جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

اقتصاد لیبرالیستی چیست؟ 2

دوشنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۵۵ ق.ظ

بعد ازتعریف ساده از رشد اقتصادی، لازم میدانم یک مثال عینی از بلایی که اقتصاد لیبرالیستی-سرمایه داری بر سر جهان آورده را مرور کنم؛

در کشور ونزوئلا، در زمان خوان ویسنته گومز (دهه دوم قرن بیستم)، در این کشور نفت کشف شد و طبق معمول پای ایالات متحده برای اکتشاف و استخراج نفت به این کشور باز شد و چندین و چند شرکت نفتی وارد این کشور شدند. زمانیکه آمریکایی ها وارد یک کشور نفتی میشوند یک سیستم مشخص اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در آن کشور پیاده میکنند. مشابه این سیستم در ایران، عربستان، امارات، قطر، لیبی، مصر، عراق، سوریه، برونئی و خلاصه هرکشور دیگری که صاحب نفت بوده پیاده شده است. در بعضی از کشور ها این سیستم ادامه دارد و در بعضی کشورها به دلایل سیاسی این سیستم برچیده شده است. این سیستم تدام انتقال نفت از کشور استعمار زده به کشور استعمارگر را تضمین میکند مضاف بر اینکه تسلط کشور استعمارگر بر بازار داخلی کشور استعمارزده افزایش می دهد.

به عنوان مثال یکی از امتیازاتی که کشورهای استعمارگر می‌گیرند این است که بدون گرفتن تعرفه و حق گمرگی می‌توانند هرکالایی را وارد کنند. بر این اساس تولیدکنندگان داخلی به دلیل تسلط دیگران بر بازار از بازار داخلی محروم و ورشکست می‌شوند چون واردات ارزان‌تر از تولید در می‌آید. در این شرایط یک چرخه ی باطل از فروش و واردات ایجاد میشود که تولید کشور را به ورطه ی نابودی میکشد.

(در دهه‌های 1940 و 1950، بنیاد راکفلر، شعبات شرکت‌های مختلف تولیدی و خدماتی آمریکایی و حتی خرده‌فروشی‌هایی چون Seras، یک کلیسای آمریکایی، یک روزنامه انگلیسی‌زبان با تیراژ یک هزار نسخه، یک مرکز فرهنگی آمریکایی، مدارس دوملیتی، برنامه‌های آموزش زبان انگلیسی، سازمان‌های پیشاهنگی دختران و پسران، اتحادیه مسیحی مردان جوان(YMCA)، در جامعه ونزوئلا حاضر بودند و سبک زندگی و ارزش‌های آمریکایی را وارد این کشور کرده و نسل جدیدی از ونزوئلایی‌ها تربیت می‌کردند که «آمریکایی» بودند.){1}

زمانی که این سیستم در کشوری پیاده شد آمریکایی ها نیاز به ثبات دارند پس از گومزِ دیکتاتور حمایت کردند و برای استیلای کامل بر کشور، نهادی به نام اتاق بازرگانی ونزوئلا و آمریکا ایجاد شد که کارش فقط و فقط واردات کالا و خدمات مورد نیاز از آمریکا به ونزوئلا بود و قطعا این خدمات بیش از نیاز ونزوئلا نیز بود. (رجوع شود به کتاب اعترافات یک جنایتکار اقتصادی)

در قرن بیست ونزوئلا ثروتمندترین کشور آمریکای لاتین میشود. کشور اولین ها، اولین ورزشگاه ها، اولین فرودگاه ها، هتل های بزرگ و مجلل، کشوری متمول و غرق در رفاه اما بدون مدیریت صحیح منابع. در واقع هر قطره نفتی که در آن دوران از چاه های نفت ونزوئلا استخراج میشد خرج آبادی بیشتر و بیشتر آمریکا میشد. از طرفی چون درآمد نفتی از مصرف کمتر بود کشور روز به روز بیشتر در بدهی فرو میرفت. باید توجه کرد که نفت نفرین منابع نیست چراکه همین نفت موتور اقتصاد آمریکا را به چرخش در آورد مدیریت ناصحیح منابع است که به این نفرین دامن میزند، اقتصاد لیبرالی و مبتنی بر واردات است که نفرین حقیقی است.

(بین 1920 و 1948، سالانه به‌صورت میانگین 6.8 درصد رشد کرد. در سال 1970، ونزوئلا تبدیل به ثروتمندترین کشور در آمریکای لاتین شده بود و سرانه تولید ناخالص داخلی آن، از کشورهایی چون اسپانیا و یونان بیشتر، و تنها 13 درصد از سرانه GDP بریتانیا کمتر بود.){2}

در سال 1958 دوره ی دیکتاتوری در ونزوئلا به اتمام میرسد و مردم تازه به فکر تولید می افتند. در سال 1962 قانون تولید اتومبیل تصویب می شود ولی تا دهه 1980 نمیتوانند حتی تراکتور تولید کنند. در همین دوران مصرف وارداتی از درآمد نفتی پیشی میگیرد در دهه ی 80 کاهش قیمت نفت، تورم 30درصدی را به اقتصاد ونزوئلا تحمیل می کند از طرفی، اقتصادی که سالها به صورت لیبرالی اداره شده است شکاف طبقاتی عظیمی را به کشور تحمیل کرده است که باعث بحران بزرگی شد. در این دوران است که کارلوس آندرس پرز که یک تکنوکرات تحصیل کرده در آمریکاست برای جبران بدهی و کسری بودجه، کشور را از لیبرالیسم به دام نولیبرالیسم میسپارد و اینبار نقش دوشیدن ونزوئلا را بر عهده ی بنیاد های بین المللی مانند موافقت نامه گات، صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی میگذارد.

(پرز در دوره نخست ریاست جمهوری خود از صندوق بین‌المللی پول درخواست وام کرده بود و صندوق نیز در سال 1987 با تدوین یک بسته اصلاحات نئولیبرالی، اعطای وام به ونزوئلا را مشروط به اجرای این سیاست‌ها نموده بود. پرز در فوریه 1989 یعنی روزهای آغازین دومین دوره ریاست جمهوری خود، بسته اصلاحات پیشنهادی صندوق بین‌المللی پول را پذیرفت و این سیاست‌ها را با عنوان چرخش بزرگ (El Gran Viraje) به دست اجرا سپرد. این بسته شامل سه مؤلفه بود: نخست، تعدیل ساختاری باهدف بازپرداخت بدهی‌ها. دوم، گذر از یک اقتصاد دولتی وابسته به نفت به اقتصاد بازار و تجارت آزاد. و سوم، مدرنیزه کردن ساختار سیاسی باهدف کاهش حداکثری نقش دولت در اقتصاد. صندوق بین‌المللی پول ونزوئلا را مجبور به محدود کردن هزینه‌های عمومی، توقف سطح دستمزدها، مقررات زدایی و کاهش ارزش پول ملی، حذف کنترل قیمت‌ها، کاهش یارانه‌ها، و آزادسازی واردات کرد. ونزوئلا در 31 آگوست 1990 نیز به موافقت‌نامه عمومی تعرفه و تجارت پیوست و رسماً متعهد به آزادسازی تجاری و توقف حمایت از تولید داخلی شد.){3}{4}

در اقتصاد فلاکت زده و توزیع نابرابر ثروت به شرایطی وارد می‌شویم که مردم دست به شورش می‌زنند و در فوریه ۱۹۸۹،  ۲۰۰۰ نفر در خیابان‌های کاراکاس به خاک و خون کشیده شدند. در چنین شرایطی چاوز ظهور کرد و قدرت را در دست گرفت. چاوز بلافاصله دست به تغییرات عمده به نفع عامه ی مردم زد اما مشکل چاوز این بود که دید وسیع و کلان اقتصادی نداشت بعلاوه نخبگان ونزوئلا همگی طرفدار آمریکا بودند چراکه همگی ویزا و تابعیت آمریکایی داشتند و در بانک های آمریکا حساب های بانکی کلانی داشتند. قطعا چنین افرادی با چاوزی که اندیشه های ضد امپریالیستی دارد سرناسازگاری خواهند داشت. از طرفی چاوز در زمینی که سالها به صورت لیبرالیستی و سپس نئو لیبرالیستی اداره میشد ساختار سوسیالیستی را پیاده کرد. این دو عامل باعث شکست برنامه های چاوز شد.

طبیعتاً برنامه‌های چاوز به مذاق دو نهادی که پیش‌تر به آن‌ها اشاره کردیم، یعنی اتاق بازرگانی ونزوئلا و سازمان نفت، که عوامل ایجاد و بهره‌مندان اصلی ساختار نئولیبرال اقتصاد ونزوئلا بودند، خوش نیامد. در سال 2002 یک کودتای نظامی با حمایت آمریکا علیه چاوز شکل گرفت اما ناکام ماند. پس‌ازآن، یک اعتصاب سراسری از سوی مدیران نفت و اتاق بازرگانی ونزوئلا به مدت دو ماه سازمان‌دهی شد تا اقتصاد ونزوئلا فلج شده و چاوز ساقط شود. اما چاوز با استمداد از چین، ایران و برزیل، تولید نفت را از سر گرفت و توانست در دو ماه نخست سال 2003، ضمن اخراج 18 هزار کارمند اعتصاب‌کننده، تولید نفت را از سر گرفته و کنترل شرکت نفت ونزوئلا(PDVSA) را در دست گیرد.

به هر ترتیب در دوران چاوز مردم وضعیت بهتری داشتند اوضاع آنها به مدد طرح های اقتصادی عمومی بسیار بهتر از قبل شد، درآمدهای نفت که پیش‌تر در بازارهای آمریکا سرمایه‌گذاری می‌شد، در دوره چاوز صرف افزایش تقاضای داخلی شد و قدرت خرید مزدبگیران را افزایش داد(یکی از دلایل خشم واشنگتن از دولت چاوز همین مسئله بود). افزایش قیمت نفت نیز چاوز را در اجرای برنامه‌هایش یاری کرد. او هزینه‌های عمومی را در حوزه‌های سلامت، آموزش و غذای یارانه‌ای افزایش داد. در سال 1998 یعنی پیش از روی کار آمدن چاوز، در سراسر ونزوئلا 1628 درمانگاه(هرکدام یک پزشک)،‌ 417 اتاق اورژانس، و 47 مرکز توان‌بخشی وجود داشت. در سال 2007، این ارقام به 8621 درمانگاه (با 19751 پزشک)، 721 اتاق اورژانس، و 445 مرکز توان‌بخشی افزایش یافت. تعداد دانش آموزان در مقطع ابتدایی طی سال‌های 2006-1999 از 271 هزار و 593 نفر به یک‌میلیون و 98 هزار و 489 نفر رسید. تعداد دانش آموزان تحت پوشش برنامه غذایی مدارس از 252هزار نفر به یک‌میلیون و 800 هزار نفر افزایش یافت. در سال 2006 بیش از 15700 مغازه در سراسر ونزوئلا مواد غذایی را با 27 تا 39 درصد تخفیف برای مردم فقیر ارائه می‌کردند. نتیجتاً نرخ فقر به‌شدت کاهش یافت و از 42 درصد در سال 1999 به 27.3 درصد در سال 2013 رسید. بر اساس گزارش ECLAC، ونزوئلا-در کنار اروگوئه- تبدیل به یکی از دو کشور با کمترین نابرابری در آمریکای لاتین شد.

(جوزف استیگلیتز اقتصاددان معروف و برنده جایزه نوبل در توصیف اقتصاد ونزوئلا در دوره چاوز می‌گوید: «رشد اقتصادی ونزوئلا در سال‌های اخیر حیرت‌انگیز بوده است. ونزوئلا برخلاف سایر کشورهای نفتی، از مزیت افزایش قیمت نفت برای اجرای سیاست‌هایی بهره گرفت که به نفع مردم بود. به نظر می‌رسد هوگو چاوز موفق شده است برای مردم فقیر حومه کاراکاس که پیش‌تر نفعی از درآمد نفت کشورشان نمی‌بردند، خدمات آموزشی و بهداشتی ارائه کند. جریان‌های چپ‌گرا غالباً موردانتقاد قرارگرفته و به خاطر خدمت‌رسانی آموزشی و بهداشتی به فقرا پوپولیست خوانده می‌شوند. اما نه‌تنها رسیدن به رشد اقتصادی پایدار ضروری است، بلکه توزیع منافع این رشد به نفع تمامی شهروندان نیز ضروری است».) {5}


{1} Judith Ewell (1996), Venezuela and the United States: From Monroe’s Hemisphere to Petroleum’s Empire. pp. 78-90

{2} Ricardo Hausmann and Francisco Rodríguez, Eds (2014), Venezuela: Anatomy of a Collapse. P. 4

{3} Roberto Lampa (2016), Crisis in Venezuela, or the Bolivarian Dilemma: To Revolutionize or to Perish? A Kaleckian Interpretation, Review of Radical Political Economics, Vol.21, No. 1

{4} https://www.wto.org/english/thewto_e/countries_e/venezuela_e.htm

{5} ECLAC. Anuario Estadístico de América Latina y el Caribe, Santiago, 2013, p. 79

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۱۸
اسماعیل شیرعلی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی