پارادایم اصالت بشر و پارادایم اصالت خدا
در یک تبیین صحیح علمی همیشه نیاز به تعیین و تبیین پارادایم مربوطه است . به عبارتی با توجه به تعریف پارادایم : « پارادایم مدل یا یک برنامه ی کار عمومی است . در جامعه شناسی علم ، پارادایم به معنای چارچوب عمومی است که با رجوع به آن می توان مسائل را تحلیل نمود ».
« پارادایم ، تصویری بنیادی از موضوع بررسی یک علم است . پارادایم تعیین می کند که در یک علم چه چیز را باید بررسی کرد ، چه پرسش هایی را می توان به پیش کشید ، این پرسش ها را چگونه باید مطرح کرد و در تفسیر پاسخ های به دست آمده چه قواعدی را باید رعایت کرد . پارادایم ، گسترده ترین وجه توافق در چارچوب یک علم است و در جهت تفکیک یک اجتماع علمی از اجتماعی دیگر عمل می کند ».
می توان گفت : پارادایم ، شهر ذهن انسان است و گام اساسی در ساختار تفکر فلسفی و علمی ، تبیین پارادایم و چارچوب تصوری است .
قاعده مرکز ـ پیرامون
اما خود یک پارادایم چگونه تعیین و تبیین می شود ؟
برای تبیین هر پارادایم می توان از قاعده ی مرکز ـ پیرامون استفاده کرد که در آن ، هر پارادایم به عنوان یک کل ، به مثابه یک دایره تصور می شود که همه چیز در آن با مرکز دایره تعریف می گردد . به عبارتی همه چیز در پیرامون به مرکز اقتدا می کنند. در واقع تبیین و تنظیم ساختار تفکر در یک پارادایم ، بستگی به تبیین انگاره ی مرکزی که همه چیز با آن تعریف می شود دارد .
در قاعده ی مرکز ـ پیرامون در محیط اجتماعی بشری کنونی ، دو گونه ی
عمده ی پارادایمی وجود
دارد : سوپرپارادایم امانیسم و ابروادی خداگرایی .
در سوپرپارادایم امانیسم ، بشر در کانون مناسبات هستی قرار دارد و همه چیز و همه کس با او تعریف می شود ، حتی خدا نیز در نسبت با بشر دیده و تبیین می شود .
در ابروادی خداگرایی ، به جای بشر یا هر پدیده ی دیگری ، این خداست که مرکز و کانون هستی است و در مناسبات هستی ، همه چیز با او تعریف و تبیین می شود .
در تلقی برخی افراد که در حیـرت میان پذیرش اصالت انسان یا پذیرش اصالــت خدا قرار دارد ، نوعی
« دو مرکزگرایی » یا « دوآلسنتریسم » وجود دارد که هم خدا و هم بشر ، هم زمان در کانون جهان بینی آنها قرار دارند . این تلقی با کلیات قاعده ی مرکز ـ پیرامون در تعارض است ، زیرا دایره ای که دو مرکز داشته باشد ، یا مرکزی که دارای دوهویت ناهمگون باشد ، وجود ندارد .