جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

فلسفه ی اجتماعی مدرن

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۷ ب.ظ

      پرسش اصلی که در فلسفه ی اجتماعی مطرح است ، تبیین این نکته می باشد که چه چیز موجب می گردد یک اجتماع شکل گیرد . سپس آن چه موجب قوام و دوام اجتماعی می شود ؛ چیست ؟

    به عنوان مثال : با ازدواج یک زن و مرد ، اجتماع چگونه شکل می گیرد و خانواده چطور رقم زده می شود ؛ دوام و بقای آن به چه عواملی بستگی دارد ؟ و اینکه چه چیز موجب می گردد جامعه از یک واحد کوچک آغاز تا به یک سطح کلان بسط یابد ؟ نیاز انسان برای تشکیل اجتماع چیست ؟ فلسفه اجتماعی سعی دارد برای این پرسش ها ، پاسخ مناسبی را پیدا نماید .

     از عصر انسان نئاندرتال و سپس غارنشین به این سو ، دلیلی که انسان ها را در کنار یکدیگر جمع نموده تا تشکیل اجتماعی دهند ؛ نیاز آنان به هم بوده است . آن چه که جوامع را شکل داد و به صورت پیچیده ی امروزین درآورد ؛ نیازی بود که انسان آن را حس کرده و رفع آن را با « در کنار هم بودن » یافت . این مسأله آرام آرام شبکه ای از نیازها را پدید آورد و سبب گردید جوامع گسترش یابند . در عصر پیچیدگی جوامع ، عصر پیچیدگی نیازها  و پیچیدگی برآوردن آن نیازها را در پی داشت .

دامنه ی نیازها ، دامنه ی تخصص ها را گسترده تر ساخت و روابط اجتماعی ، ارتباط و تعامل اجتماعی را درهم تنیده و پیچیده تر نمود .

     پرسش اساسی در فلسفه اجتماعی همانطور که گفته شد ؛ تبیین این دو نکته است که چه عاملی موجب پدیده ای به نام اجتماع شد ؟ و چه دلیلی سبب دوام و قوام جامعه می گردد ؟

     پاسخی که بدان داده شد ؛ مسأله ای نیاز و شبکه ی برآوردن نیازها بود . لذا نیاز انسان ، سبب تشکیل اجتماع گردید . می گویند انسان ، حیوای است مدنی الطبع ، طبع آن ، در با تعامل با دیگران رقم خورده است .

     در فقه قاعده ای است که می گوید « لا ضرر و لاضرر » ‌، یعنی انسان نه به خود ضرر رساند نه به دیگری . نقیض آن این است که انسان به خودش و به دیگران نفع رساند . لذا خِرَد بر سر تفاهم و سپس نفع رساندن به یکدیگر است . مفهوم اصلی در این جا تفاهم است و خرد ، بستر این تفاهم را فراهم می آورد . تفاهم ، حاصل هم ریشه بودن در اجتماع است .

     مثال : اگر ذهن را یک زمین کشاورزی تصور نموده ، اذهان دیگر نیز مانند ذهن خود ، یک زمین کشاورزی تصور شود ؛ آن گاه در زمین ذهن ، درختی کشت شده و یک ریشه ی ثابت دوانیده شود ؛ آنرا
می توان تفاهم نامید . تفاهم یعنی فهمیدن . در حوزه ی فلسفی ذهن ، یک ذهن با ذهنی دیگر باید یکی شود و یک ریشه در درون آن شکل گیرد . لذا زمانی که همه ی اذهان یک زمینه و در باور همه نیز یک ریشه تنیده شود ، تفاهم به وجود می آید . و تفاهم در سه گزاره ی Logos  در کلمه مفهوم ، عدد و نیز عنصر شکل می گیرد . این سه گزاره عناصر اصلی درخت فلسفه است . تفاهم ، حاصل هم ریشه بودن در اجتماع است . بنابراین ، فلسفه اجتماعی بر مبنای درخت فلسفه ، معلول داشت تفاهم ریشه ای است .

     فهم ، یک مقوله ی ذهنی است . یک لایه ی روبنایی است . لذا اجتماع ، حاصل هم گرایی ذهنی ، یعنی تفاهم است . اخیراً به آن بین الاذهان یا بینا ذهنیت می گویند .
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۲۸
اسماعیل شیرعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی