جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

    گام نخست :  مدرنیته

        مدرنیته ، نوعی « نواندیشی »‌محسوب می شود که به جای اصالت بخشی به « شرع » ‌، در آن به « ‌عرف » اصالت داده می شود . در غیبت خدا از صحنه ی اجتماعی و زندگی بشری ، سکیولاریته ( عرفی اندیشی ) و سکویلاریسم ( عرف گرایی ) و سکیولاریزاسیون ( عرفی سازی ) مبنا قرار می گیرد . این روند ، به طور طبیعی ،‌به امانیته ( بشری اندیشه ) ، امانیسم ( بشرگرایی ) و امانیزاسیون ( بشری سازی ) مناسبات اجتماعی انجامید. نفی عقبا و آخرت، به برجسته شدن بیش از پیش « دنیا » منتج شد و دنیاسازی ، از دستاوردهای مهم سکیولاریسم خوانده شد . به همین نسبت امانیسم یا اصالت بشر، به مرور در چهار حوزه ی معرفت شناسی (اپیستمولوژی)،بشرشناسی ( آنتروپولوژی ) ، هستی شناسی ( انتولوژی ) و خداشناسی ( تئولوژی ) به ظهور و بروز انگاره های متفاوتی نسبت به عصر کلیسا و ایمان مسیحی نایل شد . دگرگونی در این چهار حوزه ، موجب تعمیق مدرنیته گردید . [1]

 

    گام دوم :  مدرنیسم

        مدرنیسم ، که نوعی « نوگرایی » نسبت به اندیشه ی نوینی است که در مدرنیته تولید شده بود ،محسوب می شود . ظهور و بروز مدرنیسم در حوزه ی معرفت شناسی متأثر از مدرنیته ، به سه مکتب کلی انجامید : رسیونالیسم یا خردگرایی ، آمپریسم یا تجربه گرایی و پوزیتیویسم یا اثبات گرایی .

       هم چنین مدرنیسم در حوزه ی انسان شناسی ، در دو بخش فردی و جمعی ، به باز تعریف مفاهیمی مانند : اندیویدوآلیسم یا تفرّد ، کلکتیویسم یا تجمع ، هدونیسم یا لذت گرایی و آمورالیسم یا اخلاق زدایی اجتماعی منتج شد . مدرنیسم در حوزه ی تئولوژی یا خداشناسی ، با شتابی گسترده ، به « آته ایسم » یا « بی خدایی » در غلتید .

 

    گام سوم : مدرنیزاسیون

        مدرانیزاسیون ، نوعی « نوسازی » مبتنی بر مدرنیته و مدرنیسم است . مدرنیزاسیون در حوزه ی    معرفت شناسی به اصالت دانش یا ساینتیـزاسیون انجامید ، که در آن اصالت یا از آن صاحبان دکتریـن ،یعنی دکترینریَن ها است یا از آن دکترین های آنان که دکترینالیسم خوانده می شود .

        مدرنیزاسیون درحوزه ی انسان شناسی ، هنگامی که به ایجاد نظام های اجتماعی رسید، ایدئولوژیهای گوناگونی را رقم زد که از تلقی سوسیالیسم در چپ تا ناسیونالیسم و لیبرالیسم و گلوبالیسم در راست صحنه ی بلوک بندی اجتماعی ، طیف نمایی شد .



[1] - Strategic Planning – www . Andishkaden.ir .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۰۲
اسماعیل شیرعلی


    مبتنی بر سه دوره ی کلیامانیسم نخست ، دوره ی کریستانیسم ، دوره ی امانیسم دوم، ساختار سوپرپارادایم امانیسم از قواره ی چهار مرحله ای مشخصی بهره مند بوده است . این چهار مرحله را می توان در حکم یک قطار که دارای چهار واگن است ، ارزیابی نمود :

 

*  مرحله ی یکم ـ ترادیسیون

    این مرحله ، مربوط به دوره ی قرون وسطا است . در آن دوره ، اصالت از آن خدای کلیسا بوده و ساز و کار ایمان مسیحی ، نوعی «تئوئیسم » یا خداگرایی تثلیثی را مبنای جامعه و سبک زندگی مردم اروپا قرار
می داد .


*  مرحله دوم ـ  مدرنیسم

     این مرحله ، مربوط به دوره ی قرون جدید است ، که در آن اصالت از خدای کلیسا نفی شده و ساز و کار ایمان مسیحی ، به عنوان مبنایی برای روش زندگی ، به چالش کشیده می شود . این مرحله ، دارای سه گام کلی خواهد بود که در نوشتار آینده به آن پرداخته خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۳۹
اسماعیل شیرعلی

سوپر پارادایم امانیسم 

      روند انتقال شناسی [1] در تمدن غرب به سه دوره ی کلی تقسیم می شود :

 

الف )  دوره ی امانیسم نخست

     این دوره از 700 قبل از میلاد تا 200 پس از میلاد را در بر می گیرد و ابتدا یونان و سپس امپراتوری روم تا عصر کنستانتین در آن به سر می برند . امانیسم نخست ، که در آن همه چیز حول انسان تعریف می شد و چه از سوی « آناکساگوراس » و « پوروتاگوراس »‌که انسان را مبنای همه چیز می دانستند ، و چه دریافت سروش آسمانی در معبد دلفی توسط « سقراط » مبنی بر این که « خودت را بشناس ! » ، همه ی عوامل معرفتی دست به دست یکدیگر دادند تا یونان باستان از عصر اسطوره ها یا میتولوژیسم عبور کرده و به عصر امانیسم نخستین و باستانی وارد شود . دوره ی امانیسم نخست به عصر پاگانیسم ( کفر کیشی ) نیز شناخته می شود .

 

ب  )  دوره ی کریستانیسم 

     این دوره که از 200 پس از میلاد آغاز و تا اواخر قرن پانزدهم استمرار می یابد ، یک دوره ی طولانی اصالت ایمان الهی ، از نوع مسیحی آن است که به عصر مسیحی گرایی یا کریستانیسم معروف شده است .
از این دوره به قرون وسطا یاد می شود .

 

ج  )  دوره ی امانیسم دوم

     پس از رنسانس در ایتالیا ، که عصر نوزایی و بازگشت به انگاره های دوره ی طلایی یونان ، خوانده و با شکل گیری روشنگری در اروپا ، دوره ی امانیسم دوم پدید آمد . امانیسم جدید ، یک امانیسم مدرن است که مشخصه ی آن « سکیولاریسم »‌است . در واقع به تبع آغشته شدن تمدن غرب به برخی انگاره های مسیحی و یهودی ، درنتیجه امانیسم دوره ی جدید نتوانست یکسره دین را از صحنه خارج کند . لذا به جای تکیه بر
« پاگانیسم » ، از ممیزه ی تلطیف شده تری به نام « سکیولاریسم » ‌بهره برداری می شود . هر چند که در
سال های اخیر ، مفهومی جدید به نام « نئوپاگانیسم »‌در ادبیات ژورنالیستی ـ فلسفی غرب ، ارائه و پی گیری می شود که دوره ی امانیسم جدید را با عبور از سکیولاریسم ، با این مفهوم معرفی می کند .



[1] - Transformism .

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۲۹
اسماعیل شیرعلی


توسعه  ( Development )

      مفهومی مدرن است که در قرن بیستم جایگاه ممتازی در حوزه علوم اجتماعی به ویژه در
جامعه سازی یافت .

     مفهــوم عربی توسعه ترجمــان انگلیســی واژه ی  Development است .  دِوِلوپ منــت از واژه ی

to develop  به معنی خروج از لفافه اخذ شده است . در این معنا ، لفافه همان انگاره های ارزشی سنتی جاری در جامعه است .

     بنیان نظری توسعه بر مفهوم «‌تاریخ» قرار دارد . روند حرکت تاریخ، بستر توسعه است و این کارگزاره ی ظریف ، مبنای فلسفه توسعه را شکل می دهد .

 

دکترین توسعه 

      بر کرسی زمــان در تاریخ ، حرکت سینوسی جوامع شکـل می گیرد . حرکت سینوسی مزبور ، کنشیــم

تناوب است که فراز آن را مدرنیسم  و فرود آن را ترادیسیون یا سنت تشکیل می دهد دکترین توسعه در این تناوب حرکت سنت و مدرنیسم ، موجب پدیدآمدن نسبت تاریخ و توسعه با یکدیگر می شود . در این دکترین ، ابتدا یک سنت جاری در گذر زمان ناکارآمد شده و پاسخ گوی نیاز جامعه نیست . ضرورت عبور از سنت مزبور ، مرحله « پسا سنت » را می نمایاند .  [1]

     این ضرورت در مرحله پسا سنت ، موجب بسترسازی برای چاره اندیشی شده و اغلب اوقات منتج به ایجاد « نواندیشی » یا مدرنیته می شود . پس از باز تولید اندیشه ای نو برای پاسخ به نیازهای جامعه ، ‌مرحله گرایش به آن اندیشه نو یا در واقع « نوگرایی » یا مدرنیسم آغاز می شود . در این مرحله ، متولیان امر و اندیشمندان و اصحاب رسانه ، اندیشه و طرح نو مزبور را در سطوح علمی و اجتماعی معرفی نموده و گرایش به آن را در میان نخبگان و عموم جامعه پدید می آورند . پس از گرایش و اقبال عمومی به آن طرح و اندیشه نو ، که غالباً حاصل زمان آگاهی اندیشه ورزان آن دیدگاه ، در پاسخ به نیاز عصری است ، مرحله اقدام رسمی برای تحقق آن طرح و اندیشه فرا می رسد این مرحله که توسط قانون گذاران و سیاست سازان و مجریان ، محقق می شود ، مرحله « نوسازی » یا مدرنیزاسیون خوانده می شود . پس از مرحله « نوسازی » یا مدرنیزاسیون ، یک دوره ی زمانی مشخص برای شادابی و طراوت طرح و اندیشه ی اجرا شده ی مزبور متصور است که پس از طی آن دوره ، می توان مدعی شد که طرح مزبور به سنت و رویه ی جاری تبدیل شده است. دوره ی کارآمدی سنت مزبور نیز به دلیل بشری و عصری بودن ، متناهی و محدود است . لذا اقتضائات عصری نوینی پدید می آید که سنت مزبور قادر به پاسخ گویی به آن نیست و درنتیجه ، مجدداً مرحله پسا سنت شکل می گیرد و ضرورت باز تولید طرح و اندیشه نو خودنمایی می کند . از این مرحله است که مجدداً یک بار دیگر حرکت سینوسی و تناوب اندیشه از مرحله پیدایش تا مرحله اجرا و سپس تبدیل شدن به سنت ، آغاز می شود .

     این دکترین ، قلب فلسفه ی توسعه است و در این تلقی ، توسعه معنایی فرهنگی می یابد ، یعنی آنچه موجب پیشرفت جوامع است ، زدودن سنت های نارآمد و روی آوری به طرح ها و اندیشه های عصری و نوین است ، که همه ی شقوق توسعه اعم از سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، علمی و .... را در بر می گیرد . نسبت فلسفه ی توسعه با فلسفه ی تاریخ از این دکترین مشخص می شود . در واقع آنچه در فلسفه تاریخ ، ترانسفور میشن یا انتقال گرایی نامیده می شود ، در دکترین توسعه ، همان حرکت سینوسی و روند کنش متناوب اتنقال از سنت به مدرنیسم و مجدداً به سنت است . به عنوان مثال : تاریخ غرب را می توان تاریخ توسعه استراتژیک آن نامید به گونه ای که روند تناوب حرکت آن از سنت عصر پاگنیسم در 1000 قبل از میلاد ، به نوگرایی آتن 500 قبل از میلاد ، سپس به سنت عصر هلنیسم 200 قبل از میلاد ، تا نوگرایی دینی در پذیرش مسیحیت در200 میلادی توسط امپراتور کنستانتین و در ادامه ، شکل گیری سنت مسیحی در عصر کلیسا در 900 میلادی ، و در نهایت از رنسانس در ایتالیا و آنگاه عصر روشنگری در فرانسه ، آلمان و
انگلیس ، و در واقع عبور از قرون وسطا و ورود به عصر مدرن ، در یک نوسان مستمر بوده است . البته غرب در دوران چهارصد ساله ی اخیر ، هر چه جلوتر آمده است ، تراکم عصرهای بیش تری را شاهد بوده است و از این حیث می توان دوران مدرن غرب را دوران « اعصار » گوناگون ، مانند : عصر دریات ، عصر صنعت ، عصر اتم ، عصر فضا ، عصر ارتباطات ، عصر دیجیتال و ... نامید کـه هر یک به منسوخ شدن پدیده هایـی و

پیدایش ظرفیــت ها و پدیده های نوینـی منجر شده اند . [2]



[1] - Straegic Planning –www . Andishkadeh. ir .

[2] - Strategic Planning –www.Andiskadeh. ir .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۴۸
اسماعیل شیرعلی

      روند انتقال شناسی ، همیشه آن سادگی انتزاعی حرکت از سنت به تجدد و سپس به سنت را ندارد ، بلکه در بسیاری از موارد ، به طور گسترده و عمیقی پیچیده است . این پیچیدگی در دکترین توسعه تأثیر عمیقی دارد و عدم درک صحیح آن می تواند روند توسعه را مختل نماید . روند جامع انتقال شناسی در دکترین توسعه ،‌ دوازده مرحله دارد که این مراحل دوازده گانه به خودی خود پیچیدگی مزبور را
می نمایاند .  [1]

 

1 ـ  پیشانواندیشی :

     پس از ناکارآمدی سنت ، ضرورت نواندیشی خودنمایی می کند . نواندیشی مقدماتی دارد که از جمله همین ضرورت نواندیشی است . جامعه باید در مورد ناکارآمدی سنت به باور رسیده باشد . دوره ی پیشانواندیشی ، دوره ی « ضرورت » ‌نواندیشی است .

 

2 ـ  نواندیشی :

     پس از دوره ی ضرورت ، مرحله ی نواندیشی آغاز می شود . اندیشمندان و متفکران ، انگاره های نو را تولید و تبیین می کنند . این نواندیشی ، لزوماً باید پاسخی به ناکارآمدی سنت جاری باشد .


3 ـ  پسانواندیشی :

    اندیشه ی نو، اغلب نیازمند نقد و بررسی و واکاری و بازنگری و حتی ترمیم و اصلاح است . این دوره ی واکاوری و اصلاح اندیشه ی نو که در معرض نظر ونقد نخبگان و اهل معنا قرار گرفته است ، مرحله ی
« پسانواندیشی » است که بسیار ضروری است ، زیرا بسیاری از اندیشه ها ، هنگامی که قبل از نظر و نقد خواص وارد جامعه می شوند موجب ایجاد تردید و تشویش در عموم مردم و درنتیجه عدم دستیابی به افقی روشن در نسبت با آن اندیشه می گردد .

 

4 ـ  پیشانوگرایی :

     پس از نظر و نقد خواص ، اکنون نوبت به آگاهی عوام و ایجاد دغدغه در آن ها برای مطالبه ی این اندیشه ی نو می رسد . این دوره که حساسیت خاصی دارد ، دوره ی پیشانوگرایی است . مرحله ی پیشانوگرایی، مرحله ای بسترسازی برای جلب مشارکت توده ی مردم در تحقق اندیشه نو در عمل است.

 

5 ـ  نوگرایی :

    پس از آن که اندیشه ی نو به خواص و عوام معرفی شد و با اقبال عموم مواجه گردید، دوره ی مطالبه ی
آن آغاز می شود . مرحله ی مطالبه ی اندیشه ی نو از سوی عموم جامعه ، ‌مرحله ی نوگرایی است . اکنون عموم جامعه ضمن اذعان به ناکارآمدی سنت جاری ، خواهان اندیشه ی نو و جایگزینی هستند که تبیین و معرفی شده است . در واقع در این مرحله ، همگان می دانند که چه را نمی خواهند ( سنت جاری ) و درصدد تحقق چه هستن ( تجدد ) .

 

6 ـ  پسانوگرایی :

     مطالبه ی عمومی برای تحقق اندیشه ی نو کافی نیست . بستر سازی برای تحقق اندیشه ای که با اقبال عمومی مواجه شده است در مرحله ی پسانوگرایی صورت می پذیرد . تغییرات اجتماعی دفعی و آنی انجام نمی شود و عنصر صبر اجتماعی در این مرحله حکم اکسیر گران بهایی را دارد که عدم آن می تواند منجر به شتاب زدگی در کنش مدیریتی رهبران یا در یأس و دل سردی توده ها از تحقق نسخه ی شفابخش نوین

مشکلات و دردهای اجتماع گردد . [2]

 

7 ـ  پیشانوسازی :

     در مرحله ی پیشانوسازی ، اندیشه ی نو ، در قالب قانون و سیاست و طرح عملیاتی ، ضمانت اجرایی می یابد . در واقع این دوره ، مرحله ی قانون گذاری ، سیاست گذاری و طرح ریزی است .

 

8 ـ  نوسازی  :

     در این مرحله ، قوانین ، سیاست ها و طرح های عملیاتی ، به اجرا درآمده و بنای نوین جامعه
پی ریزی و ساخته می شود .

 

9 ـ  پسانوسازی :

     ساختمان نوین اجتماعی که ایجاد شد ، آحاد و ساکنان آن به مرور نسبت به هنجارها و ارزش های جدید اجتماعی ، در عمل آشنا شده و مشق اجتماعی کرده و روند جامعه پذیری نوین را طی می کنند . این مرحله ، دوره ی پسانوسازی نامیده می شود .

 

10 ـ  پیشاسنت :

     پس از جامعه پذیری شهروندان نسبت به هنجارهای نوین ، دوره ی تثبیت و فرهنگ سازی آن در نظام آموزشی و رسانه ای از یک سو و در نظام تقنینی و اجرایی در ایجاد و اصلاح مقررات از سوی دیگر آغاز
می شود . این مرحله ، پیشاسنت خوانده می شود .

 

11 ـ  سنت :

     با نهادینه شدن ارزش های نوین در جامعه و یا شکل گیری جامعه مبتنی بر آن ها ، مرحله ی سنت شکل

می گیرد . در این مرحله ، آحاد جامعه ، به انگاره های اندیشه ی نوینی که تولید و محقق شد نه تنها باور دارند بلکه آن ها را در عمل در زندگی اجتماعی خود اجرا می کنند . مرحله ی سنت ، مرحله ای است که انگاره های نوین ملکه ی رفتار آحاد جامعه شده است و برای انجام آن ها با ابهام و پرسش مواجه
نمی شوند .

 

12 ـ  پساسنت :

     پس از گذشت یک دوره ی نامشخص ، هر سنت بشری ، شامل مرور زمان شده و اثربخشی و کارآیی خود را از دست می دهد . در این دوره ، ترمیم آن سنت برای استمرار کارآمدی آن ، صورت می پذیرد . شارحان اندیشه ی بنیادین آن سنت و استراتژیست های حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، برای حفظ ضریب اثربخشی آن ، به تلاشی مستمر مبادرت می کنند . اما خود نیز می دانند که دوره ی سنت مزبور به پایان رسیده است و ضرورت جایگزینی آن خودنمایی می کند . این مرحله ، پسا سنت نامیده می شود .



[1] - Strategic Planning – www . Andishkadeh . ir .

[2]  ـ پسانوگرایی در نگاه آنتونی گیدنز نیز مطرح است ، اما باتقسیم بندی متفاوتی . رجوع کنید به کتاب : نوذری . حسین علی ،
     [ مجموعه مقاملات ] مدرنیته و مدرنیسم ، مقاله ای روند مدرنیسم از نگاه آنتونی گیدنز ، تهران ، 1379 ، نشر نقش جهان .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۴
اسماعیل شیرعلی

انتقال شناسی

     بستر توسعه در تفکر مدرن ، در مبحث انتقال شناسی یا ترانسفورمیسم [1] در حوزه ی فلسفه ی تاریخ است . آن چه مقوم تاریخ است انتقال از یک عصر به عصر دیگر و انتقال از یک دوره با سلسله هنجار و ارزش مشخص ، به دوره ای دیگر ، با سلسله ای از هنجارها و ارزش های متفاوت است . این انتقال ، یک متغیر کلیدی دارد : انتقال از گزاره ای قدیمی به انگاره ای جدید . آن چه گزاره ای قدیمی و دارای قدمت نامیده می شود در این معنا ، ترادیسیون خوانده می شود که می توان مسامحتاً آن را «سنت» ترجمه نمود . [2]

     در گذر زمان و حرکت از عصری به دورانی دیگر ، در واقع حرکت از ترادیسیون [3] ( سنت ) به تجدد و سپس به ترادیسیون صورت می گیرد . این مراحل انتقال شناسی حرکت یک جامعه از سنت به تجدد و سپس به سنت ، ‌در یک روند سینوسی و نوسانی ارزیابی و حتی مدیریت می شود .

 

1 ـ  نو اندیشی

      یک پدیده ی اجتماعی که سنت شده است ، ممکن است در گذر زمان ناکارآمد شود . این ناکارآمدی ، ضرورت جایگزینی برای آن را نشان می دهد . در این مرحله ، چاره اندیشی برای جایگزینی آن سنت ناکارآمد آغاز می شود . در اثر ممارست و تلاش ، بالاخره یک انگاره ی جدید و جایگزین ، ‌ابداع می شود . این مرحله نخست را می توان « نواندیشی » ‌نامید زیرا در آن ، اندیشه ی نوینی برای جایگزینی با اندیشه ی مبنایی سنت جاری اندیشیده شده است .

 

2 ـ  نوگرایی 

      پس از آن که اندیشه ی نوینی پرداخته شد ، در میان نخبگان و سپس توده ها مطرح و ابعاد آن به نقد و بررسی گذارده می شود . به مرور به این اندیشه ی نو ، اقبال عمومی و گرایش به وجود می آید . به این اقبال و گرایش «‌نوگرایی » گفته می شود ، که حاکی از اقبال عمومی درجای گزینی این اندیشه ی نو ، با آن سنت پیشین است .

 

3 ـ  نوسازی

     هنگامی که اندیشه ی نو با اقبال مواجه شد و «‌نوگرایی » در جامعه بروز یافت ، مطالبه ی آن به
« نوسازی » می انجامد . نهادهای متوالی، از نهاد قانون گذار تا دستگاه های تصمیم ساز و سیاست گذار ، آن اندیشه ی نو را در قالب طرح و قاعده و قانون ، ‌ضمانت اجرا می بخشند . در این مرحله است که به مرور بنای جامعه مبتنی بر آن اندیشه ی نو ، « نوسازی » می شود .

     در تفکر مدرن ، به مرحله ی نواندیشی «‌مدرنیته »‌[4] ، به جای مرحله ی نوگرایی « مدرنیسم »‌[5] ،
و به مرحله ی نوسازی « مدرنیزاسیون » [6] می گویند .

    در جوامع غیرغربی که در آن ها مقوله ی توسعه درون زا نیست و از جوامع غربی اقتباس می شود ، غالباً توسعه را با مدرنیزاسیون یکسان می پندارند . هم چنین به دلیل این که مدرنیزاسیون به سبک غربی ، ‌اقتباس از آن چیزی است که در غرب پیاده و اجرا شده است ، ‌مفاهیم توسعه و مدرنیزاسیون ، مترادف
« وسترنیزاسیون » [7] شناخته می شود . [8]

 

4 ـ  سنت

    پس از نوسازی جامعه و محقق شدن آن اندیشه ی نو در قالب طرح ها و قوانین ، به مرور این بنای نو ، شامل مرور زمان شده و قدمت می یابد . این قدمت ، آن را کهنه می نمایاند و گزاره های آن به
گونه ای نهادینه و جاری می گردد که از آن به « سنت » یاد می شود . در این مرحله است که آن گزاره ، دیگر « جدید » نیست و به « سنت » تبدیل شده است .


[1] - Transformism .

[2] - Strategic Planning – WWW. Andishkadeh . ir

[3] - Tradition .

[4] - Modernity .

[5] - Modernism .

[6] - Modernization .

[7] - Westernization .

[8] - Strategic Planning – www . Andishkadeh . ir .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۹
اسماعیل شیرعلی

انتقال شناسی و استعلا شناسی  :

     در هر پارادایم کلان ، روند حرکت اجتماع مورد بررسی قرار می گیرد . چنین حرکتی ، موجب
شکل گیری تاریخ است . محل تلاقی فلسفه ی تاریخ با فلسفه ی اجتماعی و فلسفه ی علم ، در تبیین این روند حرکت پارادایمی است .

 

انتقال شناسی  :

     بستر توسعه در تفکر مدرن ، در مبحث انتقال شناسی یا ترانسفورمیسم [1] در حوزه ی فلسفه ی تاریخ است . آن چه مقوم تاریخ است انتقال از یک عصر به عصر دیگر و انتقال از یک دوره با سلسله هنجار و ارزش مشخص ، به دوره ای دیگر ، با سلسله ای از هنجارها و ارزش های متفاوت است . این انتقال ، یک متغیر کلیدی دارد : انتقال از گزاره ای قدیمی به انگاره ای جدید . آن چه گزاره ای قدیمی و دارای قدمت نامیده می شود در این معنا ، ترادیسیون خوانده می شود که می توان مسامحتاً آن را «سنت» ترجمه نمود . [2]

     در گذر زمان و حرکت از عصری به دورانی دیگر ، در واقع حرکت از ترادیسیون [3] ( سنت ) به تجدد و سپس به ترادیسیون صورت می گیرد . این مراحل انتقال شناسی حرکت یک جامعه از سنت به تجدد و سپس به سنت ، در یک روند سینوسی و نوسانی ارزیابی و حتی مدیریت می شود .



[1] - Transformism .

[2] - Strategic Planning – WWW. Andishkadeh . ir

[3] - Tradition .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۴
اسماعیل شیرعلی