جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

حکمت جماعت ٢

سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۰ ق.ظ

   ادامه مباحث گذشته ...

  منظر فلسفه ی اجتماعی موردنظر اسلام ، جماعت است . این دو نگاه یعنی نگاه اسلام به جماعت و نگاه غرب در فلسفه ی اجتماع را می توان این گونه تبیین نمود .

     در فلسفه ی اجتماعی ، زمینه ی پیدایش اجتماع ، نیاز افراد به یکدیگر است . عنصر قوام و دوام اجتماع و جامعه ، نیز منفعت میس باشد . حال این منفعت ، گاه در زمین تعریف می شود ( نظام فئودالی ) . زمانی روابط تولید با اندیشه مارکس مدنظر است . یا در کاپیتالیسم ، با ثروت مالی و پول تبیین می گردد .

     در روش و متدلوژی ، فلسفه ی اجتماعی ، دو کارکرد اصلی را برمی تابد . در بینش ، از تفهم شروع و به اتفاق بین الاذهانی می رسد ؛ اتفاق ایجاد می کند و در بین ذهن ها وفاق به وجود می آورد . این اتفاق بین الاذهانی را در فلسفه ، نهمین گام مسالةی فلسفه بر می شمرند . دغدغه ی فلسفه ی امروز نیز همین مسأله ی بیناذهنیت است . یعنی چگونگی حل مشکل بیناذهنیت . زمانی که یک مفهوم به ذهن ها می تابد ، باید یک مفاهمه ایجاد شود ، اما این تفاهم حاصل نمی گردد . مشکل ، یا از مفهوم است یا از ذهن ها .
در این صورت ، مربوط به بینش می شود . در کنش ، تشریک رویه و تشریک مساعی مطرح می گردد . شراکت در روش و رویه ، و نیز در سعی و تلاش « بینش و کنش » است .

     روح حاکم بر فلسفه ی اجتماعی و مناسبات اجتماعی را می توان در دو مقوله دید :

1 ـ  بوروکراسی ( دیوان سالاری ) .

2 ـ  اذهوکراسی ( شایسته سالاری ) .

     در فلسفه اجتماعی ، ایدئولوژی های اجتماعی حاکم در بُعد فراگیر آن ، سوسیالیسم و کاپیتالیسم هستند. سوسیالیسم که مشارکت را بر می تابد و همه چیز را در شراکت می بند تا ضرر نکند و کاپیتالیسم یا سرمایه داری نیز ، سهم و سرمایه ی هر کس را جدا می خواهد . البته برای دست یابی به سرمایه ی بیشتر ، تشریک مساعی را نیز در نظر دارد . این روند فلسفه ی اجتماعی Social Philosophy است .

     اما حکمت جماعت در اسلام ، زمینه ی پیدایش اجتماع را در نیاز یکدیگر می داند . عنصر دوام و قوام اجتماع و جامعه را عقیده می داند . عقیده ی توحیدی . علامه طباطبایی نیز معتقد است که مبنای تشکیل اجتماعی عقیده است نه سرزمین یا وطن و نه حتی منفعت . [1] « اِنَّ الحیاه عقیدهٌ و الجِهاد » حیات انسان چیزی نیست جز عقیده و جهاد . البته عقیده ای که بر مبنای توحید باشد . عقیده ای که دارای وحدانیت است

و واحد . یعنی «‌کلمه ی توحید »‌.

     در روش شناسی و متدولوژی ، کارکردِ حکمت جماعت ، این گونه بیان شده است ؛ در بینش ، ایمان بین قلوب، با کلمه ی توحید . اتفاق بین الاذهان ، در توحید کلمه و تفاهم ، که وحدت کلمه را محقق می سازد . بنابراین کلمه ی توحید ، توحید کلمه و وحدت کلمه . این مباحث تلفیق نظر کاشف الغطاء و امام خمینی (ره) است : ایمان بین قلوب ، اتفاق بین الاذهان و تفاهم .

     کُنِش ، در حکمت جماعت « تعاون » است . « و تَعاوَنِوا عَلی البرَّ و التقّوی و لا تَعاوَنُوا عَلَی الإثمِ وَ العُدوانِ » [2] در سوسیالیسم و کاپیتالیسم ، تشریک مساعی و تشریک رویه خنثی است ، زیرا هم می تواند در اعمال خوب صورت گیرد و هم در اعمال زشت ، مانند ظلم .

     اما درحکمت جماعت ، کنش « تعاون » است و قرآن تأکید دارد دربِرّ ، اعمال نیک و تقوا ، یعنی همه خود را از منظر خدا ببینند . زیبایی در این جا متجلی می شود که همه با هم خود را در برابر خدا و از منظر او ببینند . « تعاونوا علی البرّ و التقوی » اما در پی آن قرآن تأکید دارد « و لاتعاونوا علی الاثم و العدان »‌مبادا در گناه و عداوت و دشمنی با یکدیگر همکاری نمایید . لذا تشریک مساعی و تشریک رویه در حکمت جماعت برای ظلمت و گناه ، جایگاهی ندارد .

     این کارکرد حکمت جماعت است . تفاوتی که در جمعیت و جماعت است ، حاصل جهت دهی آن دو می باشد . جماعت جهت دارد اما جمعیت این گونه نیست . چرا که صرف تجمع و جمع شدن در جایی ، جهت و سمت و سویی را ایجاد نمی کند . اما جماعت مسیر و جهت را نشان می دهد . به عنوان مثال : نماز جماعت ، دارای جهت است . این را هم در ساختار و هم در کارکرد آن می توان مشاهده نمود ، زیرا امام جهت ، قافله سالار است و جماعت نمازگذار ، قافله ای که به مقصد مشخصی در هجرت از خود هستند .

     فراگیری  در حکمت جماعت ، در تحقق تقواست . کارکرد اصلی آن و روح حاکم بر آن نیز ، « تقوا » است . با فرض پیوند دو کلمه عربی و یونانی ، یعنی تقوا و کراسی ، می توان این گونه بیان نمود که تقواکراسی ، یا حاکمیت تقوا ، زیرا « أِنَّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ اَتقیکُم » .

     فراگیری سازی حکمت جماعت ، در حاکمیت تقواست ، کنش آن در تعاون و بینش آن در کلمه ی توحید و توحید کلمه است . قوام آن به عقیده و زمینه ی پیدایش اجتماع را هم در « نیاز » می بیند .

   بنابراین دو مکتب کلی وجود دارد . فلسفه ی اجتماعی در غرب ، حکمت جماعت در اندیشه ی اسلام . در این چارچوب ، طرح ریزی برای هر یک از مکاتب ، یعنی فلسفه ی اجتماعی و حکمت جماعت ، مفاهیم متفاوتی را در بر خواهد داشت .



[1]  ـ طباطبایی ، سید محمد حسین ، روابط اجتماعی در اسلام ، بوستان کتاب ، 1360 ، ص 16 .

[2]  ـ سوره المائده ، آیه 2 .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۰۳
اسماعیل شیرعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی