار می‌کردند، و مردم به عنوان مصرف‌کنندگان دانش، مردد می‌ماندند که تضادها و تخاصم‌های دانشمندان را چطور آشتی دهند. دو اردوگاه نظریه سیستم‌ها و نظریه بازی‌ها به قدری این تلفیق را محقق کردند؛ ولی چشم‌اندازهای اصولی آن‌ها به قدر کافی جامع و فارغ از تناقض نبود؛ خصوصاً که گاه تنه به «شناخت‌ناگرایی» و «نسبیت‌گرایی شناختی» می‌زدند؛ حالا، در زمینه علوم «شناختی»، ما جمع‌بندی مناسبی در زمینه فلسفه زبان داریم که آگاهانه می‌کوشد تا از تناقض‌ها و نسبیت‌ها مبرا باشد، و این کوشش را در زمینه‌ای از هوشمندی و ریاضیات در عین فروتنی فلسفی و علمی جویا می‌شود. مسیر خوبی در زمینه «حکمت» گشوده شده است، اما نیاز به کامل شدن در زمینه «توحیدی» دارد. علوم شناختی، از «شناخت‌گرایی/ COGNITIVISM» در دهه 1950، مشخصاً با رویارویی موفق نوآم چامسکی با « نا شناخت‌گرایی/ NON-COGNITIVISM» مندرج در رفتارگرایی دارد. در این رویارویی، به رغم نسبیت‌گرایی غالب در جریان‌های مختلف فکری سده بیستم که علوم انسانی و عمل سیاسی را به کثرت‌گرایی غیرمسئولانه‌ای سوق داده بود، شناخت را به عنوان مفروض غیر قابل انکار، نقطه عزیمت خود قرار می‌دهد، می‌کوشد تا فرآیند شناخت را درک نماید و آن را پایه‌ای برای درک ژرف‌ساخت‌ها قرار دهد. این گرایش به اصول و ژرف‌ساخت‌ها، در صورتی که به خوبی کامل شود، بازگشتی به سمت «دیدگاه توحیدی» بعد از یک قرن آشفتگی خواهد بود، که نیاز به کامل شدن دارد.
علوم شناختی، به جای تشکیک در «شناخت»، آن را مفروض و نقطه عزیمت می‌داند، و این کفاره معصیتی است که برای دو دهه منجر به هبوط ما به ولنگاری اخلاقی و فرهنگ سیاسی پلورالیستی شد. در علوم شناختی، مسیر فرهنگی و سیاسی خوبی گشوده شده است، که نیاز به کامل شدن دارد».

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۱۱
اسماعیل شیرعلی

دریافت پوستر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۱۳:۱۶
اسماعیل شیرعلی

مطلب ذیل در شماره اخیر نشریه مثلث به چاپ رسیده است.

از آنجا که دسترسی به نشریه سخت بود ، به در خواست مکرر دوستان  و دانشجویان، عکس نوشته جهت استفاده منتشر میشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۷ ، ۱۶:۱۶
اسماعیل شیرعلی

پاتولوژی توسعه عنوان کتابی است که اخیرا توسط انتشارات دانشگاه ولایت منتشر شده است.

این کتاب که  حاصل پژوهش چند ساله محقق است، به نقد توسعه در ایران از منظر الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت پرداخته است . پاتولوژی توسعه را می توان نخستین کتاب دانشگاهی دانست که با این رویکرد به نقد توسعه در ایران  و سیاست های حاکم در برنامه ریزی های پنج برنامه توسعه کشور(برنامه اول تا پنجم توسعه ) پرداخته و تلاش کرده تا با استناد به اسناد رسمی و  پژوهش های آکادمیک ثابت کند، آنچه تا کنون تحت عنوان توسعه رخ داده، توسعه ای غیر اخلاقی، غیر فرهنگی و غیر بومی است که نسبتی با ارزش ها و باورهای ایرانی اسلامی ندارد.

در مقدمه کتاب چنین آمده است:

مفهوم پیشرفت یا آنچه که در دوره‌ی مدرن با واژه‌ی توسعه مترادف شد، برآمده از گفتمان‌های نظری مدرنیته، از زمان دکارت و در تمام طول عصر روشنگری تا مکتب اثبات‌گرایی، بود که در آن عقل بشری را به عنوان سرچشمه‌ی پیشرفت تلقی می‌کردند. خرد و عقلانیت برآمده از این دوران، به وجودآورنده‌ی علم و فناوری یا به عبارت دیگر منابع پیشرفت مادی بود. عصر روشنگری، با این پنداشت که انسان‌ها بی‌نهایت کمال‌پذیر هستند و مردم می‌توانند تنها در پرتو خرد هدایت شوند، دریافت که خرد در تمام اعصار و برای تمام ملت‌ها و فرهنگ‌ها یکسان است و با کمی تلاش و برنامه‌ریزی می‌توان به آن دست یافت. از این به بعد و با توجه به نقشه‌ی جهان ِعصر روشنگری، فضای جهانی این‌چنین ترسیم می‌شود: تقسیم­شده بین یک مرکز خرد و معرفت در اروپای غربی و یک پیرامون جهل و بربریتِ متضمن ِخردی بالقوه. توسعه که تا پیش از دوره‌ی مدرن امری درونی تلقی می‌شد، پس از این دوره به همراه تسلط قدرت عقل و مخصوصاً عقل ابزاری، به امری بیرونی و خارج از دنیای درون انسان تبدیل می‌شود که تحقق آن فقط در بیرون و با پیشرفت فناورانه امکان‌پذیر است. این ایده‌ی بنیادین برای طرح و ارائه‌ی نظریات توسعه در فضای پس از جنگ جهانی دوم و با هدف ایجاد توسعه و زندگی بهتر و پیشرفته‌تر در جهان غیرغربی دنبال می‌شود. الگوهای متفاوت توسعه که بعد از جنگ جهانی دوم با تجویز کشورهای توسعه‌یافته در کشورهای توسعه‌نیافته اجرا شد عملاً به ناکامی و گسترش فقر و تضادهای اجتماعی منجر شدند و  برهمین اساس، بسیاری از کشورها به دنبال یافتن راهی برای تدوین الگوی توسعه‌ی بومی و ملی خود برآمدند.

از حدود نیم‌قرن پیش تا کنون توسعه به مثابه یک هدف استراتژیک در دستور کار اغلب دولت‌ها از جمله دولت ایران قرار گرفت اما به دلیل تفاوت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع، همه‌ی آن‌ها به یک حد از نتایج توسعه برخوردار نبوده‌اند؛ به طوری که از این منظر، کشورها را به دو گروه «توسعه‌یافته» و «در حال توسعه» تقسیم‌بندی می‌کنند. ایران، که همزمان با اغلب کشورهای جهان، با تدوین و اجرای برنامه‌های میان‌مدت عمرانی، در مسیر توسعه گام برداشته است، هنوز هم در زمره‌ی کشورهای در حال توسعه قرار دارد و این در حالی است که برخی از جوامع، هم‌چون کشورهای آسیای جنوب‌شرقی که قدمت برنامه‌ریزی توسعه در آن‌ها به مراتب کمتر از ایران بوده، از منظر شاخص‌های توسعه در مراتب بهتری قرار گرفته‌اند.  یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی ایران را باید تقلید صرف از الگوهای توسعه‌ی غربی دانست. با پیروزی انقلاب اسلامی که با  تحولات و دگرگونی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عمیق همراه بود بحث توسعه در قالب حکومت اسلامی از مهم‌ترین دغدغه‌های دولتمردان شد؛ لیکن الگوهای توسعه بعد از انقلاب نیز با اقتباس از الگوهای غربی تدوین شد تا اینکه بحث الگوی اسلامی­ایرانی پیشرفت از سوی مقام معظم رهبری مطرح شد؛ ایشان، در اولین نشست اندیشه‌های راهبردی در تاریخ 10 آذرماه 1389 توجه مسئولان، مردم، اندیشه‌ورزان، متفکران و نخبگان دانشگاهی و حوزوی را به ضرورت و لزوم تبیین و طراحی «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»، به عنوان سند فرادستی همه‌ی اسناد و قوانین و حتی چشم‌اندازهایی که برای پیشرفت کشور تعیین می‌شود، معطوف کردند. این امر سبب شد که مسئله پیشرفت و تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به یکی از مباحث مهم دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی مبدل شود. از دیدگاه ایشان: «الگوهای رایج توسعه، از لحاظ مبانی، غلط و بر پایه‌ی اومانیسم و اصول غیر الهی هستند و از لحاظ آثار و نتایج نیز نتوانسته‌اند وعده‌هایی را که درخصوص ارزش‌هایی نظیر «آزادی» و «عدالت» داده بودند، محقق کنند». دیدار اعضای شورای عالی «مرکز الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت» با رهبر انقلاب، 6/2/1395.

بر همین اساس کتاب حاضر با رویکردی تحلیلی- مقایسه‌ای در هفت فصل نخست به بررسی و تبیین الگوهای توسعه غربی و اسلامی در موضوعات مختلف می پردازد و در فصل هشتم نیز باتوجه به مقایسه‌های صورت‌گرفته، مجموعه‌ای از پیشنهادات سیاست­گذاری برای تحقق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و برخی الزامات آن نیز پیشنهاد شده است. با توجه به این که رویکرد اصلی کتاب حاضر قالب آموزشی داشته و درک نظریه‌ها و الگوها به صورت مقایسه‌ای است بنابراین سعی شده مطالب تاحد امکان به­صورت ساده به مخاطب دانشگاهی و عموم عرضه گردد. برای آشنایی و شناخت کتاب معرفی اجمالی فصول آن لازم و ضروری است. 

فصل اول- نظریه‌ها و رویکردهای توسعه؛ این فصل عمدتاً به مهم‌ترین نظریه‌ها و رویکردهای توسعه و تبیین صاحب­نظران این الگوها معطوف شده است. هدف اصلی این فصل آشنایی خوانندگان با انواع الگوهای توسعه با توجه به مقتضیات زمانی ظهور و بروز آن‌ها و مقایسه‌ی اهداف و نتایج آن‌ها است. در این فصل خواننده با مفهوم توسعه آشنا شده و نظریه‌های کلاسیک و رشد اقتصادی را مرور می‌نماید؛ سپس به تحولات نظریه‌های توسعه بعد از جنگ جهانی دوم که عمده‌ی مباحث توسعه را شامل می‌شود اشاره دارد. تبیین ماهیت و اهداف نظریات نوسازی، ساختارگرایانه، وابستگی، رویکرد نیازهای اساسی و رویکرد استعمارگرایی و پساتوسعه از مهم‌ترین مباحث این فصل است. در انتهای فصل مضامین اصلی هر رویکرد توسعه‌ای و انتقادات وارد بر آن نیز آورده شده است.

فصل دوم- الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ در فصل دوم خواننده با ضرورت‌های طرح موضوع «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» آشنا شده و به منظور فهم عمیق‌تر از چارچوب‌های اصلی این الگو، اجزا، مبانی، الزامات طراحی، الزامات تحقق و راهبردهای دستیابی به آن نیز مرور می‌شود. منتهی قبل از ورود مبسوط به اجزای الگو، نگارنده با دیدی تحلیلی به نقاط اشتراک و افتراق الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با الگوی مدرنیزاسیون غربی پرداخته است.

فصل سوم- دین و دینداری؛ هدف اصلی فصل «دین و دینداری» آشنایی خواننده با مفهوم دین و دینداری از منظر صاحبنظران غربی و اسلامی است. بر همین مبنا عمده‌ مباحث مطرح‌شده در این فصل بر موضوع دین، تعریف آن و دیدگاه‌های صاحب­نظران متمرکز است. در نهایت نگارنده با توجه به شاخص‌های متفاوت دینداری، شاخص‌های انسان دیندار از نگاه امام علی (علیه‌السلام) را مورد بررسی قرار داده است.

فصل چهارم- ارزش‌ها؛ با توجه به این که الگوها و نظریه‌های توسعه هر کدام حامل ارزش‌های خاصی هستند و الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت نیز بر ارزش‌های اسلامی ایرانی تأکید دارد، نگارنده با ضرورت توجه به موضوع ارزش‌ها، فصل چهارم را به همین موضوع اختصاص داده است که ارزش‌ها چیست و از منظر و رویکردهای مختلف چه مفهومی دارد. در نهایت فصل با تحلیلی از نظام ارزشی در اسلام و غرب به پایان می‌رسد.

فصل پنجم- خانواده؛ یکی از موضوعات محوری در برنامه‌های توسعه و نیز پیامدهای منفی و مثبت الگوهای توسعه بر بنیان خانواده است. بر اساس همین ضرورت، نگارنده در فصل پنجم به موضوع خانواده پرداخته است و در ابتدا به کارکردها و تغییرات خانواده توجه نموده، سپس به اشکال خانواده و الگوهای رایج ازدواج در غرب که به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم و با ظهور هویت‌های مختلف ظاهر شد، تأمل نموده است. در نهایت تغییرات خانواده در ایران و دیدگاه اسلام به خانواده مورد بررسی قرار گرفته است.

فصل ششم- عدالت؛ همواره یکی از دغدغه‌های بشر و دولت‌ها موضوع عدالت بوده است و باتوجه به این که الگوها و برنامه‌های توسعه بر ابعاد مختلف عدالت در جامعه تأثیر به­سزایی دارند در فصل ششم محوریت اصلی عدالت است. در این فصل، مفهوم و نظریات مرتبط با عدالت از منظر نظریه‌پردازان غربی و دانشمندان اسلامی آمده است. باتوجه به تأکیدات بنیانگذار کبیرجمهوری اسلامی حضرت امام خمینی (ره) بر موضوع عدالت از شروع نهضت اسلامی، عدالت از منظر امام خمینی (ره)، مورد بررسی و در نهایت رفتار و گفتار و اعمال حضرت علی (علیه‌السلام) به عنوان نمونه‌ی ناب عدالت اسلامی مورد تأمل قرار گرفته است. 

فصل هفتم- شهر و الگوهای شهرسازی و معماری در غرب و اسلام؛ یکی از تأثیرات اصلی دگرگونی‌های اقتصادی و اجتماعی در جوامع در قالب اهداف توسعه، دگرگونی در معماری و شهرسازی و فضاهای سکونت­گاهی شهری و روستایی است. بر همین اساس نگارنده فصل هفتم را به همین موضوع اختصاص داده است لیکن به علت آشنایی بیشتر شهر و معماری در اسلام، اغلب تأکیدات فصل بر شاخص‌ها و اجزاء اصلی شهر اسلامی است. بنابراین در این فصل شهر اسلامی به عنوان یکی از اجزای اصلی هویت اسلامی مورد دقت‌نظر قرار گرفته است.

فصل هشتم- سیاست‌گذاری پیشنهادی و الزامات برای طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت؛ فصل هشتم که حُسن‌ختام کتاب است بر مجموعه‌ای از سیاست‌گذاری‌هایی تمرکز نموده است که در راستای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت می‌توانند طراحی و در برنامه‌های توسعه لحاظ شوند. بر همین اساس منطبق بر فصول هفت‌گانه‌ی کتاب، مجموعه‌ای از سیاست‌های پیشنهادی به همراه الزامات موردنیاز برای طراحی الگوی اسلامی­ایرانی پیشرفت پیشنهاد شده است.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۳۰ آذر ۹۷ ، ۱۹:۳۴
اسماعیل شیرعلی


لطفا به این خاطره که یکی از دوستان نقل می کرد، دقت کنید: برای خرید دارو به داروخانه رفته بودم که آقایی آمد و درخواست قرص گارلیک کرد. با تعجب به آن آقا گفتم که گارلیک به زبان انگلیسی می شود سیر، چرا نمی گویی قرص سیر می خواهم؟ طرف هم با بی حوصله گی گفت: خانم دکتر قرص سیر دارید؟ (قرص سیر برای فشار خون و چربی خون مناسب است)

طبعا اگر کسی انگلیسی بلد نباشد وقتی واژه قرص گارلیک را می شنود، فکر می کند گارلیک دارویی بسیار پیچیده با فرمولی خاص است که یکی از بزرگترین و معروف ترین کارخانه های داروسازی دنیا آن را ساخته است در حالی که قرص گارلیک همان عصاره سیر بد بوی خودمان است!

حالا چرا این داستان را تعریف کردم؛ چون دولت روحانی و وزارت امور خارجه آن، برای پوشاندن ضعف دیپلماسی خود و افتضاحی که در برجام به بار آورده اند، به مردم می گویند که اروپایی ها برای جبران خروج آمریکا از برجام، طرحی دارند به اسم SPV و همه فکر می کنند که این SPV مکانیزم عجیب و غریبی است! در حالی که انگلیسی زبان ها وقتی می خواهند کاری را عملیاتی کنند، می گویند برو یک SPV درست کن.

سه حرف S و P و V مخفف کلمه Special Purpose Vehicle است. یعنی یک ابزار خاص (Vehicle) برای کاری خاص (Special Purpose) حالا آن کار خاصی که می خواهند انجام دهند، چه هست، آن را به مردم نمی گویند. بنابر این، تخم دو زرده ای که اروپایی ها می خواهند بگذارند و دولتمردان در بوق و کرنا کرده اند که دوستان اروپایی برای حفظ برجام با SPV می آیند، چیزی نیست جز پول نفت در مقابل غذا و دارو یعنی همین کاری را که با عراق در زمان جنگ با کویت کردند!

به عبارت دیگر چند کشور را (هشت کشور که همگی از خاور دور هستند) آزاد می گذارند تا از ما نفت بخرند ولی به آنها می گویند که شما فقط می توانید پول نفت را در حساب بانکی ای که ما به شما می گوییم و در اروپا است واریز کنید، در مقابل هم فقط به ما مواد غذایی، دارو و اجناس مصرفی می دهند و نه کالای صنعتی و سرمایه ای. طبعا در این بین، اروپا حق کمیسیون بانکداری اش را نوش جان می کند.

خلاصه این SPV همان سیر بد بوی خودمان است و هیچ چیز پیچیده ای در آن نیست. باز سیر با بوی بدش، فایده ای دارد که می ارزد ولی SPV اروپایی ها آیا برای ما فایده دارد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۷ ، ۰۸:۵۹
اسماعیل شیرعلی

تفرقه افکنی


دسته دسته کردن مخاطبین برای سلطه بر آنها و از بین بردن آسان آنها

بر اساس شعار استعماری تفرقه بینداز و حکومت کن ایجاد گسستگی میان یک ملت - موجب می شود بهترین شرایط بحرانی برای ایجاد پراکندگی فکری و فرهنگی پدید آید.

سیاست نام آشنای «تفرقه بینداز و حکومت کن» که به ترفند تاریخی انگلیسی ها برای سلطه بر سایر ملل شهرت دارد، بی شک، از کارآمدترین ترفندهایی است که دستگاه عملیات روانی غرب در راستای استعمار فرانوین از آن بهره می گیرد.

کشورهای غربی و در رأس آنها انگلستان قرنهاست این سیاست را با هدف جلوگیری از شکل گیری اتحادیه های ضد استعماری و تسهیل غارت منابع جهان سوم و کشورهای اسلامی پیگیری می کنند.

ایجاد برخی مذاهب ساختگی توسط وزارت مستعمرات انگلستان، نظیر وهابیت در عربستان، بهائیت در ایران و قادیانیت در پاکستان که امروزه عامل اصلی عدم اتحاد امت اسلامی هستند، نمونه های بارزی در این خصوص است.

حضرت امام خمینی(ره) در این خصوص می فرمایند: «و آنها از پای نخواهند نشست و هر روز یک راهی درست می کنند برای اختلاف، برای اینکه وحدت ملت را به هم بزنند و ما باید چشم و گوش خودمان را باز کنیم و هوشیار باشیم که اختلافات را دامن نزنیم... دستهای ناپاکی بین شیعه و سنی در این ممالک اختلاف می اندازند. اینها نه شیعه هستد و نه سنی. اینها دستهای ایادی استعمار هستند که می خواهند ذخایر ممالک اسلامی را از دست آنها بگیرند.» به زعم امام(ره) طرح موضوعاتی مانند شعیه و سنی، عرب و عجم، فارس و کرد، فارس و بلوچ و... و تحریک و تجهیز آنان علیه یکدیگر از جمله حربه های امپریالیسم رسانه ای غرب است.

رهبر معظم انقلاب نیز در باب ضرورت شناخت تفرقه این گونه متذکر می شوند: «اکنون که دشمنان از تحمیل جنگ و فشارهای اقتصادی و محاصره تبلیغاتی برای به زانو در آوردن ملت ایران طرفی نبسته اند، مهمترین تلاشهای خود را در ایجاد تفرقه در صفوف شما ملت عزیز و مسؤولان محترم متمرکز ساخته اند...»

یکی از مهمترین محورهای تبلیغی عراق در اوایل جنگ، تفرقه افکنی بین ارتش و سپاه بود. بخش فارسی رادیو بغداد در قسمتی از برنامه های خود تصریح می کند: «حیثیت ارتش توسط سپاه زیر پا گذاشته می شود. به بهانه جنگ مرزی افسران ارتش اعدام می شوند» یا در جای دیگری عنوان نمود: (امام) خمینی در صدد انحلال ارتش است.

مهمترین محورهای غرب برای تضعیف قدرت ایران با استفاده از حربه تفرقه افکنی عبارتند از:

 

الف- تلاش برای تقویت ناسیونالیسم عربی و جلوگیری از نزدیکی اعراب به ایران با دامن زدن به مسایلی همچون جزایر سه گانه میان امارات و ایران.

ب- القای خطر فعالیتهای صلح آمیز ایران برای کشورهای همسایه: به عنوان مثال، نماینده آمریکا در آژانس بین المللی انرژی اتمی، با ادعای اینکه فعالیتهای هسته ای تهران برای مقاصد صلح آمیز نیست، بلکه برای توسعه تسلیحات اتمی است، فعالیت صلح آمیز هسته ای ایران را تهدیدی برای همسایگان بویژه کشورهای عربی و جامعه جهانی عنوان کرد و مدعی شد: ایران از فعالیتهای تروریستی حمایت و روند صلح خاورمیانه را نیز تخریب می کند.

ج- دامن زدن به اختلافهای شیعه و سنی: مطرح کردن موضوع هلال شیعی و مخاطره آمیز جلوه دادن آن برای کشورهای عربی و اهل تسنن و القای دخالت ایران در امور داخلی کشورهای اسلامی و عربی در این راستا پیگیری می شود.

شیخ محمد صهیب الشافی (کارشناس برجسته مسایل اسلامی در سوریه) اظهار داشت: افزایش اختلافهای مذهبی میان مسلمانان در این برهه زمانی، تصادفی نیست، بلکه حاصل سالها توطئه برنامه ریزی شده است.

وی افزود: آمریکا بیش از یک ربع قرن است که سرگرم طراحی فتنه و شکاف میان شیعه و سنی است. در این ارتباط، رئیس شورای یهودیان فرانسه نیز در نشستی با حضور نامزدهای ریاست جمهوری مدعی شد: « برنامه هسته ای ایران برای جهان عرب خطرناک است، زیرا ایران با آنها در رقابتی آشکار بسر می برد.» تأثیرگذاری این پیامها به حدی است که وزیر خارجه عربستان در گفتگو با «اشپیگل» گفت: « ملک عبدا... بدون ذکر نامی از ایران گفته است که تلاشهایی در حال انجام است تا سنی ها را به شیعه تبدیل کنند.»

نقشه شوم و پیچیده محور واشنگتن - تل آویو و برخی رسانه های عربی و غربی حاکی از این است که آنها با انتشار شایعات و اخبار دروغ و جهت‌دار درصدد تیره کردن دایمی روابط شیعه و سنی و در نهایت، تضعیف اثرگذاری دین اسلام - در راستای سناریوی جنگ تمدنهای هانتینگتون هستند.

د- تلاش برای ایجاد تفرقه میان قومیتهای ایران: در یک سال اخیر، اسناد و مدارک زیادی در ارتباط با تحریک سازی قومیتهای ایران از سوی آمریکا و انگلیس به دست آمده است. «رالف پیترز» افسر بازنشسته آمریکا خواستار تجزیه ایران به چند کشور برای مهار ایران قدرتمند شده است.

رایج کردن به اصطلاح لطیفه هایی در بین مردم و نسبت دادن رفتارها وخصوصیات زشت به اهالی مناطق مختلف از روشهای متداول غرب برای اختلاف افکنی میان قومیتهای کشور است که بتازگی نیز با رواج پیامک، زمینه ترویج آنها بسیار آسانتر از گذشته شده است.

«حایم روزنبرگ» یادداشت نویس روزنامه صهیونیستی معاریو نیز با اشاره به تأثیر قدرت ایران در منطقه نوشت: ایران کشوری چند قومیتی است و اکنون وقت آن فرا رسیده است، با استفاده از قومیتهای مختلف در ایران ساختار این کشور را متزلزل کنیم.ایجاد تفرقه و شکاف میان حاکمیت و مردم:

به عنوان مثال، جرج بوش در دیدار با پوتین در اقامتگاه خانوادگی خود ادعا کرد امیدوار است بتواند همراه با روسیه پیام روشنی به ایران بفرستد که «ما با مردم ایران هیچ مشکلی نداریم و تنها با رژیمی مشکل داریم که در مقابل خواستهای جهانی سرکشی می کند.»

مثال دیگری در این خصوص می توان به اظهارات بوش پس از راهپیمایی 22 بهمن سال گذشته اشاره نمود؛ وی با نادیده گرفتن حضور میلیونی مردم در این راهپیمایی مدعی شد: نظر مردم ایران با سیاستهای دولت این کشور، یکی نیست. این گونه پیامها با هدف تضعیف پایگاه مردمی حاکمیت نظام به طور مرتب از سوی دستگاه عملیات روانی غرب تبلیغ می شود.

همچنین می‌توان به مثالهای زیر اشاره کرد:

1-    نگاهی به جوکها یا عاداتی که به هریک از مردم شهرها نسبت داده می‌شود بیندازید و ببینید که چه تعدادی از آنها در راستای این تکنیک نیست!

2-    در نزدیکی انتخابات، گروه رقیب سعی می‌کند با انتشار مصاحبه‌ها یا اخبار کذب باعث تزلزل در گروه رقیب شود. شعارهایی با مضمون عبور از رئیس‌جمهور یا چنددستگی در گروه رقیب با این منظور منتشر می‌شود.

3-     ضرب‌المثل قدیمی «از آب گل‌آلود ماهی گرفتن» به این تکنیک اشاره دارد.

4-    در ادبیات فارسی برای فهماندن ضررهای تفرقه،  داستان پدرپیر و شکستن دسته‌های چوب توسط فرزندان ، آورده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۷ ، ۰۴:۰۴
اسماعیل شیرعلی

انتظار و خبر

گفتن محاسن یک فرد یا برنامه و بالا بردن توقع افکار عمومی + گفتن معایب و خالی کردن زیر پای فرد

مجری عملیات روانی در گزارشی ابتدا به توصیف تواناییها و امکانات می پردازد و پس از آن شروع به شمردن ضعفها مینماید. مخاطب به خاطر آنکه توقعش نسبت به توانمندیها بالا رفته، انتظار دارد که مطالب بعدی نیز در تأیید همین تواناییها باشد و هنگامی که اطلاعات مربوط به عدم موفقیت و ضعفها را دریافت می کند، آنها را به حافظه می سپارد؛ چرا که در بخش اول زمینه تسلیم مخاطب فراهم شده و بخش دوم به عنوان تأثیر ماندگار در حافظه جای می گیرد.

این شیوه از متداول ترین روشهای عملیات روانی توسط رادیو بی‌بی سی است.

این تکنیک مانند زدن رنگی زیبا به یک ساختمان است که در مرحله بعد با رنگ زشتی پوشش داده شود. در نهایت آنچه برجا خواهد ماند رنگ دوم است. ذهن انسان هم با شنیدن محاسن گاردش باز می‌شود و سپس آنچه انتقاد یا تخریب است در خود جا می‌دهد.

مثالها:

به این خبر رادیو بی‌بی‌سی (بخش انگلیسی) که برای راهنمایی گردشگران است توجه فرمایید:

«ایران کشوری گسترده ، دارای منابع طبیعی عظیم، با پیشینه‌ای تاریخی و مهد تمدن‌های بشری است. این کشور تنوع اقلیمی بسیار گسترده‌ای دارد اما اکنون مامن تروریستها شده است. از دموکراسی خبری نیست و قدرت مطلق در انحصار روحانیون است. زنان در فشار قرون وسطی بسر می‌برند و دولتمردان به دنبال دستیابی به بمب هسته‌ای هستند تا به قدرت بلامنازع در منطقه تبدیل شوند.» اکنون توریست باید مقصد خود را انتخاب کند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۷ ، ۰۴:۱۵
اسماعیل شیرعلی

ایجاد هراس اخلاقی


ساخت موضوعات فرعی برای انحراف افکار عمومی از موضوعات اصلی جامعه

نظریه هراس اخلاقی بر این است که رسانه های همگانی برای انحراف دادن افکار عمومی از موضوعات متضاد با منافعشان، موضوعات جدیدی خلق می کنند که اهمیت موضوع قبلی را ندارد اما به علت نوع انعکاس آن، موضوع قبلی فراموش می شود و همه نگاهها به موضوع جدید معطوف می شود.

برای مثال اگر افکار عمومی به مشکلات اقتصادی جامعه معطوف است با طرح مشکلات امنیت شخصی، افکار عمومی منحرف می شود. در حقیقت، در هراس اخلاقی رسانه ها سوژه های جدید را به وجود می آورند.

گاهی هم مطبوعات با بمباران فرد با اخبار کم اهمیت ، ذهن وی را از اخبار مهم منحرف می‌کنند.

مثالها:

1-    دولت آمریکا برای انحراف افکار عمومی از فقرداخلی، بی‌خانمانها، آوارگان سیل نیواورلئان یا بیکاری حاصل از بحران اقتصادی دنیا، به جنگ افغانستان دامن می‌زند و اخبار آن را در صدر اخبار داخلی قرار می‌دهد.

2-     طرح وسیع خطر آنفولانزای خوکی در صدر اخبار دنیا برای انحراف چند روزه افکار عمومی از بحرانهای اقتصادی

3-    تاکید افراطی بعضی مطبوعات بر آزادی، توسعه سیاسی، جامعه چندصدایی و... برای انحراف افکار عمومی از توسعه فساد اجتماعی و فقر

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۴:۱۳
اسماعیل شیرعلی

استناد مجازی

استناد به ارقام غیر قابل بررسی

استناد به آمار، ارقام و اسنادی که در عمل، امکان بررسی صحت و سقم آنها وجود ندارد، از جمله روشهای دیگری است که دستگاه عملیات روانی آمریکا از آن بهره می برد.

برای مثال رادیو صدای آمریکا در گزارشی ادعا کرد که «سطح روابط اجتماعی مردم ایران پس از انقلاب، بر اثر مشکلات معیشتی و افزایش بی اعتمادی ناشی از اعمال سیاستهای حکومت، کاهش یافته است» یا «میزان گرایش به خروج از کشور، در میان تحصیلکرده ها افزایش یافته است».

فاکس نیوز نیز در اولین روز حمله به عراق در سال2003، به نقل از منابع نظامی انگلیسی اعلام کرد: بیست درصد از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خود را تسلیم کرده اند یا قصد تسلیم شدن را دارند. این در حالی که ارزیابی شمارش این تعداد نیروی تسلیم شده آن هم در اولین روز جنگ امری ناممکن به نظر می رسد و به وضوح مشخص است که استناد فاکس نیوز بدون استفاده از منابع موثق بوده و صرفاً برای تشدید عملیات روانی علیه عراقیها صورت گرفته است.

همچنین، دستگاه عملیات روانی آمریکا برای القای دقیق بودن ادعاها و پیامهای خویش بیشتر به آمار و ارقام استناد می کند. برای مثال صدای آمریکا در خبری اعلام کرد «شواهدی در دست است که نشان می دهد پنج میلیون ایرانی تحصیلکرده و متخصص بعد از انقلاب از ایران فرار کرده اند.»

و از این گذشته، برای آنکه پیام و خبر خویش را موثق نشان دهند به منابع و عوامل متعددی استناد می کنند.

برای نمونه، برای آنکه به مخاطبان خود بقبولانند که در زندانهای ایران از شکنجه های جسمی و روانی استفاده می شود معمولاً با چند وکیل، چند تحلیلگر سیاسی و چند زندانی آزاد شده مصاحبه می کنند. علاوه بر آن، خبر شکنجه را به نقل از جراید داخلی ایران، خبرنگاران بدون مرز و سازمانهای خاص حقوق بشر، بارها بازگو می کنند.

همچنین می‌توان به مثالهای زیر اشاره کرد:

1-    در دوران انتخابات ، ستادهای کاندیداها آماری مبنی بر پیشتازی کاندیدای خود منتشر می‌کنند تا بعضی از مردم هم که دوست ندارند بازنده باشند و بین این کاندیدا و دیگری مردد هستند به این کاندیدا رای ‌دهند.

2-    رسانه‌ها با آوردن عباراتی مانند منابع آگاه، به نقل از خبرگزاریها، به گفته بعضی اشخاص و... اخبار مورد نظر خود را در جامعه منتشر می‌کنند.

ادامه دارد....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۷ ، ۰۴:۰۹
اسماعیل شیرعلی

استناد مجازی

استناد به ارقام غیر قابل بررسی

استناد به آمار، ارقام و اسنادی که در عمل، امکان بررسی صحت و سقم آنها وجود ندارد، از جمله روشهای دیگری است که دستگاه عملیات روانی آمریکا از آن بهره می برد.

برای مثال رادیو صدای آمریکا در گزارشی ادعا کرد که «سطح روابط اجتماعی مردم ایران پس از انقلاب، بر اثر مشکلات معیشتی و افزایش بی اعتمادی ناشی از اعمال سیاستهای حکومت، کاهش یافته است» یا «میزان گرایش به خروج از کشور، در میان تحصیلکرده ها افزایش یافته است».

فاکس نیوز نیز در اولین روز حمله به عراق در سال2003، به نقل از منابع نظامی انگلیسی اعلام کرد: بیست درصد از نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق خود را تسلیم کرده اند یا قصد تسلیم شدن را دارند. این در حالی که ارزیابی شمارش این تعداد نیروی تسلیم شده آن هم در اولین روز جنگ امری ناممکن به نظر می رسد و به وضوح مشخص است که استناد فاکس نیوز بدون استفاده از منابع موثق بوده و صرفاً برای تشدید عملیات روانی علیه عراقیها صورت گرفته است.

همچنین، دستگاه عملیات روانی آمریکا برای القای دقیق بودن ادعاها و پیامهای خویش بیشتر به آمار و ارقام استناد می کند. برای مثال صدای آمریکا در خبری اعلام کرد «شواهدی در دست است که نشان می دهد پنج میلیون ایرانی تحصیلکرده و متخصص بعد از انقلاب از ایران فرار کرده اند.»

و از این گذشته، برای آنکه پیام و خبر خویش را موثق نشان دهند به منابع و عوامل متعددی استناد می کنند.

برای نمونه، برای آنکه به مخاطبان خود بقبولانند که در زندانهای ایران از شکنجه های جسمی و روانی استفاده می شود معمولاً با چند وکیل، چند تحلیلگر سیاسی و چند زندانی آزاد شده مصاحبه می کنند. علاوه بر آن، خبر شکنجه را به نقل از جراید داخلی ایران، خبرنگاران بدون مرز و سازمانهای خاص حقوق بشر، بارها بازگو می کنند.

همچنین می‌توان به مثالهای زیر اشاره کرد:

1-    در دوران انتخابات ، ستادهای کاندیداها آماری مبنی بر پیشتازی کاندیدای خود منتشر می‌کنند تا بعضی از مردم هم که دوست ندارند بازنده باشند و بین این کاندیدا و دیگری مردد هستند به این کاندیدا رای ‌دهند.

2-    رسانه‌ها با آوردن عباراتی مانند منابع آگاه، به نقل از خبرگزاریها، به گفته بعضی اشخاص و... اخبار مورد نظر خود را در جامعه منتشر می‌کنند.

ادامه دارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۴:۰۴
اسماعیل شیرعلی