جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

۱۶ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

بوردیو را هم همچون گیدنز می توان جامعه شناسی تلفیق گرا دانست. وی در نظریه میدان خود با نقد عینیت گرایی و ذهنیت گرایی صرف و تقابل مخرب این دو دیدگاه ؛ هر دوی آنها را لازمه یک تحلیل اجتماعی مطمئن می دانست. به همین سبب از سنتز این دو دیدگاه مفهوم عادت واره یا ریختار(Habitus) را ابداع نمود. عادت واره به رفتارهای قاعده مندی که فارغ از تبعیت از قانون خاصی انجام و تکرار می شوند اطلاق می گردد.خوانندگان طبقه متوسط به لذت بردن از خواندن ادبیات عامه پسند گرایش دارند.اما قواعد روشنی برای انجام چنین کنش هایی وجود ندارد.عادت واره در پی پاسخ دادن به این پرسش هاست.در حقیقت پرسش بوردیو این است که چگونه ساختار اجتماعی وعاملیت فردی می توانند با یکدیگر تلفیق شوند؟عادت واره به بیان بوردیو ساختار ملکه ذهن شده و عینیت ذهنی شده است. تمایلات عادت واره مبنای کنش ماست ودرعین حال ساختار اجتماعی ما را نیز شکل می دهد.


میدان از دید بوردیو نظام ساخت یافته موقعیت هایی است که توسط افراد یا نهادها اشغال می شود و ماهیت آن تعریف کننده وضعیت برای دارندگان این موقعیت هاست.عرصه ای اجتماعی است که مبارزه ها وتکاپو بر سر منافع و دستیابی به آنها شکل می گیرد.میدان ها با اقلامی تعیین وتعریف می شوند که محل منازعه ومبارزه هستند.کالاهای فرهنگی (تحصیل) اشتغال،زمین، قدرت (سیاست)،طبقه اجتماعی،منزلت یا هرچیز دیگری که ممکن است به درجات متفاوتی خاص و انضمامی باشند.هر میدان به دلیل محتوای تعریف کننده خود؛منطق متفاوت ،ساختار ضرورت و مناسبات بدیهی انگاشته متفاوتی دارد که محصول و تولیدکننده عادت واره خاص همان میدان است.هرمیدان منطق خاص خود را دارد و عاملان اجتماعی که جایگاه های خاصی را تعریف می کنند، می فهمند که چگونه باید در میدان رفتار کنند. بوردیو معتقد است میدان برآیند تأثیر نیروهای مخالف بر یکدیگر است. این مفهوم متقاطع بودن است.چیزی که در میدان برسر آن نزاع می شود افزودن سرمایه است. سرمایه هم روند و هم محصول میدان است. بوردیو چهار نوع سرمایه را مطرح می کند:اقتصادی،فرهنگی،اجتماعی و نمادین


فرض او این است که سرمایه اقتصادی وفرهنگی مانند دو قطب رو در رو در میدان اجتماعی عمل می کنند. وی معتقد است در میدان ها امکان بازی آزاد وجود دارد اما رویدادهایمیدان های مجاور وبیرون از آن میدان (تغییرات جمعیتی،بحران های جهانی، بلایای طبیعی و...)هم می تواند در آن تأثیر بگذارد.


بوردیو فرهنگ را عامل نابرابری های طبقاتی می داند که بوسیله آن طبقات مسلط جامعه ارزش های فرهنگی خود را به سایر طبقات تحمیل می کنند. بدان معنی که سلایق فرهنگی طبقات حاکم به عنوان سلیقه فاخر و موجه فرهنگی در جامعه تثبیت شده و افراد طبقات پایین جامعه از آنجا که آن سلایق را نه در ارتباط با طبقه اشراف بلکه زاده هوش و استعداد افراد مسلط جامعه می دانند ؛خود را ملزم به تبعیت از آنها می نمایند و بدین ترتیب طبقه مسلط سلطه خویش بر جامعه را تثبیت می کند.

بنا به تعریف بوردیو یک میدان، عرصه‌ای اجتماعی است که مبارزه‌ها یا تکاپو‌ها بر سر منابع و منافع معین و دسترسی به آن‌ها در آن صورت می‌پذیرد (جنکینز،135:1385). نوعی قلمرو زندگی اجتماعی است که دارای قواعد سازماندهی خاص خود است ،مجموعه‌ای از موقعیت‌ها را فراهم می‌کند و حامی کنش‌های مرتبط با آن موقعیت‌هاست و مشارکت کنندگان [میدان‌های] اجتماعی درست همانند بازیگران یک بازی، در موقعیت‌های متفاوتی قرار دارند. مثلاً وکیلی در یک شهر کوچک و قاضی دیوان عالی هر دو در [میدان] حقوقی مشارکت دارند، اما موقعیت‌های متفاوت آنان فرصت‌های متفاوتی در اختیارشان قرار می‌دهد و باعث می‌شود استراتژی متفاوتی برگزینند. از نظر بوردیو کنش موجود در یک [میدان] صرفاً بازتاب مکانیکی موقعیت‌های تثبیت شده نیست، بلکه محصول انواع طرح‌های متضاد موضع‌گیری است (جلایی پور؛محمدی320:1387).


میدان ناظر بر اصول مشترک یا قانون اساسی خود است که از سوی همه‌ی کنشگران پذیرفته شده و در چارچوب آن، منازعه بر سر تثبیت یا تغییر نظام توزیع سرمایه معنی پیدا می‌کند.


میدان همان زمینه‌ای است که بازی در آن رخ می‌دهد و عامل آن را درونی می‌کند. یعنی هنگامی که تعریف‌های رسمی از انسان و همچنین معرفی‌ها و بازنمایی‌های او در فضایی اجتماعی به عادت تبدیل می‌شود، آن تعریف‌ها و بازنمایی‌ها به اصل هدایت‌گر رفتار بدل می‌شود. به نظر بوردیو، تحلیل ساختارهای عینی که به میدان‌های متفاوت تعلق دارند، از تحلیل تکوین ساختارهای ذهنی در قلمرو افراد، که تا اندازه‌ای محصول ترکیب ساختارهای عینی هستند، جدایی ناپذیر است. فضای اجتماعی و گروه هایی که آن را اشغال می‌کنند محصول تلاش‌های تاریخی‌اند. در این فضا، عوامل انسانی طبق جایگاهی که در فضای اجتماعی دارند و با ساختارهای ذهنی، که به وسیله آن‌ها این فضا را ادراک می‌کنند، مشارکت می‌نمایند.(بوردیو،1380)


از نظر بوردیو ، میدان  شبکه‌ای از روابط است که جدا از آگاهی و اراده افراد وجود دارد. وی [میدان] را عرصه نبردها و کشمکش‌ها و رقابت‌ها قلمداد می‌کند : [میدان] مانند نوعی بازار رقابتی است که در آن انواع سرمایه‌ها به کار می‌رود و مایه گذاشته می‌شود. زمینه قدرت ( سیاست ) از همه مهم‌تر است. سلسله مراتب روابط قدرت و زمینه سیاسی، ساختار همه زمینه‌های دیگر را تعیین می‌کند( ریتزر،682:1388).


[میدان] به عنوان حوزه‌ای از کشمکش‌ها، نوعی حوزه‌ی کنش به لحاظ اجتماعی برساخته شده که در آن عاملان برخوردار از منابع متفاوت با یکدیگر رو به رو می‌شوند تا روابط قدرت موجود را حفظ یا دگرگون کنند.(بوردیو،84:1386)


در یک میدان بازیگران مختلف اغلب بازنمایی‌های پرسمان برانگیزی نسبت به سایر بازیگرانی که با آن‌ها در رابطه هستند دارند. آن‌ها در مورد آن بازیگران اظهارات کلیشه‌ای گفته یا دشنام نثارشان می‌کنند (در فضای درونی هر یک از ورزش‌ها تصاویر کلیشه‌ای خاصی برای سایر ورزش‌ها می‌سازند مثلاً راگبی‌بازها، فوتبالیست‌ها را «شل» می‌نامند). این کلیشه‌ها اغلب استراتژی‌های مبارزه هستند که روابط میان نیروها را مد نظر می‌گیرند .


میدان یک فضای اجتماعی ساخت یافته یا یک میدان از نیروها‌ست که در درون آن با افراد دارای استیلا و افراد زیر استیلا با روابط پیوسته و پایدار و با نابرابرها‌یی که درون این میدان اتفاق می‌افتد سروکار داریم. این میدان در عین حال یک میدان مبارزه برای تغییر یا حفظ میدان مبارزه نیز هست. هر کس درون این جهان درگیر رقابتی می‌شود که موضوع آن به دست آوردن قدرت (نسبی) [بیشتری] است که در دست دارد و از طریق این موقعیت او درون میدان و در نتیجه از طریق استراتژی‌هایش مشخص می شود(بوردیو، 68:1387).


بوردیو از چندین میدان سخن می‌گوید: برای مثال از میدان زیباشناختی، میدان قانون، میدان سیاسی، میدان فرهنگی، میدان آموزشی، میدان دینی. هریک از این میدان‌ها بر اساس الگوی یک «بازار» در نظر گرفته می‌شوند که برای کالاهای نمادینی که در هر میدان تولید می‌شود تولید کنندگان و مصرف کنندگانی وجود دارد. برای مثال، میدان هنر متشکل است از نقاشان، خریداران آثار هنری، منتقدان، مدیران موزه‌ها  از این قبیل (لش، 340:1383).


بوردیو در پی آن است که توضیح دهد: چگونه الزامات ساختاری که بر یک میدان وجود دارند و خود ناشی از الزامات بازار هستند، به صورتی کمابیش عمیق موازنه‌ی نیروها را درون میدان‌های مختلف تغییر می‌دهند و بر آن‌چه در این میدان‌ها انجام شده و تولید می‌شود، تأثیر گذاشته و اثرات کاملاً مشابهی نیز در جهان‌هایی که از لحاظ پدیداری کاملاً متفاوت هستند، ایجاد می‌کنند (بوردیو،97:1387).


در جوامع ساده‌ی پیشاصنعتی تعداد میدان‌های موثر نستاً محدود است. هر قدر جامعه از لحاظ فناوری پیچیده‌تر و به لحاظ اجتماعی تمایز‌یافته‌تر باشد، میدان‌های – خرده جهان‌های اجتماعی نسبتاً مستقل و خود مختار- بیش‌تری وجود خواهد داشت.

حد و مرزهای میدان‌ها نا‌مشخص و در حال تغییر است(جنکینز، 137:1385).

کاربرد مفهوم میدان بوردیو در پژوهش‌های اجتماعی متضمن سه عملیات جداگانه است. نخست باید رابطه‌ی میدان مورد نظر با «میدان قدرت» (سیاست) را فهمید. بنابراین میدان قدرت را باید میدان اصلی یا غالب در هر جامعه تلقی کرد، روابط سلسله  مراتبی قدرت پایه و اساس ساخت یافتن همه‌ی میدان‌های دیگر است. دوم، باید در میدان مورد نظر «توپولوژی اجتماعی» یا نقشه‌ی «ساختار عینی» موقعیت‌هایی که این میدان را می‌سازند و روابط میان آن‌ها در رقابتی که بر سر شکل سرمایه‌ی مختص به این میدان دارند ترسیم شود. سوم ریختارها‌(های) عاملان این میدان باید تجزیه و تحلیل شود. همچنین خط سیرها یا استراتژی‌هایی که در تعامل میان ریختار و قید و بندها و فرصت‌ها و امکاناتی ایجاد می‌شود که ساختار این میدان رقم می‌زند باید تجزیه و تحلیل شود.


هر میدان زمینه‌ی واسط حیاتی و مهمی است که در آن عوامل بیرونی – اوضاع و شرایط در حال تغییر- بر  نهاد و عمل افراد تاثیر می‌گذارد . منطق ، سیاست و ساختار میدان، چگونگی رمزگذاری « تعیّن‌های بیرونی» اوضاع داخلی میدان را شکل می‌دهند و هدایت می‌کنند، و این عوامل بیرونی را بخشی از تاریخ و عملکرد جاری و ساری این میدان می‌کنند. هر قدر اهمیت و خود مختاری یک میدان در میان همه‌ی میدان‌هایی که «جامعه» را تشکیل می‌دهند بیشتر باشد، این دگردیسی به نحو مؤثری عمل می‌کند.


و سرانجام طبق استدلال بوردیو، میدان از جهت شیوه سازماندهی یا ساخت‌یابی و شیوه‌ی کارکرد یا عملکردشان، همسانی و شباهت‌هایی زیادی با هم  دارند. هر یک از میدان‌ها دارای حاکم و محکوم، سلطه‌گر و تحت سلطه، مبارزه‌ای برای حذف و طرد یا غضب و تصاحب و مکانیسم‌های باز تولید مختص به خویش است. اما همه‌ی این ویژگی‌ها در هر میدان شکل خاص و تقلیل‌ناپذیری پیدا می‌کند.


همسانی میان میدان‌ها، شباهتی که با تفاوت همراه است، دو آبشخور  دارد. اول این شباهت و همسانی بازتابی از خصوصیات مشترک ریختار و عمل در منطق متفاوت میدان‌های متمایز است. دوم، این شباهت‌ها پیامدهای قدرت میدان‌های غالب، خصوصاً میدان قدرت (سیاست) در اثر گذاشتن روی میدان‌های ضعیف تر و ساخت دادن به رویدادهای داخلی آن‌هاست. هر قدر یک میدان ضعیف‌تر باشد و خود مختاری کم‌تری داشته باشد – بوردیو «میدان فلسفی» را مثال می‌آورد – این «تعیّن پذیری» بیش‌تر خواهد شد(جنکینز، 137:1385).


عاملان کنش‌هایی را در حوزه انجام می‌دهند که اهداف، وسایل و تأثیرشان، جایگاه آنان در حوزه‌ی نیروها و در ساختار توزیع سرمایه بستگی دارد.(بوردیو،84:1386)


موقعیت‌های یک میدان با یکدیگر روابط سلطه، متابعت یا هم‌ارزی (همگونی) برقرار می‌کنند که به دلیل دسترسی هر یک از آن‌ها به کالا یا منابعی (سرمایه) است که در این میدان محل نزاع است. این کالاها را می‌توان اصولاً به چهار مقوله تفکیک کرد: سرمایه‌ی اقتصادی، سرمایه‌ی اجتماعی (انواع گوناگون روابط ارزشمند با دیگران )، سرمایه‌ی فرهنگی (انواع و اقسام معرفت مشروع) و سرمایه‌ی نمادین (پرستیژ و افتخار اجتماعی) (جنکینز، 136:1385).


 


منابع


بوردیو، پی یر ،(1386)، علمِ علم و تأمل      پذیری، ترجمه: یحیی امامی، تهران: مرکز تحقیقات سیاست علمی کشوربوردیو، پی یر ،(1387)، در باره تلویزیون و      سلطه ژورنالیسم، ترجمه: ناصر فکوهی،تهران: آشیانبوردیو، پی یر ،(1388)، کنش‌های ورزشی و کنش‌های      اجتماعی، ترجمه: محمدرضا فرزاد، ارغنون،چاپ سوم،  شماره20، تهران: سازمان چاپ و انتشارات227-245بوردیو، پی یر ،(1391)، تمایز، نقد اجتماعی      قضاوت های ذوقی، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نیبوردیو، پی یر؛(1380)، نظریه کنش: دلائل      عملی و انتخاب عقلانی، ترجمه: مرتضی مردیها، تهران: نقش و نگارجلایی پور ، حمیدرضا؛ محمدی، جمال، (1387)،      نظریه های متأخر جامعه شناسی، تهران:نیریتزر،جورج؛( ۱۳۸۸ )،نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر،ترجمه:      محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمیلش، اسکات، (1383)، جامعه‌شناسی پست      مدرنیسم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: مرکز

*ریچارد جنکینز،پیر بوردیو، ترجمه حسن چاووشیان،لیلا جو افشانی،تهران،نشر نی

*پیر بوردیو،تمایز،ترجمه حسن چاووشیان،تهران ،نشر ثالث

*مایکل گرنفل،ترجمه محمد مهدی لبیبی، تهران، نشر افکار

بهروز سپیدنامه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۷ ، ۰۴:۳۱
اسماعیل شیرعلی

تمدن‌سازی غیر دینی، علوم انسانی خود و تمدن‌سازی دینی هم علوم انسانی خود را می طلبد زیرا در این دو مولفه دو فهم متفاوت از انسان جای دارد و وقتی دو تعریف متفاوت از انسان داشتیم دو نوع جامعه‌شناسی، فلسفه، روان‌شناسی و هرعلمی که در حوزه علوم انسانی می‌توانیم داشته باشیم را داریم و این نقطه تمایز را شاهد هستیم که باید مورد اهمیت قرار بگیرد. در کنار نقطه تمایز، نقطه اشتراکی بین تمدن دینی و تمدن غیردینی نیز موجود است که همان ظواهر تمدنی است؛ این مهم بدین معنی است که در ساخت تمدن دینی و یا تمدن غیر دینی، زیر ساخت‌هایی وجود دارد که در هر دو مشترک است؛ مثلاً در تعریف ویل دورانت از تمدن، به داشتن نظم اجتماعی برمی‌خوریم که چه در ساخت تمدن دینی و غیر دینی، نظم اجتماعی لازمه انجام این مهم است .نظم اجتماعی در واقع جمع شدن انسان‌ها در جایی و رابطه منطقی جمع‌شدن آنها را شامل می‌شود و به بیان دیگر، انباشت توده‌وار مردم در یک‌جا که مبتنی بر مناسبات منطقی نباشد، سازنده تمدن نیست و تنها نظام قبیله‌ای و عشیره‌ای است که دربردارنده تجمع انسان‌هاست؛ درحالی که نظمی اجتماعی و منطقی برآن حاکم نیست. در ادامه تعریف ویل دورانت از تمدن به منتهی شدن این نظم اجتماعی به خلاقیت فرهنگی و ظهور آن هنگامی انجام می پذیرد که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۷ ، ۰۴:۰۴
اسماعیل شیرعلی


1- پراگماتیسم : اصالت دادن به عمل در مقابل فکر و عقیده (ضد متافیزیک)

2- پولیتیک : علم سیاست – تدبیر اندیشیدن

3- پسی فیسم : صلح طلب – مخالف جنگ به هر نوع وشکلی که باشد

4- پروونسیالیسم : اعتقاد به عدم تمرکزکارها در مرکز کشور و اعتقاد به ناحیه ای شدن

5- تاکتیک : شیوه و فنون عملیات 

6- ترور : ایجاد رعب و وحشت و از بین بردن مخالفان

7- توتالیتاریونیسم : اعتقاد به حکومت جمعی و دخالت در کلیه شئون زندگی افراد

8- داینامیسم : اصالت روح وتشکیل جهان از ذرات آن 

9- دموکراسی : حکومت مردم بر مردم

10- دگماتیسم : فلسفه جزم و یقین (حقایق ذهنی اند یا عینی؟)

11- دمونستراسیون : تظاهرات بویسله ی سخنرانی و راهپیمایی برای بدست آوردن تقاضاها

12- دیالکتیک : مباحثه و جدل – بررسی و روشن کردن مطلبی بوسیله ی روش منطقی 

13- دیپلومات : سیاستمدار – سیاسی

14- دیکتاتور : مستبد و خودرای

15- رئالیسم : واقع گرایی

16- رادیکالیسم : خواهان تغییر سیستم و نظام اجتماعی 

17- راسیونالیسم : اعتقاد به برتری عقل بر همه چیز

18- رفراندوم : مراجعه به آرای عمومی برای دست یابی به اکثریت آرا

19- رفرم : تغییرات واصلاحات اساسی بدون استفاده از زور

20- رنسانس : نوزایش – نهضت و تجدید حیات علمی و ادبی

21- رویالیسم : سلطنت طلبی – ترجیح دادن سلطنت به جمهوریت

22- رومانتیسم : جلوه گر ساختن به نحو دل انگیز و خاطره انگیز

23- ریتوآلیسم : اعتقاد به لزوم آداب و رسوم در حد افراط

24- ژئوپولیتیک : رابطه بین علم جغرافیا و محیط زیست و قدرتها

25- سکولاریسم : اعتقاد به اصالت امور دنیوی و رد غیر آن

26- سوسیالیسم : اعتقاد به جمعی بودن جامعه و مالکیت دولت به وسایل تولید

27- سیپتی سیسم : مکتب شک در مقابل واقعیت ها

28- فاشیسم : هرج و مرج و آشوب طلبی (در زمان موسو لینی احیا شد)

29- فئودالیسم : ملوک الطوایفی – حکومت مالکیت بر رعایا

30- فاکسیونالیسم : حزب پرستی – اعتقاد شدید به حزب گرایی 

31- فناتیسم (فاناتیسم) : متعصب – تعصب به آداب ورسوم داشتن

32- فرکسیون : گروهی هم فکر به صورت حزبی 

33- فراماسونری : گروهی سری که فعالیت های سیاسی داشته باشند

34- کاپیتالیسم : اعتقاد به سرمایه داری و وجود قدرت در دست سرمایه داران

35- کاپیتولاسیون : دادن حق کنسولی و برائت به برخی از نمایندگان دول خارجی در یک کشور

36- کمونیسم : حق مالکیت اشتراکی توده ها نسبت به وسایل تولید با نظارت دولت

37- کنفدراسیون : اتحادیه چند کشور و اداره آن بصورت واحد با حفظ استقلال داخلی کشورها

38- کنوانسیون : موافقت نامه بین کشورها در امور اقتصادی وسیاسی

39- کودتا : تغییر ناگهانی رژیم و بدست گرفتن قدرت توسط عده ای دیگر

40- کلکتیویسم : اعتقاد به اداره کشور بطور گروهی و تشریک مساعی

41- لیبرالیسم : فلسفه آزادی طلبی – اعتقاد به اصل آزادی انسانها در جامعه 

42- ماتریالیسم : ماده پرستی – توجه به مادیات – اصالت دادن به ماده

43- میتینگ : جمع شدن مردم برای سخنرانی و مذاکره

44- متروپل : کشورهای دارنده مستعمرات

45- مرکانتالیسم : اعتقاد به قدرتمندی کشور وجامعه در افزونی صادرات بر واردات

46- میلیتاریسم : اعتقاد به آماده باش جنگی به عنوان مهمترین وظیفه شناسی

47- ناسیونالیسم : ملیت پرستی – اعتقاد به برتری ملت خودی به ملل دیگر

48- ناتورالیسم : گرایش به طبیعت 

49- هیومنیسم ( اومانیسم ) : اعتقاد به برتری انسانها و قدرت آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۷ ، ۰۳:۵۴
اسماعیل شیرعلی


مفهوم_تمدن از حیث معناشناختی، به علت وجود رویکردهای خاصی که بیشتر، ناشی از تکثر حوزه مطالعاتی پژوهشگران مباحث تمدنی است، دارای معانی گوناگونی می‌باشد که مجموع آنها را با اندکی چشم‌پوشی می‌توان ذیل چهار عنوان و مقوله کلی دسته بندی نمود. فهم تمدن از دریچه ارتباط فرهنگ و تمدن، یا از طریق بیان مؤلفه‌ها و شاخصه‌ها دو مقوله‌ای است که به خاطر خلل و نقصان‌های موجود در آن مخدوش بوده و پذیرفتنی نیست؛ تعریف تمدن به پیشرفت و توسعه همه جانبه و نیز مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی - که از سوی برخی پژوهشگران عرصه تمدن ارائه شده است - باتوجه به اختلاف منظر و زاویه دید آنها به این مسئله می‌تواند صحیح و صائب باشد؛ چراکه گروهی از منظری پیشینی به مباحث تمدنی نظر نموده، همچنانکه برخی دیگر از منظری پسینی و بعد از ایجاد حقیقتی به نام تمدن به تبیین چیستی آن پرداخته‌اند. ضمن اینکه تعریف تمدن به پیشرفت و توسعه، با معنای لغوی این واژه نیز هماهنگ می‌باشد.

در پاسخ این پرسش که «مقصود از نوین بودن تمدن چیست و مراد از اسلامیت آن کدام است؟» باید گفت نوین بودن تمدن حاکی از گونه‌ای غیریت با تمدن‌های سابق و حاضر است که عمدتاً مراد از این تغایر، غیریت با تمدن پیشین اسلامی و تمدن غالب موجود، یعنی تمدن غرب می‌باشد؛ البته تغایر #تمدن_نوین به خاطر وصف اسلامیت که منجر به اختلاف با تمدن غرب در مبانی و غایات می‌شود، درنهایت به تقابل در اندیشه و نظر با آن تمدن می‌انجامد؛ همچنانکه با تمدن پیشین اسلامی نیز به خاطر طرح مسائلی نو در قالب تقریری جدید از تمدن، خود را می‌نماید.
مقاله‌ واکاوی مفهوم «تمدن نوین اسلامی» با رویکرد معناشناختی؛ نویسندگان: محمد‌رضا ابراهیم‌نژاد/ محمد پورعباس

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۷ ، ۰۴:۱۲
اسماعیل شیرعلی

مفهوم_تمدن، اگرچه دارای کثرت معنایی و ابهام درونی است، هنوز بلااستفاده نشده است، بلکه می‌توان در موقعیت‌هایی که واحدهای تحلیلیِ دیگر ناکارآمدند، از آن بهره برد. "تیریاکیان" می‌گوید ما در تحلیل‌های جامعه‌شناختی بین واحد تحلیلی دولت-ملت و جهان فراگیر انسانی، نیازمند واحد تحلیلی بینابینی هستیم. نظریه نظام‌های جهانی یا نظریه‌ی جهانی شدن تلاش کرده‌اند تا چنین حدِ وسطی را به‌ وجود بیاورند، اما تمدن نیز از این قابلیت برخوردار است.

🔹کتاب راه ناهموار تمدن، انتشارات ترجمان، ص 15.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۷ ، ۰۴:۱۱
اسماعیل شیرعلی

🔲⭕️اوضاع کی درست می شود؟!


«این‌ها کی می‌روند؟» در زمان حکومت هر رژیمی بارها این جمله به گوش می‌خورد. یا از خود می‌پرسیم: «اوضاع کی درست می‌شود؟» اما برای «درست شدن» تعریف روشن و مشخصی نداریم.

یکی از آثار بی‌تفاوتی در زندگی سیاسی و اجتماعی این است که برای تحولات تاریخی «منتظر وقایع نشین» و منفعل هستیم و فعالانه برای متحول کردن سرنوشت و بهبود شرایط زندگی خود گام بر نمی‌داریم.


من بارها در پاسخ افرادی که می‌پرسند اوضاع کی درست می‌شود؟ می‌پرسم: منظور شما از درست شدن چیست؟ اغلب از نگاه و لحن صحبت آن‌ها پیداست که تعریف خاصی از درست شدن ندارند یا از آن‌ها می‌پرسم شما کی درست می‌شوید؟ آیا حاضرید روزی چند ساعت کار سیاسی بکنید یا اگر به سیاست باور ندارید، آیا حاضرید در فعالیت‌های اجتماعی یا خیریه شرکت کنید؟ آیا مثلا حاضرید مسئولیت نگهداری از درخت‌های محله خود را بپذیرید یا نهالی بکارید؟ 


☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:

آنچه در بالا خواندیم بخشی از کتاب  بالندگی و بازندگی ایرانیان (دلایل عقب ماندگی ایرانیان و آسیب شناسی جامعه ایران) نوشته جمال هاشمی است. چه با اندیشه ایشان مخالف باشیم یا موافق، دو نکته عمیق در همین نوشته کوتاه وجود دارد که شایسته است همه ما صادقانه در مورد آن فکر کنیم. 


نکته اول: سالهاست که داریم یک سوال غلط می پرسیم و به همین خاطر هم هست که به جواب نمی رسیم. سوال این است: اوضاع کِی درست می می شود؟ در صورتی که می توانستیم بپرسیم «من چه کاری می توانم بکنم؟» اولی انتظار و ایستایی می آورد و دومی اقدام و پویایی می آفریند.  


نکته دوم: که از نکته اول هم عمیق تر و مهم است. ما هیچ «مانیفست ساختاریافتهِ مکتوبِ تفاهم شده» در مورد «اوضاع درست» نداریم. به همین خاطر هم هست که وقتی در پاسخ کسانی که می پرسند اوضاع کِی درست می شود؟ سوال می کنید منظور شما از درست یعنی چه؟ یا به افق خیره می شوند یا چند جمله کلی می گویند. تا آنجا که من اطلاع دارم در اوایل دهه نود دست کم 223 حزب و تشکل سیاسی داشتیم. اما دریغ از یک برنامه منسجمِ مکتوبِ  تعهد شده و منتشر شده. اکثرا در جستجوی آن هستند که قدرت را به دست بگیرند. در انتخاب شوراها و پارلمانی و اصناف نماینده داشته باشند. اما دریغ از یک برنامه راهبردیِ زمان بندی شدهِ که به کسانی که رای می دهند تعهد کنند که آن ها را اجرا خواهیم کرد. من حتی یک مورد! تاکید می کنم یک مورد هم ندیده ام. راست و چپ و اصول گرا و اصلاح طلب و اعتدالی، پوزیسیون و اپوزیسیون هم ندارد.


چه می توان کرد؟ 

1- در مورد هر چیزی که به آن انتقاد داریم و می گویم نادرست است، «درست» را تعریف کنیم! هر کدام از ما در یک حوزه متخصص و آگاه است. یا خودمان می توانیم درست را تعریف کنیم یا دست کم می توانیم افرادی که توانایی فکری خلق آینده مطلوب را دارند را تشویق و حمایت کنیم. اگر به نظام کشورداری، نظام انتخابات، نظام مدیریت منابع آب، نظام ارزی، نظام تامین آتیه (بازنشستگی) و نظام بانکی انتقاد داریم. اول راه حل مکتوبِ عملی طراحی کنیم و سپس سعی کنیم که آن را به اجرا نزدیک کنیم. 


2- ممکن است بگویید گوش شنوا نیست. بن بست سیاستی وجود دارد. امیدی به اصلاح نیست. در جواب باید گفت که همه جای دنیا همین است. تئوری ها و تجارب می گویند که برای آنکه یک راه حل/ایده/برنامه ملی به نتیجه برسد. ممکن است برای مدت ها، راه حل وجود داشته باشد اما امکان تصویب و اجرای آن وجود نداشته باشد. فاکتورهای متعددی باید در کنار هم قرار بگیرند تا یک پنجره فرصت باز شود تا آن راه حل/ایده/سیاست/برنامه، تصویب و اجرا شود. بنابراین به قول خارجی ها ما باید Homework (مشق شب) مان را انجام دهیم و آنگاه فعالانه منتظر پنجره فرصتی باشیم تا راه حل/ایده/برنامه مان را در زمان مناسب به فرد مناسب عرضه کنیم. 


حالا بگذارید به این سوال پاسخ دهم که اوضاع کی درست می شود؟ جواب: هیچوقت! هیچوقت اوضاع درست نخواهد شد تا زمانی که ما این سوال اشتباه را می پرسیم و هیچ جایگزینی برای شرایط فعلی نداریم و تا زمانی که خودمان درست نشویم. این را من نمی گویم. خداوند در کتاب آسمانی به صراحت فرمود من سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهم مگر آن که آنچه را در خودشان است تغییر دهند.  

مجتبی لشکربلوکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۲۰:۴۹
اسماعیل شیرعلی



1⃣ انسان‌شناسی #شهودی (عرفانی)

رویکردی که راه شناخت انسان و سعادتش را در گرو سیرو #سلوک عرفانی و دریافت #شهودی می‌دانند.روش این رویکردمبتنی برارتباط #عالم_صغیر (انسان)با عالم کبیر (جهان خلقت) و دریافت الهام‌های سعادت بخش است. که معمولاً قابلیت تبیین علمی وعقلی راندارد. کانون آن درجهان شرق و مکاتب شرقی مانند #بودا و #کنفسیوس و ... بوده است. هرچند که بعد از دوره مدرن و #ماشینی_شدن تمام فعالیت‌ها و بحران معنویت در غرب، مکاتب شهودی شرق مانند #یوگا راه خود را به غرب باز کردند و آنجا مخاطبینی نیزپیداکرده‌اندولی درغرب بیشتر جنبه سرگرمی آن جذابیت دارد.

2⃣انسان‌شناسی #فلسفی (عقلی)

رویکردی که راه شناخت انسان و سعادتش را درگرو #تعقل و اندیشه فلسفی می‌داند.کانون این نوع انسان‌شناسی #یونان بوده است که در حال حاضر دایره نفوذ خود را از دست داده است.

3⃣ انسان‌شناسی #تجربی (حسی)

رویکردی که راه شناخت انسان و سعادتش را در گرو حس و #مشاهده ظاهری می‌دانند و مبتنی برمشاهده ،آزمون، نظریه، فرضیه و تجربه است.کانون آن در #غرب بوده لذا به انسان‌شناسی غربی مشهور شده است و بر این باور است که هر چیزی دیدنی،لمس کردنی و قابل تجربه نیست حقیقت ندارد.

4⃣انسان‌شناسی #دینی (وحیانی )

این رویکردبااستمداد ازمتون دینی و روش #نقلی در صدد شناخت انسان برمی‌آید و از #عقل برای تکذیب و تصدیق متون دینی و استناد به روش نقلی کمک میگیرد.کانون آن به اعتبار علم جغرافیای فرهنگی یک لوزی وسیع است که راس شمالی آن درکوه‌های آرارات درقفقاز،راس شرقی آن یزددرایران ،راس غربی آن قبرس وراس جنوبی آن دره آسوان درسودان قراردارد وبه استناد تاریخ محل #بعثت تمام انبیای الهی بوده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۰۶:۰۳
اسماعیل شیرعلی

در چند هفته اخیر بازار ارز رسمی کشور شاهد نوعی چپاول و غارت بود.

 شرکت هایی برای تامین برخی از کالاها از بانک مرکزی ارز دولتی دریافت کردند اما اینگونه نشد و شاهد نوعی غارت و پولشویی بودیم.

 به راستی چرا این اتفاق افتاد!؟ دلایل عدیده ای از جمله شرایط تحریم، عدم نظارت نهادهای مسول، عدم شفافیت در نطام اقتصادی، سیاسی و .... کشور وجود دارد اما من می خواهم از زاویه ای دیگر به این موضوع بپردازم. 

❇️ #اینگلهارت معتقد است که فرایند توسعه و بویژه توسعه ی انسانی با توسعه ی اجتماعی _ اقتصادی آغاز می شود. در مرحله ی اول انتقال از جامعه کشاورزی به صنعتی اتفاق می افتد که در این مرحله علاوه بر این که دانش اندوزی، افزایش کالا، کاهش محدودیت های مادی و دسترسی به اطلاعات اتفاق می افتد حس"امنیت زیستی" نیز افزایش می یابد.

 روند افزایشی "#حس_امنیت_زیستی"، موجبات آرامش فکری اعضای جامعه و به تبع آن تلاش در جهت گذر از جامعه صنعتی به پساصنعتی را فراهم خواهد ساخت همان جامعه ای که دیگر مبتنی بر تولید کالا نیست بلکه به نوعی مبتنی بر تولید اطلاعات است.

♦️بنظر می رسد که نظام سیاسی ما پس از ۴ دهه هنوز نتوانسته که برای افراد جامعه "حس امنیت زیستی" را فراهم آورد (چه رسد به ایجاد حس امنیت وجودی) چرا که اگر چنین بود بقول اینگلهارت و ولز، ارزش های "ابراز وجود" می بایست خود را نشان می داد. به این معنا که باید کنش مردم در بستر واقعی جامعه (نه در فضای مجازی) به اشکال مختلف شکل می گرفت که این گونه نشده است.

🔻 بنابراین عدم توفیق در ایجاد و روند رو به بهبود "حس امنیت زیستی" در جامعه، اغلب کارگزاران و مدیران رده های مختلف کشور را بر آن داشته تا در دوران مسولیت، بیشتر بفکر بستن بار و بنه ی خود باشند تا خدمت به مردم و کشور. و این اتفاق شاید بیانگر آن باشد که خود کارگزاران بیشتر از عامه ی جامعه احساس عدم "امنیت زیستی" می کنند.

🔺 ازین رو، برای بهبود وضعیت توسعه ای در کشور بهبود حس"امنیت زیستی" ضروری است چرا که با فراهم نمودن آن می توانیم به فکر حرکت و پیشرفت به سوی جامعه ای باشیم که "طبقه ی خلاق" آن را می سازد، سرمایه اش اطلاعات است و آحاد جامعه از "امنیت وجودی" برخوردار خواهند بود. محمد باسره به نقل از کانال توسعه اقتصادى و اجتماعى

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۷ ، ۱۰:۴۴
اسماعیل شیرعلی

لیبرالیسم LIBERALISM

لیبرالیسم آموزه ای سیاسی است که بر طبق آن هدف و مقصود از دولت به منزله مجمعی از افراد مستقل ، تسهیل برنامه ها (یا سعادت) اعضای خود است. دولت ها نباید برنامه‌های خاص خویش را تحمیل کنند.لیبرالیسم، مانند شریک اعتقادی خود یعنی محافظه کاری شاخه ای از سنت سیاسی مغرب زمین است؛ این دو اصطلاح، با قدری  ابهام و اختلاط ، هم به معنای کلی و هم به معنای خاص به کار می‌روند.

لیبرالیسم ،به معنای کلی، به کلیت سنت فکری و رفتاری مدرن غربی اطلاق می شود که در مقابل نظم های سنتی آسیایی و آفریقایی قرار می‌گیرد. منتقدان دنیای نوین غرب همچنین مارکسیست ها، یا انواع گوناگون بنیادگرا های دینی، لیبرالیسم را به منزله جنبه عقیدتی سرمایه‌داری مورد حمله قرار می‌دهند. از این جهت، لیبرالیسم به معنای رهایی امیال فرد از اکثر قیدو بندهای نظم سنتی است . ولی در سیاست عملی و بالفعل اروپا، لیبرالیسم به معنای مجموعه اندیشه های خاصی است که وجه تمایز طرفداران آن از محافظه‌کاران و سوسیالیست ها است.

 خود همین اندیشه هایی که این شکلی خاص لیبرالیسم را به وجود می آورد، نسل به نسل تغییر می‌کند.

 لیبرالیسم یکی از برندگان اصلی احیای تفکر سیاسی هنجاری از دهه ۱۹۶۰ به بعد بوده است.دو فکر اخلاقی اساسی که لیبرالیسم همیشه بر اساس آنها تشریح شده - یعنی فکر حقوق و فایده- به‌صورت بدیعی رشد و گسترش یافته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۷ ، ۰۹:۱۰
اسماعیل شیرعلی

هیچکس دقیقاً نمی‌داند نئولیبرالیسم چیست، اما خیلی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که این ایدئولوژی اقتصادی مسئول پاره‌ای از بزرگ‌ترین بحران‌های اجتماعی دوران ماست. افزایشِ مهیب نابرابری، فروپاشی‌های مالیِ متعدد و از میان رفتن انواع حمایت‌های اجتماعی. دنی رادریک، رئیس انجمن بین‌المللی اقتصاد، می‌گوید مشکل اینجاست که نئولیبرالیسم می‌خواهد نسخۀ واحدی را برای همه‌جای دنیا بپیچد، اما موفقیت‌های اقتصادی، همه‌جا مدیونِ سرپیچی از نسخه‌های معیار و عمل بر اساس اقتضائات محلی بوده است.

✅حتی سرسخت‌ترین منتقدان نئولیبرالیسم هم معترف‌اند که تعریف دقیق این واژه دشوار است. در معنای کلی، این تعبیر یعنی ترجیح بازار بر حکومت، مشوق‌های اقتصادی بر هنجارهای اجتماعی یا فرهنگی، و کارآفرینی خصوصی بر کنش دسته‌جمعی یا اجتماعی. این واژه برای توصیف طیف گسترده‌ای از پدیده‌ها استفاده شده است: از آگوستو پینوشه تا مارگارت تاچر و رونالد ریگان، از حزب دموکراتِ کلینتون و حزب کارگر جدیدِ بریتانیا تا گشایش اقتصادی در چین و اصلاح دولت رفاه در سوئد.

⏪هر چیزی که بوی مقررات‌زدایی، لیبرال‌سازی، خصوصی‌سازی یا ریاضت اقتصادی بدهد، زیر چتر این واژه قرار می‌گیرد. امروزه نئولیبرالیسم به‌عنوان نمایندۀ آن ایده‌ها و روش‌هایی که ناامنی و نابرابری روزافزون اقتصادی را موجب شده‌اند و به ازدست‌رفتن ارزش‌ها و آرمان‌های سیاسی‌مان انجامیده‌اند، ناسزا می‌شنود و حتی نکوهش شده است که واپس‌گراییِ پوپولیستی جاری را تشدید کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۷ ، ۰۰:۳۰
اسماعیل شیرعلی