مسئله
دیگری که عربستان با آن درگیر است تقابل سنت با مدرنیته است. به نوعی درگیری
نوگرایی و سنتگرایی در جریان است و نکته این است که سنتگرایی تنها یک پدیده
اجتماعی نیست بلکه بخش بزرگی از دغدغه دولت و حاکمیت عربستان را تشکیل میدهد. این
تضاد جدی و مهم میتواند برای عربستان تبعات منفی بسیار زیادی داشته باشد.
جریان
جدید نوگرا در عربستان که به واسطه بازگشت قشر تحصیلکرده در غرب (اروپا و آمریکا)
گریبانگیر جامعه عربستان شده است به شدت متأثر از غرب بوده و خودش باعث نابودی
عربستان خواهد شد. دو رویکرد جدی میتوان برای آینده پیش روی جامعه عربستان تصویر
کرد:
1.رویکردی
که یکپارچگی عربستان را به دنبال دارد.
2.رویکرد
عدم یکپارچگی عربستان و یا مستعد تغییر و فروپاشی که در این صورت هیچگاه این تغییر
از پایین به بالا اتفاق نمیافتد بلکه از بالا به پایین (یعنی به خاطر بیتدبیری
حاکمان) اتفاق خواهد افتاد.
به
هر روی تنشها در عربستان سریع و صریح نخواهد بود چرا که سیستم امنیتی متمرکز و
بسیار قوی در عربستان حاکم است که قویترین سیستمهای امنیتی جهان عرب به شمار میرود.
در سیستم امنیتی هر کشور تعدّد و تکثّر سازماندهیهای امنیتی، نشاندهنده قدرت
امنیتی آن کشور است. با این وصف چون کشور عربستان دارای 7 سازمان امنیتی مختلف است
از اینرو به لحاظ امنیتی قوی است. بهطور کلی اینکه تا تزلزل سیاسی جدی صورت
نگرفته است نباید شاهد بروز تغییر باشیم ولی در صورت وجود لرزش سیاسی فروریختن
سریع آن دور از انتظار نیست ولی آنچه مسلم است فعلاً آرامش نسبی (حداقل 3 تا 5 سال
آینده) برقرار است.
رابطه ضعیف دولت و ملت
تشریح
درست و منطقی و واقعی رابطه بین دولت و جامعه عربستان است که در این بررسی روندها مورد
واکاوی قرار می گیرد. تعارض بین سنت و مدرنیسم و به طور کلی قرائتهای وهابی و
چالش رادیکالیسم که دولت عربستان به شدت با آن درگیر است میتواند حاکمیت و دولت
عربستان را با مشکل و چالش اساسی مواجه کنند.بویژه اینکه در عربستان با نوعی قومگرایی
مواجهیم که در آن ضدیت کامل با ایران مشهود است.
عربستان
به واسطه عملکرد خصمانه و اتخاذ سیاستهای منفی و واگرا به منفورترین کشور در
اطراف خودش شده است. عربستان اراده کرده است که نقش رهبری را در جهان عرب داشته
باشد ولی نمیتواند. تنها عامل وحدتبخش تأسیسی در عربستان که وهابیت است در حال
حاضر به بلای جان عربستان تبدیل شده چرا که از یک سو آنها گرایش به هر چیزی را
حرام و شرک میدانند و از سویی دیگر آنها خود را وهابی نمیدانند! ولی هیچ کس در
عربستان در عالم واقع نمیتواند خود را از وهابیزم دور بداند (حتی شاهزادهها)
درواقع
در عربستان نمیشود از وهابیزم تبری جست ولی در مورد تبری جستن از داعش، طالبان،
القاعده و ... این امکان وجود دارد چرا که در حال حاضر در دنیا و حتی غرب عربستان
را به وهابیزم میشناسند و جا افتاده است. معضل دیگری که گریبانگیر عربستان است
این است که در طول چند دهه گذشته چیزی به نام «ملیت» شکل نگرفته است. بحث «ملیت»
در عربستان دو مانع جدی دارد:
اول:
وهابیت است که سرسخت مخالف ملیگرایی است. دوم: آل سعود که در برابر آن ملیگرایی
معنایی ندارد.
عدم
یکپارچکی فرهنگی ویژگی مهم دیگری در عربستان است. وقتی از یکپارچگی جامعه عربستان
صحبت میکنیم باید ببینیم که منظور چه نوع یکپارچگی است. چرا که اساساً در جامعه
عربستان یکپارچگی فرهنگی، یکپارچگی اجتماعی را یکپارچگی سیاسی معنی ندارد! در
عربستان شاید بتوان ادعا نوعی یکپارچگی دینی وجود دارد که آن هم وجود و حضور
«وهابیت» است که در حال برای عربستان تبدیل به بزرگترین تهدید شده است. اگر مروری
به 100 نفر نخست از بهترینهای عرب در حوزههای مختلف (شعر، فلسفه، تاریخ و ...)
در تاریخ معاصر صورت گیرد به راحتی قابل رصد است که حتی یک نفر از آنها هم سعودی
نیست! بحث در مورد جامعه عربستان و فرهنگ آن وقتی اهمیت دوچندانی پیدا میکند که
گفتگو در باب کشوری است که بهعنوان یک کشور تأثیرگذار در منطقه بر فرهنگ سایر
کشورهای اسلامی بهویژه کشورهای ذینفوذ نیز تأثیرگذار است. ضمن اینکه عربستان
فرهنگ یکپارچه و یکسانی ندارد. تلاشی که صورت میگیرد نیز بیشتر معطوف به یکسانسازی
فرهنگی است تا یکسان بودن فرهنگ عمومی.
جغرافیای انسانی پراکنده
کشور
عربستان را میشود به 4 منطقه شرقیه (که به ایران نزدیک است): منطقه نجد (اهل ریاض
که بسیار پیچیده و زیرک و به مراتب حیلهگرتر از عمروعاص هستند را تشکیل میدهد).
بدوها:منطقه غربیه (منطقه حجاز که امتداد فرهنگ مصر است) و منطقه جنوب که یمن
شاخص آن است؛ تقسیم کرد.
تلاشی که از سوی وهابیت صورت میگیرد این است که فرهنگ نجد را
به کل جامعه عربستان تعمیم دهد. نکته دیگر اینکه جامعه عربستان نسبت به مسائل جنسی
بسیار آسیبپذیر بوده و این آسیبپذیری صرفاً ویژه آقایان نیست و خانمها نیز به
شدت آسیبپذیرند.
در
فرهنگ عربستان عنصر «زن» شهروند درجه 2 محسوب میشود به این معنا که در وهابیت که
بر عربستان حاکم است یک اصل تحت عنوان «اصل قیمومیت» وجود دارد که بسیار جدی است.
این اصل بدین معناست که زن در کنار مرد از حقوق سیاسی و اجتماعی برابر برخوردار
نیست و تحت سلطه مرد و اجازه مرد میتواند امور خود را انجام دهد. در عربستان
انتخابات معنای خاصی ندارد اما در انتخابات شوراها که اخیراً در سال 2016 برگزار
شد، اجازه دادند تا زنان هم شرکت کنند که بیشتر شویی تبلیغاتی به نظر میرسد.
عربستان هنوز نتوانسته است تا بحث حق رانندگی زنان را محقق کند و به نظر میرسد حل
این مسئله برایش دشوار باشد. آمار اشتغال کلی که برای زنان شاغل در عربستان اعلام
میشود؛ 13 درصد است که صوری است و آمار واقعی آن بیش از 5 تا 6 درصد نیست. نکته
حائز اهمیت دیگر اینکه جدایی کامل جنسیتی در ادارات آموزش و پرورش از پایینترین
تا بالاترین سطح است که به شدت این تفکیک زن و مرد با حساسیت دنبال میشود.
در
دانشگاههای موجود در عربستان نیز استاد مرد به هیچ وجه حق حضور در کلاس خانمها
را ندارد و در مواردی که بسیار ضروری و لازم است، تدریس به صورت ویدئو کنفرانس
انجام شده و با دوربین مداربسته برای کلاس تفکیک شده زنان پخش میشود.
در زمان ملک عبدالله دانشگاهی که به همین نام تأسیس شده بود؛
دانشگاه ملک عبدالله سعی داشت که کلاسها به صورت مختلط تشکیل شود که با اعتراضات
شدیدی همراه شد و فعلاً نیز به صورت کاملاً بسته و گلخانهای اداره میشود. در
تاریخ عربستان تنها فیلم سینمایی «وجده» توسط یک زن با همکاری کشور آلمان در دوره
اصلاحات عربستان (پادشاهی ملک عبدالله) ساخته شده است. کتاب خانم الیت هاوس در
مورد عربستان نیز که شامل مشاهدات شخصی و عینی این پژوهشگر آمریکایی است توانسته
در مورد شناخت بهتر جامعه عربستان بابهایی را بگشاید.
کشورهای
غرب آسیا و در رأس آن کشورهای عربی استاد ناشیگری هستند مخصوصاً بعد از جنگ سرد
به این طرف. گزارشی که عربستان ارائه داده است شبیه به همان ناشیگری است که
مکرراً در منطقة غرب آسیا و مخصوصاً در محوریت کشورهای عربی شاهد آن هستیم. این
اشتباه را در سطح گسترده اتحاد جماهیر شوروی قبل از فروپاشی انجام داد، که نتیجهاش
به فروپاشی شوروی ختم شد. در اوایل دهة1970 شاه مخلوع در ایران انجام داد، باز هم
همین اتفاق افتاد. زیرا عربستان روشی که در این گزارش درپیش گرفته است، کپیبرداری
از روش مکنزی است که در سه چهار دهة قبل در برخی کشورهای اروپایی تست شده است.
اینکه بستة جسورانه توسط شاهزادگان سعودی از هرگونه پیشزمینههای توسعهیافتگی
بومی محروم هستند، نقض غرضی است نسبت به ارائة این اسناد.
مسألة
دوم ریسکهایی است که در این سند کشور عربستان ارائه داده است، این ریسکها برای ما
قابل تجزیه و تحلیل است و میتوانیم بند بند آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
مسألة
سوم این است که این سند کپیبرداری از روش مکنزی (شرکت مشاورة اقتصادی مبتنیبر
نئولیبرال)است. پسر ملک سلمان با این
شرکت ارتباط اقتصادی بسیار تنگاتنگی دارد. نتیجة رایزنی 8 ماهه با این شرکت منجر
به صدور سند2030 در عربستان سعودی شد.
سند
2030 نمیتواند خیلی موفقیتآمیز باشد؛ زیرا با توجه به ساختار کشورهای غرب آسیا،
همة کشورهای تولیدکنندة نفتِ منطقه پمپ بنزین کشورهای توسعه یافته و صنعتی و بازار
کلان کالاهای لوکس و غیر لوکس این کشورها هستند.
تا
زمانی که آسیا نتواند الگویی برای خودش در حد جهانی پیدا کند، مسلماً این جور
برنامه ها، برنامه های کاذبی است. عربستان الگو محور نیست.
نکتة چهارم در خصوص این سند این است که این سند چیز عجیب و غریب
و تازهای نیست. بعضی از کشورهای عربی کوچک منطقه مانند قطر و امارات آن را آزمایش
کردند. اتفاقاً در بعضی حوزه ها موفق هم بودند، اما موفقیت آنها موفقیت پایه نیست.
این هم برمی گردد به اینکه غرب آسیا الگو محور نیست. قطر و امارات هم برای خروج از
اتکا به نفت 12 سال است که دارند تلاش میکنند، در حوزة جذب سرمایه موفق بوده اند
اما هیچ تولیدی ندارند، فقط بازار سرمایه اند.
برای آمادگی کشور در برخورد با مسائل
پیش رو با عربستان، شناخت لایه های زیرین و عمیق جامعه عربستان ضروری است.بدون
شناخت کامل به طور حتم برآوردها و پیش بینی های لازم را دچار سوگیری کرده و این
تورش،موجبات تهدید را افزایش خواهد داد. منظور از تهدید، الزاما تهدید نظامی نیست
بلکه کلیه مناسبات اجتماعی و رفتاری را شامل می شود چراکه بدون شناخت کامل و دقیق
از آن پدیده، اساسا گفتگو در مورد برآوردها و پیش بینی ها بی معنی است. ضمن اینکه
اشراف اطلاعاتی از تمامی همسایگان ایران امری لازم و نیازی ضروری است، در مورد
عربستان این شرایط شناخت تشدید می شود.
جامعه عربستان بر
دو پایه اصلی بنا شده است؛ ١. پول ، 2. وهابیت؛ که در حال حاضر هر دوی آنها در
عربستان به خطر افتاده است. درواقع از سال 2014 میلادی تاکنون زنگهای خطر برای
عربستان به صدا درآمده است. ذخیره ارزی عربستان از سال 2003 تا 2014 به شدت سیر
صعودی داشت و تا 750 میلیارد دلار ذخیره ارزی پیش رفت ولی از سال 2014 تا امروز
(که اواسط 2016 هستیم) مشخص شده است که 200 میلیارد دلار از صندوق ذخیره ارزی
عربستان برداشت شده و منابع مالی ایجاد شده خیلی قابل اتکا و پایدار نیستند.در
تحلیلی دیگرمؤسسه مکنزی با توجه به سیاستها و راهبردهای عربستان چشماندازی را
اعلام کرده و معتقد است با روند فعلی، عربستان در 2020 ورشکست خواهد شد. در چشماندازی
که محمد بن سلمان تحت عنوان عربستان 2030 ترسیم کرده است، برآوردها و ارزیابیها
تبلیغاتی و غیرواقعبینانه است.
اطلاع
از وضعیت فرهنگی اجتماعی جامعه کنونی عربستان بواسطۀ بسته بودن آن از سویی امری
بسیار لازم و ضروری و از سویی دیگر بسیار سخت و مشکل است. آمارهای منتشر شده از
جامعۀ عربستان ناشی از نوعی حرکت و پویش رسانه ای در راستای تبلیغ فعالیت حاکمان
عربستان و در مواردی نیز با حربۀ دلارهای ارزان حاصل از فروش نفت منتشر شده و ارزش
تعمل و تعامل نخواهد داشت.
از سویی دیگر مطالعه جامعه عربستان مطالعهایسهل و ممتنع است چرا که نه تنها کشور ما بلکه
هیچ کشوری در جهان از لایههای زیرین جامعه عربستان اطلاعی در دست ندارد. تنها
آمارها و شاخصهایی که در سایتهای رسمی اعلام شده است در دسترس است که هیچ کدام
از آنها براساس واقعیت جامعه عربستان نیست و براساس دادهسازیهایی است که در محیطهای
گلخانهای عربستان صورت گرفته است. پیرو آخرین گزارش UNDP «برنامه توسعه
سازمان ملل متحد» رتبه عربستان 39 از 188 کشور اعلام شده است. اگر تنها سه شاخص
عمده توسعه انسانی UNDP
یعنی پارامتر «طول عمر و سلامت»، «دسترسی به آگاهی» و «استانداردهای زندگی محترمانه»
را مبنای قضاوت قرار دهیم خواهیم دید که نه تنها آمار نمایهسازی شده واقعی نیست
بلکه فرسنگها با آن فاصله دارد و عربستان به لحاظ توسعه انسانی یکی از عقبماندهترین
کشورهای جهان محسوب میشود. محقق و پژوهشگر ارشد آمریکایی؛ توماس فریدمن، که چندی
پیش با نقض آمارهای موجود و رسمی اعلام شده در مورد جامعه عربستان گزارش منفی
ارائه کرد، با دعوت سران سعودی و سفر به مناطق خاصی از کشور عربستان که به لحاظ
بافت جامعه و فضای فرهنگی اجتماعی اقتصادی محیطی گلخانهای و آزمایشگاهی دارد،
مجبور و قانع شد تا براساس مشاهدات جدید خود گزارش قبلی خود را نفی کند! نکته دیگر
بهرهوری است. همانطور که میدانیم میزان بهرهوری هر کشور نشاندهنده ابعاد
پیشرفت و توسعه آن کشور است، ولی آیا میتوان بهرهوری پایین عربستان را نادیده
گرفت؟