جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

از منظر دکتر رفیعی آتانی پارادایم یعنی ارزش ها و دانش ها و جهان بینی که یک جامعه علمی دارد و به وسیله آن دانش مسلطی را تولید می کند.

سه پارادایم اصلی روش شناس علوم انسانی:

1اثبات گرایی

2تفسیری

3انتقادی

در واقع روند تکاملی آنها با مسئله استقرا آغاز شد و سعی کردند تولید شدن علم به وسیله  استقرا را تصحیح و تکمیل کنند.

به جایی رسیدند که سنجه علم موفق بودن در عمل شد. حل مسئله مهم شد نه انطباق با واقع.

دموکراسی علمی علم مطرح شد آنچه که جامعه علمی به ان رای داد یعنی مسائل را حل کرد علم خواهد بود. اگر علمی نتوانست مسائل را حل کند کم کم علم رقیبی{علم انقلابی} به وجود می آید و مسائل را به آن ارجاع می دهند تا کم کم آنها را حل کند و جای علم قبلی بنشیند.

وقتی علم ماهیت اجتماعی پیدا کرد و مصنوع جامعه شد پس جامعه شناسی باید آن را توضیح دهد نه منطق. (ر.ک کتاب جامعه شناسی معرفت انتشارات حوزه و دانشگاه نوشته علیزاده)

جامعه هویتی غیر از افراد دارد و مانند فاعل شناسا عمل می کند و علم تولید می کند. پس علم محصول فرایند عقلانی نیست بلکه محصول جامعه شناسان است. تحلیل گفتمان که گفته می شود یعنی مراجعه به فضا و جوی که علم در آن تولید شده. فوکو معتقد است علم محصول قدرت سیاسی است و قدرت سیاسی برای مشروعیت پیدا کردن دانش تولید می کند و به وسیله دانش جامعه را مطیع خود می کند. دانش ها جو قدرت ها را دارند.(ر.ک دانش مشروعیت و قدرت فیرحی که در آن نویسنده فقه کنونی ما را محصول قدرت ها در قرن 8 می داند و به همین خاطر مردم سالاری و نظارت بر حکومت در آن بی معناست. )

اساسا بخش زیادی از علوم به خاطر خواست حکومت ها باقی مانده اند، نظرات دانشمندانی در تاریخ باقی مانده است که به نوعی به حکومت ها متصل بوده اند. البته قدرت در دستگاه فکری فوکو فقط حکومت نیست بلکه هر چه که بتواند اراده خود را به دیگران تحمیل کند و به اصطلاح آتوریته داشته باشد.

از آنجا که در دنیای امروز سرمایه داری مسلط است، پس علم امروز اعم علم اقتصادی است که سنجش آن با منافع اقتصادی داشتن صورت می گیرد. حتی خود این نظریه های اجتماعی بودن علوم در جامعه آلمانی شکل گرفته که به اجتماع خود بیشترین تعصب را دارد پس این نظریه هویت اجتماعی علم نسبت به خود نظریه هم صادق است.

دیلتای و مارکس و دیگران فلاسفه آلمانی
هستند که به واقع هویت اجتماعی دارند.

استاد رفیعی معتقد است که تمامیت خواهی این نظر غلط است ولی می پذیریم که بخشی از علوم اجتماعی تولید می شود و البته بخش دیگری از آن منطقی و عقلانی تولید می شود. اگر به ما ایراد کنند که شما علوم انسانی می خواهید تولید کند که حکومت خود را توجیه کنید و ابقا دهید می گوییم علوم غربی هم برای تسلط و توجیه فرهنگ غرب شکل گرفته است منتها ما برای دفاع از این حکومت بر اساس بهترین... پیش می رویم ولی دیگران فقط برای قدرت در ضمن اینکه انگیزه و فضا برای تولید علوم مساوی اجتماعی و حکومتی باشد منافاتی ندارد که علوم آن منطقی و عقلانی تولید شوند.
   
رویکرد دوم روانشناسانه: خصوصیات درونی فاعل شناسا در تولید علم موثر است و نظریه های علمی یک عالم رنگ و بوی خصوصیت ردی او را دارد. اتفاقا در مکتب حوزوی ما تاکید بر دروسی مثل اخلاق و تربیت برای کنترل خصوصیات منفی موثر مثل تعصب، ترس و که رهزن تولید علم منطقی هستند، می باشد. نقل شده علامه طباطبایی به خاطر این شعر گفتن را رها کرد که شعر و خیال را رهزن علم می دانست.

استاد رفیعی معتقد است اصل تاثیر خصوصیات رواشناسی و اجتماعی در فرایند تولید علم قابل انکار نیست ولی باید با آگاهی از این مطلب آنها را مدیریت کرد و تاثیر خصوصیات منفی را کم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۲۸
اسماعیل شیرعلی

در رشته کارشناسی ارشد دانش اجتماعی مسلمین، هم مبانی نظری علوم اجتماعی جدید مورد نقد و بررسی قرار می گیرد و هم تا حد امکان با آراء اجتماعی متفکرین مسلمان و نحوۀ مواجهۀ ایشان با معضلات اجتماعی و دانش‌هایی که در حوزۀ تمدنی اسلام تولید شده‌است، آشنایی صورت می گیرد.
دانشجویان این رشته  با دوره ها و جریانهای فکری جهان اسلام و بسترهای معرفتی اندیشه های اجتماعی مسلمین در مقاطع مختلف، استخراج آثار فلاسفه و دانشمندان و مورخان مخصوصا دانشمندان مسلمان ایران، اصول و مبانی فرهنگی و متافیزیکی نظریه های جامعه شناختی،  سهم متون و نصوص اسلامی در تکوین اندیشه های اجتماعی مسلمین، وضع اجتماعی - فرهنگی کشورهای اسلامی، جامعه شناسی سیاسی و ... آشنا می شوند.
صورت‌بندی «دانش اجتماعی مسلمین» در چاچوب یک رشته تحصیلات تکمیلی در واقع ایده جدیدی است که از سوی اصحاب «نگرش نقادانه به علوم اجتماعی مدرن»، پیش کشیده شده است. در بستر این رشته ضمن حفظ سویه های نقادانه در فضای فلسفه علوم اجتماعی، بر میراثی تأکید می‌شود که می تواند از جهت روش و محتوا «راه جایگزین» در علوم اجتماعی باشد.

🔷🔷 سر فصل کارشناسی ارشد دانش اجتماعی مسلمین و تعداد واحدها :

تعداد کل واحدها: ۳۲ واحد

دروس تخصصی الزامی: ۱۶ واحد

دروس اختیاری: ۱۰ واحد

پایان نامه: ۶ واحد

🔷 دروس اصلی:
🔹 اندیشه‌ی اجتماعی در منابع اسلامی (قرآن، نهج‌البلاغه …)، بررسی و نقد مکاتبات و نظریه های جامعه‌شناسی (۱) و (۲)، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی اسلامی، فلسفه علوم اجتماعی تطبیقی، نظریه های اجتماعی مسلمین (۱) و (۲)

🔷 دروس اختیاری:
🔹 تاریخ فقه سیاسی – اجتماعی در اسلام، تحولات علوم و فلسفه اسلامی، جامعه‌شناسی تاریخی ایران، جامعه‌شناسی دین،جامعه‌شناسی انقلاب اسلامی، جامعه‌شناسی بین فرهنگی، جامعه‌شناسی ملل و نحل اسلامی، جامعه‌شناسی جهاد، جامعه‌شناسی جنبش‌های اسلامی، اسلام در متون غربی، بررسی و نقد جامعه شناسی علم و معرفت، جامعه‌شناسی کشورهای اسلامی

دانشجویان این رشته می توانند در تمامی گرایش های دکتری جامعه شناسی شرکت نموده و ادامه تحصیل دهند. ضمن اینکه دکترای این رشته در دانشگاه تهران و دانشگاه غیر انتفاعی باقر العلوم (ع) نیز دائر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۲۶
اسماعیل شیرعلی


از دهه 1950 و 1960 که چندین کشور آفریقایی، آسیایی، کشورهای خاورمیانه و کشورهای منطقه کاراییب از سلطه استعمار رها شدند، اندیشمندان سیاسی غرب، به طور فزاینده ای خود را در چالش با موضوعاتی چون توسعه چارچوب ها برای درک و پیش بینی اصول سیاسی شان احساس می کردند 

در سال 1952 واژه جهان_سوم را بکار بردند. ساوی اقتصاد دان و جمعیت شناس فرانسوی اولین کسی بود که این واژه را در مقالاتش بکار برد.

از منظر این اندیشمندان جهان_سوم نه تنها به کشورهایی که قبلا مستعمره بودند بلکه به کشورهای آمریکای لاتین که به لحاظ اقتصادی ضعیف بودند و بیش از همه کشورهایی که از بیش از یک قرن پیش، استقلال خود را بدست آورده بودند، اطلاق می شد.

در اواخر دهه 1940 به دنبال شروع جنگ سرد جهان به سه بلوک به لحاظ ایدیولوژی تقسیم شد:

1جهان_اول یعنی دموکراسی های صنعتی اروپا و آمریکای شمالی به علاوه استرالیا، نیوزیلند و ژاپن.

2جهان_دوم شامل کشورهای کمونیستی اروپای شرقی و متحدانشان در آسیا (کره شمالی و چین) و آمریکای لاتین  (کوبا) نیز می شود.

3جهان_سوم بخش وسیعی از کشورها را که در جنبش غیرمتعهدها قرار دارند، در بر می گیرد، کشورهایی که مدعی بی طرفی در جنگ سرد بودند.

بنابراین در زمان جنگ سرد جهان_سوم به کشورهایی که دارای توسعه اقتصادی ضعیف بوده و جایگاه نامناسبی در سیاست بین المللی داشتند، اطلاق می شد. 

به لحاظ توسعه ای واژه جهان_سوم شکل خاصی از کشورها یعنی کشورهای استقلال یافته از استعمار و در برابر کشورهای ثروتمند جهان اول، کشورهای ضعیف از نظر اقتصادی و کشورهای توسعه نیافته را در بر می گرفت.

به طور کلی، واژه جهان سوم دارای دو معنی است از یکسو به گروه بزرگی از کشورهای توسعه نیافته از نظر اقتصادی و کشورهای آفریقایی،آسیایی، خاورمیانه، آمریکای لاتین و کشورهای منطقه کاراییب که به لحاظ توسعه در حد پایینی بودند اطلاق می شد. از سوی دیگر این واژه با نوعی بی طرفی بین المللی مطرح شده  و بخش بزرگی از کشورهای کوچک و ضعیف را که اساسا کشورهای در حال توسعه رهایی یافته از سلطه استعمار و متشکل در قالب جنبش عدم تعهد بودند، در بر می گرفت.

اما این تعریف ایدیولوژی از جهان_سوم با پایان یافتن جنگ سرد در سال 1989 تغییرات زیادی را به دنبال  داشت.

افول همزمان جهان دوم و رشد اقتصادی و تمایز سیاسی کشورهای در حال توسعه سبب شد که واژه جهان_سوم منطقا دیگر نتواند قابل استفاده باشد. دو رخداد در این بین اهمیت دارد:

1اول سقوط سیاسی و متعاقب آن، تجزیه بلوک جهان دوم کمونیست بود، به طوری که فروپاشی کشورهای کمونیستی اروپای شرقی در یک حرکت سریع و قاطع، چالش های عمده ایدیولوژیکی با غرب را از بین برد. 

2دومین اتفاق، موج همزمان دموکراسی خواهی و آزادی خواهی اقتصادی بود که در دهه 1980 و 1990 به سرعت آفریقا، آمریکای لاتین، آسیا (ولی نه در خاورمیانه) گسترش یافت.

در این زمان، تعداد زیادی از دموکراسی های جدید در آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا پدید آمد، ولی بطور کلی هنوز هم تفاوت های سیاسی(نه به لحاظ توسعه ای) در بین کشورهای جهان_سوم وجود داشت.

نتیجه، در اواخر دهه 1990، نظام های سیاسی مختلفی بود که شمار زیادی از سیستم های دموکراتیک و غیردموکراتیک مانند نظام های کمونیستی تک حزبی(کوبا، لایوس، ویتنام و کره شمالی)، دیکتاتورهای نظامی  (پاکستان)، حکومت های مذهبی(افعانستان، ایران،  عربستان سعودی و سودان) را در بر می گرفت.

علاوه بر این تفاوت های اقتصادی و توسعه ای، به نحو چشمگیری در تفاوت در تولید خالص ملی هر کشوری منعکس می شد.

در سال 1999 میزان تولید خالص سرانه در سنگاپور 29/610 دلار، کره جنوبی 8490 دلار و در اتیوپی تنها 100 دلار بود که در حدود یک سوم سرانه سنگاپور محسوب می شد.

از نظر بایارت نتیجه این پیشرفت ها این بود که اکنون، حتی تصور جهان_سوم بدون فواید مفهومی و تحلیلی آن نوعی خیال پردازی بشمار می رفت. این واژه قبلا راهگشا بود ولی اکنون که به طور توجیه ناپذیری ملت های مختلف را با فرهنگ ها، جوامع، نظام های سیاسی و اقتصادی بسیار متفاوت بهم پیوند می داد، نامناسب تلقی می شد. 

برگر نیز معتقد بود که مفهوم جهان_سوم حتی به لحاظ توسعه ای نیز، بی معنی است چون ثروتمندترین کشورهای غربی هم اغلب دارای طبقات_محروم هستند.

همچنین در کشورهای در حال توسعه گروه هایی از نخبگان سیاسی و اقتصادی در قالب یک ساختار طبقاتی یکپارچه قرار می گرفتند که در مقایسه با معیارهایی که افراد غنی در کشورهای غربی از آن برخوردار بودند، از استانداردهای بسیار خوبی برای زندگی بهره می بردند.

نکته کلی این بود که در دهه 1990 دیگر هیچ تقسیم بندی بین کشورهای ثروتمند جهان اول و کشورهای فقیر که سابقا جهان_سوم خوانده می شدند، وجود نداشت. به طوریکه بخشی از افراد که در غرب زندگی می کردند، از نظر مالی ضعیف و تعداد بسیار کمی از افراد ساکن کشورهای در حال توسعه مرفه بودند.

از این رو در اوایل دهه 1990 واژه قدیمی و ساده ای که در قالب جهان_سوم منعکس می شد، دیگر به لحاظ تحلیلی سودمند تلقی نمی شد. در این بین سه نوع توسعه دارای اهمیت بود:

 1 شکست ایدیولوژیکی جهان دوم کمونیستی

 2موج سوم دمکراسی و گسترش همزمان لیبرالیسم اقتصادی در بسیاری از کشورهای جهان_سوم

3 ابهام در تقسیم بندی بین جهان_اول ثروتمند و جهان_سوم فقیر، به طوری که برخی از افراد جهان سوم نسبت به افراد جهان اول، به استانداردهای بالای زندگی دست یافته اند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۶:۲۴
اسماعیل شیرعلی

 تعریف توسعه
توسعه یک فرایند چند بعدی است که علاوه بر بهبود در میزان تولید و درآمد  تغییرات عمده در ساختارهای اجتماعی و نهادهای ملی را در بر می گیرد. توسعه به تغییر نگرش عمومی در عادات و رسوم و عقاید مردم نیز ارتباط پیدا می کند. به عبارت دیگر توسعه تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی و نهادهای ملی و نگرش های مردمی بوجود می آورد و  اهداف تسریع رشد اقتصادی و کاهش نابرابری و  ریشه کن کردن فقر را دنبال می کند.

در اصل در توسعه اثبات می شود که مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های فردی و گروهی از حالت نامطلوب خارج شده است و به سوی وضع یا حالتی بهتر از  نظر مادی و معنوی جهت پیدا کرده است.

سه ارزش اصلی توسعه

وقتی توسعه به عنوان ارتقای پایدار وضعیت کلی یک جامعه و یا نظام اجتماعی به سوی یک زندگی بهتر و مطلوب  تر تعریف می شود. بر این اساس سه ارزش محوری از معنای نهفته در  توسعه استخراج می شود.
امرار معاش
عزت نفس
آزادی



 امرار معاش
توانایی برآورده ساختن نیازهای اساسی
نیازهای اساسی غذا پوشاک و مسکن از نیازهای اولیه و اساسی می باشند وقتی با کمبود روبروباشند شرایط توسعه نیافتگی یا کمتر توسعه یافتگی وجود دارد.براین اساس توسعه و در مفهوم خاص تر توسعه اقتصادی شرط لازم برای بهبود کیفیت زندگی است.
عزت نفس
عزت نفس یعنی احساس ارزشمند بودن حرمت نفس و ابراز وجود است. کشورهای در حال توسعه ارزش فرهنگی قوی داشتند و دارند با اینحال در مقایسه با کشورهای توسعه یافته و صنعتی به سردرگمی فرهنگی دچار شده اند. ثروت و قدرت مادی و فن آوری زمینه پروبال به چنین کشورهایی داده است تا احساس ارزشمندی و برازندگی کنند. بر این اساس در رقابت کشورهای در حال توسعه به دنبال دستیابی به این ارزش محور برپایه تغییر و تحولات هستند.

آزادی
قدرت انتخاب و طیف وسیعی از انتخاب ها برای جوامع و اعضا آن و به حداقل رساندن محدودیت های بیرونی برای جستجوی یک هدف اجتماعی است. توسعه در این ارزش محوری به این معنی است که شرایط مهار  طبیعت و محیط بهتر فراهم می شود و تامین غذا پوشاک و مسکن به نوعی استفاده از قدرت اختیار در سایه ثروت که بخشی از مسیر توسعه بوده است.

اهداف توسعه

توسعه یک واقعیت مادی و ذهنی است که در آن جامعه از طریق ترکیب فرایندهای اجتماعی و اقتصادی و نهادی ابزارهای دستیابی به زندگی بهتر را محقق می سازد. براین اساس سه هدف توسعه عبارتند از:
افزایش دسترسی به کالاهای اساسی برای تداوم حیات

ارتقا وضع زندگی که علاوه بر افزایش درآمد، تنوع مشاغل و آموزش بهتر و توجه به ارزشهای فرهنگی و انسانی را نیز در بر می گیرد و به تقویت عزت نفس فردی و ملی ختم می شود

گسترش دامنه انتخاب های اقتصادی و اجتماعی افراد و جوامع (با آزادسازی از قید جهل و وابستگی )


حال سوال این است: در سه دهه اخیر توسعه در ایران توانسته است به اهداف فوق برسد؟ اگر پاسخ منفی است، چرا ؟؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۳:۵۲
اسماعیل شیرعلی



نام نشریه

نام نشریه

نام نشریه

جامعه شناسی ایران

مطالعات میان رشته ای در علوم انسانی

مطالعات میان فرهنگی

مطالعات اجتماعی ایران

جامعه شناسی کاربردی

 مطالعات رسانه های نوین

جامعه شناسی تاریخی

راهبرد

 کودک، نوجوان و رسانه

فصلنامه مطالعات جامعه شناختی ایران

راهبرد اجتماعی- فرهنگی

مطالعات فرهنگی و ارتباطات

جامعه شناسیِ نهادهای اجتماعی

مطالعات راهبردی سیاست گذاری عمومی

مطالعات فرهنگ ارتباطات

بررسی مسائل اجتماعی ایران

مجلس و راهبرد

مجله جهانی رسانه

مسائل اجتماعی ایران

سیاست

جامعه شناسی اقتصادی و توسعه

اعتیاد پژوهشی

مطالعات راهبردی

پژوهش های جامعه شناسی معاصر

علوم اجتماعی

هویت شهر

مطالعات مدیریت گردشگری

علوم اجتماعی و انسانی

شهر پایدار

پژوهش های علوم انسانی نقش جهان

مطالعات و تحقیقات اجتماعی

مدیریت شهری

 

برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی

جغرافیا (برنامه ریزی منطقه ای)

 

رفاه اجتماعی

آمایش سرزمین

 

توسعه اجتماعی

تعاون و کشاورزی

 

مطالعات توسعه اجتماعی ایران

راهبرد فرهنگ

 

توسعه محلی

 جامعه شناسی هنر و ادبیات

 

مدیریت سرمایه اجتماعی

 جامعه پژوهشی فرهنگی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۱
اسماعیل شیرعلی

 مال ستون دین است! ثروت خون ملت است! ملتِ فقیر فلج است.

 بازخوانی هشدارهای آیت الله جوادی آملی در پیام به همایش اقتصادمقاومتی در اردیبهشت1393:

مال، عامل قیام یک ملت است؛ آن‌ کسی که سفاهت اقتصادی دارد، درایت اقتصادی ندارد، صلاحیّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمی‌شود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر علمی, خردمند و پخته و فرهیخته هستند ولی از نظر عقل عملی سفیه‌اند.

 ملتِ فقیر فلج است، ملتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است, تهیدست است، بدهکار است، مدیون است فلج است و ملت فلج قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت. نظام تلخ کاپیتال غرب این‌طور است که ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾؛ نظام فروریخته سوسیال شرق از همین قبیل است که دولت‌سالاری است و ثروت دست دولت‌هاست، اما ملت از ثروت ملّی محروم هستند؛ در نظام سوسیال شرق, دولتی، ثروت را به دولت دیگر منتقل می‌کند می‌شود: ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾. در نظام سرمایه‌داری کاپیتال غرب، ثروت و دولت را از دست یک سرمایه‌دار به دست سرمایه‌دار دیگر منتقل می‌کنند، این هم می‌شود: ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾؛ اینکه گفتند 99 درصد در برابر یک درصد، ممکن است بخشی از اینها اغراق و مبالغه باشد; ولی این خطر هست که اکثری از آن دولت کلان طرْفی نبستند. پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ثروتِ ملت، خون ملت است، اگر این ستون، زیر سقف باشد، همه را پوشش می‌دهد و اگر خون در تمام جامعه جریان داشته باشد هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد خود بتواند از آن طرْفی ببندد، این جامعه سر پا و زنده است.

کسی که گداست و چیزی ندارد به او نمی‌گویند فقیر، بلکه به او می‌گویند فاقد: یعنی مال ندارد. فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است، کسی که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد -که در سوره «القیامة» آمده- این می‌شود فقیر؛ همان‌طوری که قتیل به معنای مقتول است، فقیر هم به معنی مفعول است؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. ملتی که جیبش خالی است، دستش تهی است، زمین‌گیر است؛ البته اول مسکین است بعد فقیر. مسکین؛ یعنی گرفتار سکون, بی‌حرکتی؛ ملت تهیدست از حرکت و پویایی ایستاده است و محروم است، یک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمین‌گیر است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از این جهت گفتند فقیر، بدتر از مسکین است. این تعبیرهای تند قرآن کریم که اگر ملتی دستش تهی بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ایستادن ندارد و نشسته است، ثانیاً؛ برای همین جهت است. بنابراین اگر ملتی شغل نداشته باشد, بدهکار باشد, گرفتار بانک‌های ربوی باشد، این ملت هرگز قائم نیست، چه رسد به مقاومت, چه رسد به ایستادگی در برابر حوادث تلخ.

 خلاصه بحث اقتصاد مقاومتی آن است که مال، ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل رومیزی و اهل زیرمیزی و کسی که ضعف مدیریت دارد و کسی که توان آن را ندارد کشوری که یک درصد جمعیّت دنیا را دارد؛ یعنی هفتاد میلیون و بیش از هشت درصد امکانات روی زمین در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾. در این مملکت همه چیز هست؛ جوان‌های فعال و بیکار فراوان, مال به دست بانک‌های ربوی - که ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾ است - از یک سو و سرمایه‌دارانی که مشخص نیست از چه راهی در آوردند و در چه راهی صرف می‌کنند از سوی دیگر؛ اقتصاد مقاومتی با نصیحت حل نمی‌شود؛ با فهم است و فهم! بفهمیم مال در فرهنگ قرآن, ستون دین است و به دست مدیرانی سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مدیریت مجاهد و با عزم ملی همراه است و این خون را در رگ‌های همه ملت جاری کرد تا ملت روی پای خود بایستد.

ملت را با شغل و کارگری و با مزدوری اداره کردن مکروه است؛ هرگز دین نمی‌خواهد ملت مزدور باشد. شما به کتاب‌های فقهی مراجعه کنید می‌بینید این باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس باید برای خود کار کند، تقویت تعاونی همین‌طور است, دامداری و کشاورزی همین‌طور است؛ این کشوری که هزارها هکتار همسایه دیوار به دیوار دریاست، وقتی علوفه را وارد می‌کند، این ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مدیریّتِ منزّه از سفاهت، مدبریّتِ مبرّای از سفاهت، مدیریت و مدبّریتِ مبرّای از اختلاس و سرقت و رشوه و رومیزی و زیرمیزی, ملتِ منزّه از بانک ربوی- که ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾ - این ملت صد در صد مقاوم است، صد در صد قائم است. به امید آنکه این ملت این معارف را خوب درک کند, باور کند, در خود تمرین کند و به جامعه منتقل کند! به امید آن روز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۴۰
اسماعیل شیرعلی

 آزاده معاونی روزنامه نگار و استاد دانشگاه نیویورک درتوییترش چنین مى نویسد؛ غوغای اخیر درباره برجام باعث شد به وضعیت ۲۰ سال پیش منطقه فکر کنم، وقتی تازه کار خبرنگاری را شروع کرده بودم.

آن موقع نه افغانستان و عراق ویرانی در کار بود، نه سوریه‌ای در آستانه سقوط. نه کسی حرفی از ۴ پایتخت عربی تحت سیطره ایران می‌زد نه از کریدور ایران به مدیترانه. فقط ایران منزویِ مهارشده مشغول برنامه‌ی هسته‌ا‌ی‌اش بود. این برنامه هسته‌ای ظاهراً بزرگترین تهدید امنیتی برای نظم جهانی بود. یادم هست در اولین جلسه سردبیری تایمز، سردبیر جلسه را قطع کرد و از آن طرف میز به من نگاه کرد و گفت: چقدر طول می‌کشد که ایران بمب را بسازد؟ 


🔸آن وقت‌ها کسی علاقمند به دیپلماسی با ایران نبود، هیچ‌کس. فقط حرف از شرارتِ مهارنشدنیِ ایران بود، ایران مداخله‌گر، خشن، صادرکننده‌ی تروریسم به ۵ قاره‌ی جهان، نظامِ ناشناخته‌ی غیرمنطقی، هزارتوی تاریک. اینها حرفهای سال ۱۹۹۹ بود.

بعد از ۲۰۰۰ جنگ‌های امریکا دورتادور ایران خاکریز زد، تهران اما بانی قرارداد بُن شد که عامل ثبات افغانستان گردید، عوامل القاعده را دستگیر و مستردشان کرد، در عوض بوش در سخنرانی سال ۲۰۰۲ ایران را محور شرارت خواند، کنار صدام و کره شمالی. در سال ۲۰۰۳ چرخه‌ی "شیطان‌سازی، توطئه، حمله" شروع شد. 


🔹در سپتامبر همان سال، کالین پاول در جلسه شورای امنیت یک طراحی از ساخت سلاح میکروبی در عراق نشان داد، ۲۱ بار نام زرقاوی {از رهبران القاعده} را تکرار کرد، آنقدر که انگار صدام، مشتری سابق سلاح‌های شیمیایی آمریکا، با رزقاوی ازدواج کرده، و ایالات متحده ناگهان، عراق را بمباران و اشغال کرد. 


🔸آمریکا مثل یک خبرنگار بد است، اول جنگ را راه می اندازد بعد قصه اش را می‌نویسد، برای همین هست که هیچوقت این دو جور در نمی آید. در هیچ برهه ای در ۲۰ سال گذشته، بجز اندک زمانی در دوره اوباما، آمریکا دنبال حل مشکلاتش با ایران نبود. نگرانی از برنامه هسته ای ایران، نگرانی از اینکه نمی‌شود ایران را از معادلات منطقه‌ای کنار گذاشت و همزمان از آن انتظار همکاری در منطقه هم داشت، چرا؟ چون فراهم بودن این نگرانی‌ها از لحاظ ساختاری برای آمریکا مفیدتر از رفع آنهاست. ایالات متحده به ایران بعنوان دشمن همیشگی احتیاج دارد، اسرائیل هم به ایران به عنوان دشمن محتاج است، اینطوری لیکود {حزب حاکم به رهبری نتانیاهو} حواس مردم را از اشغالگری خودش پرت می‌کند.


🔹الان هم که کشورهای عربی خلیج فارس برای مقابله با بحران‌های ناشی از بهار عربی یک دشمن مشترک می‌خواهند. پس دشمنی با ایران را با اسراییل و آمریکا شریک می‌شوند. این نقش تاریخی ایران در این سال‌ها بوده‌است‌ برای همین برنامه هسته‌ای ایران مهمترین تهدید برای امریکا و اسراییل و "جهان متمدن" بوده. حالا که تهدیدهای هسته‌ای با برجام مرتفع شده، خود برجام تبدیل شده به بزرگترین تهدید! فقط شکل تهدید عوض شده است.


🔸نتانیاهو سال ۲۰۱۲ با کاریکاتورش به سازمان ملل رفت و گفت که ایران تا تابستان بمب اتمی می‌سازد. رفت تا به آمریکا یادآوری کند که حضور دشمن همیشگی چقدر برای رابطه خاص آمریکا و اسراییل ضرورت دارد. 


تقصیر مرگ قریب الوقوع برجام ممکن است گردن ترامپ باشد، اما بازی همان بازی قدیمی است، منتها پرقدرت‌تر. اگر در اواخر دهه نود و اوایل هزاره جدید نتوانستند ایران را رام کنند، اکنون که لنگ‌لنگان و از سر حادثه در حال پیروزیست، مطمئناً امکان‌پذیر نیست. 


🔹سرنوشت کشورهای بزرگ، مستقل یا تاثیرگذار خاورمیانه به حاشیه رانده شدن و مورد حمله قرار گرفتن است، یکی بعد از دیگری. تا اینکه آن چیزی که باقی می‌ماند یا مشتری‌هایی مثل عربستان سعودی باشند، یا کشورهایی غرق در هرج و مرج چون لیبی. ایران با این بازی مثل کف دستش آشناست. صدسالست دارد با آثارش زندگی می‌کند. نخست‌وزیرها و شاهانش به اراده غرب آمده‌اند و رفته‌اند. حاکمان امروز ایران کارکشته‌ی این بازی‌اند. روحانی در دهه ۸۰ میلادی با الیور نورث در تهران قرارداد می بست {ماجرای ایران-کنترا}. ایرانی‌ها دقیقا می‌دانند که ماجرا از چه قرار است. 


🔸حالا که اسراییل و آمریکا تصمیم به نابودی برجامی گرفته‌اند که تشکیلات درونی آمریکا از اول علاقه‌ای به آن نداشت، حالا که می کوشند اپوزیسیون ایران را قبل از بازی "شیطان‌سازی، توطئه، حمله" تحریک کنند، دولت ایران به مردمش می‌گوید: حتی یک لحظه هم خیال نکنید که ترامپ خیر شما را می‌خواهد؛ اگر می‌خواست با قانون منع سفر تحقیرتان می‌کرد؟ جلوی سفرها و دیدار خانواده

‌هاتان را می‌گرفت؟ مردم هم به حرف دولت گوش می‌کنند. چون حقیقت همین است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۲
اسماعیل شیرعلی

نمیدانم این واژه ها را چه کسى پدید آورده ولى چون عمیق بودند و دلچسب آن را به اشتراک میگذارم، باشد که امسال آخرین سالى باشد که بدون مولایمان جشن نیمه شعبان را به پا میکنیم:


بى تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

اى نمره قبولى دنیا، دوازده !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۴۲
اسماعیل شیرعلی

هرچند اعتقاد کامل دارم که این موج خبری راجع به جسد رضاشاه، توسط سیاست بازان کشورمان و مزدوران رسانه ایشان جهت سرگرم سازی ملّت تدارک دیده شده تا مردم را از مطالبات واقعی شان  غافل سازند؛
اما باتوجه به این مهم که در این فضاسازی ممکن است شبهه افکنی نسبت به اقدامات رضاشاه در بین مردم شود، لذا ضروری است خیلی مختصرومفید مطالبی راجع به اقدامات او عرضه کنیم تا این سرگرمی سازماندهی شده(علاوه بر پرت کردن حواس مردم از مسائل مهم جامعه در ادامه)باعث قلب واقعیات تاریخی نشود.

مستندات زیر تنها گوشه ای از خدمات *رضاشاه پدر ایران نوین * به میهن و ملت ایران است

1 جدایی رشته کوههای آرارات و بخشیدن آن به ترکیه

2 کشتار  و تبعید بیش از 24 هزار نفر از مردم ایران

3 توهین به ناموس ایرانی و دستور کشف حجاب

4 جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی

5 امضای قرارداد ننگین سعدآباد و جدایی بخش های زیادی از ایران

6 بخشیدن کل اروند رود به عراق که سال ها بعد در جنگ تحمیلی تاوان ها دادیم

7 نسل کشی در تبریز و ویران کردن آثارباستانی و کتاب های مردم تبریز

8 موافقت با طرح انگلیسی راه آهن شمال به جنوب برای پیروزی انگلیس درجنگ(درحالی که نیاز اساسی ایران به راه آهن شرق به غرب د احیای جاده ابریشم بود)

9 مخالفت عجیب با طرح ایرانی راه آهن شرق به غرب برای تجارت ایران با سایر کشورها

10 جدایی  مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل» ایران توسط ترکیه در زمان رضاشاه

11 جدایی  روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو»ایران توسط ترکیه رضاشاه

12 جدایی دشت ناامید در سیستان به مساحت 3 هزار کیلومتر در سال 1317

13 با جدایی دشت ناامید از ایران سرچشمه رود هیرمنداز سیستان و بلوچستان خارج و سیستان تبدیل به ریگزار شد.

14 اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی برای کاوش در تخت جمشید و تاراج آثار تخت جمشید توسط این باستان شناسان

15 برآورده کردن آرزوی دیرینه انگلیسی ها با شعار سازندگی با پول مردم به نفع انگلیسی ها

16 غاصب 2167 از روستاهای کشور و صدور  سند این روستاها به نام خود

17 قتل عام کسانی که از دادن زمین هایشان به رضاشاه سرباززدند و نیز کشتن مخالفان خود با آمپول هوا(توسط پزشک احمدی معروف)

18 ممنوعیت عزاداری امام حسین علیه السلام در ماه محر و صفر(درحالی که قبل از سلطنت، در عزاداری ها شرکت و گل عزا بر سر و تن خود میزد!)

19 شهادت روحانیون به نام ایرانی به مانند شهید مدرس به جرم مخالفت با فعالیت های ضد انسانی رضاشاه

20 کشتن شعرا، روشنفکران ،و ادیبانی همچون فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ، واعظ قزوینی و بسیاری از نویسندگان ایرانی توسط رضاشاه

21 تبعید نقاش نامی ایرانی کمال االملک به بیابان های نیشابور

22 قتل عام و مجروح شدن بیش از 1500 تن از مردم عادی مشهد در مسجد گوهرشاد به جرم اعتراض به بخشنامه‌ی اجباری شدن کلاه‌فرنگی برای ایرانیان (کلاه‌شاپوی فرانسوی)

23 کشتن سردار اسعد بختیاری(وزیر جنگ در دوران نخست‌وزیری محمدعلی فروغی) که پس از اینکه مورد غضب رضاشاه قرار گرفت، به زندان افتاد و سرانجام در سال 1312 در زندان قصر با آمپول پزشک احمدی کشته شد

24 قتل نصرت‌الدوله فیروز از مشاوران رضاشاه و ازنزدیکان شاه که به شکل فجیعی در زندان سمنان به دستور او به قتل رسید.

25 قتل علی‌اکبر داور  که معمار دادگستری نوین ایران بود و چند پروژه‌ی مهم مانند تأسیس «اداره‌ی ثبت احوال»، تدوین «قانون ثبت اسناد»، «قانون ثبت املاک»، «قانون ازدواج و طلاق» و تأسیس بیمه‌ی ایران را در کارنامه داشت

26 قتل ناجوانمردانه‌ی دکتر اسدی، داماد فروغی، تنها دختر وی را به کام مرگ کشاند.

27 اشغال ایران در مدت سه روز توسط متفقین و مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین! و نیز مؤاخذه ارتشی های باغیرتی که میخواستند دربرابر تجاوز متفقین ایستادگی کنند!!!

28 لغو تبلیغاتی قرارداد استعماری نفتی دارسی و سپس امضای سی ساله قرارداد آن با انگلیسی ها

29 قلع و قمع کردن عشایر ایران و تبعید بسیاری از آنان

30 قتل 25 تن از دلیران سران بختیاری و قشقایی و ممسنی و بویر احمدی توسط رضاشاه

31 تاراج سر ستونی های تحت جمشید توسط امریکایی ها ( هم اکنون در موزه دانشگاه شیکاگو )

32 تاراج سر سنگی گاو نر از جبهه شرقی رواق شمالی کاخ صد ستون  تخت جمشید(هم اکنون در موزه دانشگاه
شیکاگو)

33 غارت آثار باستانی دوره ساسانی و اسلامی از جمله محراب 1400 ساله اصفهان (هم اکنون در موزه متروپولیتن)

34 غارت30000 از الواح گلی توسط باستان شناسان امریکایی از تخت جمشید در دوره رضاشاه و...

آری پدرایران نوین چنین خدماتی را به ایران انجام داد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۰۹
اسماعیل شیرعلی

آیا فرار مغزها فقط مربوط به نخبگان است؟

در مجله فرهنگ امروز وحید احسانی تعبیر جدید و زیبایی از فرار مغزها ارائه کرده که قابل تأمل است، هرچند مسائل فعلی جامعه ایرانی به قدری زیاد شده که کمتر کسی به فکر چنین مسائلی است ولی به نظر می رسد ریشه بسیاری از نابسامانی های جامعه ایرانی همین مسئله است:
«نکته ای در مورد پدیدۀ «فرار مغزها» آن است که این پدیده مختص نخبگان (استادان و دانشجویان نخبه) نیست، بلکه عموم مردم ما حداقل قابل قبولی از ظرفیت ذهنی خود را صرف مطالعه در مورد مسائل اولویت‎دار #جامعه نمی‎کنند.

 به‌عنوان مثال، مردمی که سال‎های سال سریال‎های عمر تلف ‌کن تلویزیونی (چه داخلی و چه خارجی) را دنبال کرده اما حتی یک ساعت در مورد مسائل ریشه‎ای و اولویت‎دار ایران که مستقیماً به خود آن‌ها، فرزندانشان و نسل‎های بعدی مربوط می‎شود، مطالعه نمی‎کنند نیز از مصادیق بارز #فرار_مغزها محسوب می‎شوند.

به همان اندازه که نخبگان بسیار کمی تمرکز اصلی خود را بر روی مسائل اولویت‎دار ایران قرار داده و در این عرصه برون‎دادهای علمی و پژوهشی (کتاب، مقاله، سخنرانی، نظریه و غیره) عرضه می‎کنند، به همان اندازه افراد کمی هم متقاضی چنین مطالبی هستند. عموم دانش‌آموزان و دانشجویان تمامی تلاش خود را به کار می‎گیرند که در رشته‎های پزشکی یا فنی و مهندسی پذیرش شده و متخصص شوند و عموم والدین هم فرزندانشان را تشویق می‎کنند که در همین رشته‎ها تحصیل کنند.

جو حاکم در مدارس نمونه و پرورش استعدادهای درخشان به گونه‌ای است که انتخاب رشته‎های #علوم_انسانی و اجتماعی حتی به ذهن کسی هم خطور نمی‎کند. عموم مدیران و برنامه‌ریزان جامعۀ ما یا پزشک هستند یا مهندس و می‎خواهند با تکیه بر نگاه فنی و مکانیکی جامعه (فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و غیره) را اصلاح کنند؛ این‌ها همه می‎تواند مصداق‎های «فرار مغزها» باشد.

 مغزهای ما از جنبۀ کسب منافع شخصی (قاپیدن گرنت‎ها، تقویت سی.وی، کسب نمودن شرایط ارتقا و ...) اتفاقاً فوق‎العاده در شناسایی و رعایت «فوریت» و «توالی منطقی» امور اولویت‎دار دقیق و کارآمد عمل می‎کنند و به‌ندرت پیش می‎آید که در مورد برخی مغزها این پرسش موضوعیت پیدا کند که «چرا با وجود این‌همه فعالیت‌های مغزی، وضعیت زندگی شخصی شما بهبود نمی‎یابد؟»

یکی از آسیب‎های بنیادین جامعه این است که نظام انگیزشی آن به جای آنکه «مغزها» (هم به معنی نخبگان و هم به معنی توان ذهنی عموم مردم) را به‌سوی مسائل ریشه‎ای و تعیین‌کننده سوق دهد، آن‌ها را تشویق می‎کند که بر مسائل سطحی، حاشیه‎ای و ثانویه تمرکز کنند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۷
اسماعیل شیرعلی