تمدن دینی و تمدن غیر دینی
تمدنسازی غیر دینی، علوم انسانی خود و تمدنسازی دینی هم علوم انسانی خود را می طلبد زیرا در این دو مولفه دو فهم متفاوت از انسان جای دارد و وقتی دو تعریف متفاوت از انسان داشتیم دو نوع جامعهشناسی، فلسفه، روانشناسی و هرعلمی که در حوزه علوم انسانی میتوانیم داشته باشیم را داریم و این نقطه تمایز را شاهد هستیم که باید مورد اهمیت قرار بگیرد. در کنار نقطه تمایز، نقطه اشتراکی بین تمدن دینی و تمدن غیردینی نیز موجود است که همان ظواهر تمدنی است؛ این مهم بدین معنی است که در ساخت تمدن دینی و یا تمدن غیر دینی، زیر ساختهایی وجود دارد که در هر دو مشترک است؛ مثلاً در تعریف ویل دورانت از تمدن، به داشتن نظم اجتماعی برمیخوریم که چه در ساخت تمدن دینی و غیر دینی، نظم اجتماعی لازمه انجام این مهم است .نظم اجتماعی در واقع جمع شدن انسانها در جایی و رابطه منطقی جمعشدن آنها را شامل میشود و به بیان دیگر، انباشت تودهوار مردم در یکجا که مبتنی بر مناسبات منطقی نباشد، سازنده تمدن نیست و تنها نظام قبیلهای و عشیرهای است که دربردارنده تجمع انسانهاست؛ درحالی که نظمی اجتماعی و منطقی برآن حاکم نیست. در ادامه تعریف ویل دورانت از تمدن به منتهی شدن این نظم اجتماعی به خلاقیت فرهنگی و ظهور آن هنگامی انجام می پذیرد که هرج و مرج و ناامنی پایان پذیرد.