جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

۱۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

 مال ستون دین است! ثروت خون ملت است! ملتِ فقیر فلج است.

 بازخوانی هشدارهای آیت الله جوادی آملی در پیام به همایش اقتصادمقاومتی در اردیبهشت1393:

مال، عامل قیام یک ملت است؛ آن‌ کسی که سفاهت اقتصادی دارد، درایت اقتصادی ندارد، صلاحیّت آن را ندارد که مال را به دست او بدهند، اگر هم هوش اقتصادی دارد و لکن طهارت قُدسی و قداست عقل در او یافت نمی‌شود، او سفیه است. سفاهت در فرهنگ قرآن تنها در فقدان نظر نیست، بلکه بسیاری از افرادند که از نظر علمی, خردمند و پخته و فرهیخته هستند ولی از نظر عقل عملی سفیه‌اند.

 ملتِ فقیر فلج است، ملتی که جیبش خالی است، کیفش خالی است, تهیدست است، بدهکار است، مدیون است فلج است و ملت فلج قدرت قیام ندارد، چه رسد به مقاومت. نظام تلخ کاپیتال غرب این‌طور است که ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾؛ نظام فروریخته سوسیال شرق از همین قبیل است که دولت‌سالاری است و ثروت دست دولت‌هاست، اما ملت از ثروت ملّی محروم هستند؛ در نظام سوسیال شرق, دولتی، ثروت را به دولت دیگر منتقل می‌کند می‌شود: ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾. در نظام سرمایه‌داری کاپیتال غرب، ثروت و دولت را از دست یک سرمایه‌دار به دست سرمایه‌دار دیگر منتقل می‌کنند، این هم می‌شود: ﴿دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ﴾؛ اینکه گفتند 99 درصد در برابر یک درصد، ممکن است بخشی از اینها اغراق و مبالغه باشد; ولی این خطر هست که اکثری از آن دولت کلان طرْفی نبستند. پس برابر سوره «نساء» ثروتِ ملت، ستون آن ملت است و برابر سوره «حشر» ثروتِ ملت، خون ملت است، اگر این ستون، زیر سقف باشد، همه را پوشش می‌دهد و اگر خون در تمام جامعه جریان داشته باشد هر کسی به اندازه ظرفیت و استعداد خود بتواند از آن طرْفی ببندد، این جامعه سر پا و زنده است.

کسی که گداست و چیزی ندارد به او نمی‌گویند فقیر، بلکه به او می‌گویند فاقد: یعنی مال ندارد. فقیر بر وزن «فعیل» به معنی مفعول است، فقیر؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است، کسی که گرفتار حادثه تلخ «فاقرة الظهر» شد -که در سوره «القیامة» آمده- این می‌شود فقیر؛ همان‌طوری که قتیل به معنای مقتول است، فقیر هم به معنی مفعول است؛ یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است. ملتی که جیبش خالی است، دستش تهی است، زمین‌گیر است؛ البته اول مسکین است بعد فقیر. مسکین؛ یعنی گرفتار سکون, بی‌حرکتی؛ ملت تهیدست از حرکت و پویایی ایستاده است و محروم است، یک؛ در اثر شکسته بودن ستون فقرات، زمین‌گیر است و مبتلا به نشستن است، دو؛ از این جهت گفتند فقیر، بدتر از مسکین است. این تعبیرهای تند قرآن کریم که اگر ملتی دستش تهی بود، قدرت حرکت ندارد و ساکن است، اولاً؛ قدرت ایستادن ندارد و نشسته است، ثانیاً؛ برای همین جهت است. بنابراین اگر ملتی شغل نداشته باشد, بدهکار باشد, گرفتار بانک‌های ربوی باشد، این ملت هرگز قائم نیست، چه رسد به مقاومت, چه رسد به ایستادگی در برابر حوادث تلخ.

 خلاصه بحث اقتصاد مقاومتی آن است که مال، ستون مملکت است و اهل اختلاس و اهل رومیزی و اهل زیرمیزی و کسی که ضعف مدیریت دارد و کسی که توان آن را ندارد کشوری که یک درصد جمعیّت دنیا را دارد؛ یعنی هفتاد میلیون و بیش از هشت درصد امکانات روی زمین در دست اوست، نتواند خود را اداره کند، گرفتارِ ﴿لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً﴾. در این مملکت همه چیز هست؛ جوان‌های فعال و بیکار فراوان, مال به دست بانک‌های ربوی - که ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾ است - از یک سو و سرمایه‌دارانی که مشخص نیست از چه راهی در آوردند و در چه راهی صرف می‌کنند از سوی دیگر؛ اقتصاد مقاومتی با نصیحت حل نمی‌شود؛ با فهم است و فهم! بفهمیم مال در فرهنگ قرآن, ستون دین است و به دست مدیرانی سپرد که در اقتصاد مجتهد، در مدیریت مجاهد و با عزم ملی همراه است و این خون را در رگ‌های همه ملت جاری کرد تا ملت روی پای خود بایستد.

ملت را با شغل و کارگری و با مزدوری اداره کردن مکروه است؛ هرگز دین نمی‌خواهد ملت مزدور باشد. شما به کتاب‌های فقهی مراجعه کنید می‌بینید این باب را مرحوم صاحب وسائل در کتاب اجاره منعقد کرد که مکروه است انسان مزدور باشد، هر کس باید برای خود کار کند، تقویت تعاونی همین‌طور است, دامداری و کشاورزی همین‌طور است؛ این کشوری که هزارها هکتار همسایه دیوار به دیوار دریاست، وقتی علوفه را وارد می‌کند، این ملت هرگز توان مقاومت ندارد. مدیریّتِ منزّه از سفاهت، مدبریّتِ مبرّای از سفاهت، مدیریت و مدبّریتِ مبرّای از اختلاس و سرقت و رشوه و رومیزی و زیرمیزی, ملتِ منزّه از بانک ربوی- که ﴿یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا﴾ - این ملت صد در صد مقاوم است، صد در صد قائم است. به امید آنکه این ملت این معارف را خوب درک کند, باور کند, در خود تمرین کند و به جامعه منتقل کند! به امید آن روز!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۴۰
اسماعیل شیرعلی

 آزاده معاونی روزنامه نگار و استاد دانشگاه نیویورک درتوییترش چنین مى نویسد؛ غوغای اخیر درباره برجام باعث شد به وضعیت ۲۰ سال پیش منطقه فکر کنم، وقتی تازه کار خبرنگاری را شروع کرده بودم.

آن موقع نه افغانستان و عراق ویرانی در کار بود، نه سوریه‌ای در آستانه سقوط. نه کسی حرفی از ۴ پایتخت عربی تحت سیطره ایران می‌زد نه از کریدور ایران به مدیترانه. فقط ایران منزویِ مهارشده مشغول برنامه‌ی هسته‌ا‌ی‌اش بود. این برنامه هسته‌ای ظاهراً بزرگترین تهدید امنیتی برای نظم جهانی بود. یادم هست در اولین جلسه سردبیری تایمز، سردبیر جلسه را قطع کرد و از آن طرف میز به من نگاه کرد و گفت: چقدر طول می‌کشد که ایران بمب را بسازد؟ 


🔸آن وقت‌ها کسی علاقمند به دیپلماسی با ایران نبود، هیچ‌کس. فقط حرف از شرارتِ مهارنشدنیِ ایران بود، ایران مداخله‌گر، خشن، صادرکننده‌ی تروریسم به ۵ قاره‌ی جهان، نظامِ ناشناخته‌ی غیرمنطقی، هزارتوی تاریک. اینها حرفهای سال ۱۹۹۹ بود.

بعد از ۲۰۰۰ جنگ‌های امریکا دورتادور ایران خاکریز زد، تهران اما بانی قرارداد بُن شد که عامل ثبات افغانستان گردید، عوامل القاعده را دستگیر و مستردشان کرد، در عوض بوش در سخنرانی سال ۲۰۰۲ ایران را محور شرارت خواند، کنار صدام و کره شمالی. در سال ۲۰۰۳ چرخه‌ی "شیطان‌سازی، توطئه، حمله" شروع شد. 


🔹در سپتامبر همان سال، کالین پاول در جلسه شورای امنیت یک طراحی از ساخت سلاح میکروبی در عراق نشان داد، ۲۱ بار نام زرقاوی {از رهبران القاعده} را تکرار کرد، آنقدر که انگار صدام، مشتری سابق سلاح‌های شیمیایی آمریکا، با رزقاوی ازدواج کرده، و ایالات متحده ناگهان، عراق را بمباران و اشغال کرد. 


🔸آمریکا مثل یک خبرنگار بد است، اول جنگ را راه می اندازد بعد قصه اش را می‌نویسد، برای همین هست که هیچوقت این دو جور در نمی آید. در هیچ برهه ای در ۲۰ سال گذشته، بجز اندک زمانی در دوره اوباما، آمریکا دنبال حل مشکلاتش با ایران نبود. نگرانی از برنامه هسته ای ایران، نگرانی از اینکه نمی‌شود ایران را از معادلات منطقه‌ای کنار گذاشت و همزمان از آن انتظار همکاری در منطقه هم داشت، چرا؟ چون فراهم بودن این نگرانی‌ها از لحاظ ساختاری برای آمریکا مفیدتر از رفع آنهاست. ایالات متحده به ایران بعنوان دشمن همیشگی احتیاج دارد، اسرائیل هم به ایران به عنوان دشمن محتاج است، اینطوری لیکود {حزب حاکم به رهبری نتانیاهو} حواس مردم را از اشغالگری خودش پرت می‌کند.


🔹الان هم که کشورهای عربی خلیج فارس برای مقابله با بحران‌های ناشی از بهار عربی یک دشمن مشترک می‌خواهند. پس دشمنی با ایران را با اسراییل و آمریکا شریک می‌شوند. این نقش تاریخی ایران در این سال‌ها بوده‌است‌ برای همین برنامه هسته‌ای ایران مهمترین تهدید برای امریکا و اسراییل و "جهان متمدن" بوده. حالا که تهدیدهای هسته‌ای با برجام مرتفع شده، خود برجام تبدیل شده به بزرگترین تهدید! فقط شکل تهدید عوض شده است.


🔸نتانیاهو سال ۲۰۱۲ با کاریکاتورش به سازمان ملل رفت و گفت که ایران تا تابستان بمب اتمی می‌سازد. رفت تا به آمریکا یادآوری کند که حضور دشمن همیشگی چقدر برای رابطه خاص آمریکا و اسراییل ضرورت دارد. 


تقصیر مرگ قریب الوقوع برجام ممکن است گردن ترامپ باشد، اما بازی همان بازی قدیمی است، منتها پرقدرت‌تر. اگر در اواخر دهه نود و اوایل هزاره جدید نتوانستند ایران را رام کنند، اکنون که لنگ‌لنگان و از سر حادثه در حال پیروزیست، مطمئناً امکان‌پذیر نیست. 


🔹سرنوشت کشورهای بزرگ، مستقل یا تاثیرگذار خاورمیانه به حاشیه رانده شدن و مورد حمله قرار گرفتن است، یکی بعد از دیگری. تا اینکه آن چیزی که باقی می‌ماند یا مشتری‌هایی مثل عربستان سعودی باشند، یا کشورهایی غرق در هرج و مرج چون لیبی. ایران با این بازی مثل کف دستش آشناست. صدسالست دارد با آثارش زندگی می‌کند. نخست‌وزیرها و شاهانش به اراده غرب آمده‌اند و رفته‌اند. حاکمان امروز ایران کارکشته‌ی این بازی‌اند. روحانی در دهه ۸۰ میلادی با الیور نورث در تهران قرارداد می بست {ماجرای ایران-کنترا}. ایرانی‌ها دقیقا می‌دانند که ماجرا از چه قرار است. 


🔸حالا که اسراییل و آمریکا تصمیم به نابودی برجامی گرفته‌اند که تشکیلات درونی آمریکا از اول علاقه‌ای به آن نداشت، حالا که می کوشند اپوزیسیون ایران را قبل از بازی "شیطان‌سازی، توطئه، حمله" تحریک کنند، دولت ایران به مردمش می‌گوید: حتی یک لحظه هم خیال نکنید که ترامپ خیر شما را می‌خواهد؛ اگر می‌خواست با قانون منع سفر تحقیرتان می‌کرد؟ جلوی سفرها و دیدار خانواده

‌هاتان را می‌گرفت؟ مردم هم به حرف دولت گوش می‌کنند. چون حقیقت همین است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۲۲
اسماعیل شیرعلی

نمیدانم این واژه ها را چه کسى پدید آورده ولى چون عمیق بودند و دلچسب آن را به اشتراک میگذارم، باشد که امسال آخرین سالى باشد که بدون مولایمان جشن نیمه شعبان را به پا میکنیم:


بى تو تمام اهل قیامت رفوزه اند

اى نمره قبولى دنیا، دوازده !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۳:۴۲
اسماعیل شیرعلی

هرچند اعتقاد کامل دارم که این موج خبری راجع به جسد رضاشاه، توسط سیاست بازان کشورمان و مزدوران رسانه ایشان جهت سرگرم سازی ملّت تدارک دیده شده تا مردم را از مطالبات واقعی شان  غافل سازند؛
اما باتوجه به این مهم که در این فضاسازی ممکن است شبهه افکنی نسبت به اقدامات رضاشاه در بین مردم شود، لذا ضروری است خیلی مختصرومفید مطالبی راجع به اقدامات او عرضه کنیم تا این سرگرمی سازماندهی شده(علاوه بر پرت کردن حواس مردم از مسائل مهم جامعه در ادامه)باعث قلب واقعیات تاریخی نشود.

مستندات زیر تنها گوشه ای از خدمات *رضاشاه پدر ایران نوین * به میهن و ملت ایران است

1 جدایی رشته کوههای آرارات و بخشیدن آن به ترکیه

2 کشتار  و تبعید بیش از 24 هزار نفر از مردم ایران

3 توهین به ناموس ایرانی و دستور کشف حجاب

4 جدایی دهکده توریستی فیروزه در خراسان شمالی

5 امضای قرارداد ننگین سعدآباد و جدایی بخش های زیادی از ایران

6 بخشیدن کل اروند رود به عراق که سال ها بعد در جنگ تحمیلی تاوان ها دادیم

7 نسل کشی در تبریز و ویران کردن آثارباستانی و کتاب های مردم تبریز

8 موافقت با طرح انگلیسی راه آهن شمال به جنوب برای پیروزی انگلیس درجنگ(درحالی که نیاز اساسی ایران به راه آهن شرق به غرب د احیای جاده ابریشم بود)

9 مخالفت عجیب با طرح ایرانی راه آهن شرق به غرب برای تجارت ایران با سایر کشورها

10 جدایی  مناطق «بولاغ‌باشی»، «جوزر»، «قوری‌گل» ایران توسط ترکیه در زمان رضاشاه

11 جدایی  روستاهای «سیرو» و «سرتیک» و برخی مراتع متعلق به کردهای «جیکانلو»ایران توسط ترکیه رضاشاه

12 جدایی دشت ناامید در سیستان به مساحت 3 هزار کیلومتر در سال 1317

13 با جدایی دشت ناامید از ایران سرچشمه رود هیرمنداز سیستان و بلوچستان خارج و سیستان تبدیل به ریگزار شد.

14 اعطای امکانات به باستان شناسان امریکایی برای کاوش در تخت جمشید و تاراج آثار تخت جمشید توسط این باستان شناسان

15 برآورده کردن آرزوی دیرینه انگلیسی ها با شعار سازندگی با پول مردم به نفع انگلیسی ها

16 غاصب 2167 از روستاهای کشور و صدور  سند این روستاها به نام خود

17 قتل عام کسانی که از دادن زمین هایشان به رضاشاه سرباززدند و نیز کشتن مخالفان خود با آمپول هوا(توسط پزشک احمدی معروف)

18 ممنوعیت عزاداری امام حسین علیه السلام در ماه محر و صفر(درحالی که قبل از سلطنت، در عزاداری ها شرکت و گل عزا بر سر و تن خود میزد!)

19 شهادت روحانیون به نام ایرانی به مانند شهید مدرس به جرم مخالفت با فعالیت های ضد انسانی رضاشاه

20 کشتن شعرا، روشنفکران ،و ادیبانی همچون فرخی یزدی ، میرزاده عشقی ، واعظ قزوینی و بسیاری از نویسندگان ایرانی توسط رضاشاه

21 تبعید نقاش نامی ایرانی کمال االملک به بیابان های نیشابور

22 قتل عام و مجروح شدن بیش از 1500 تن از مردم عادی مشهد در مسجد گوهرشاد به جرم اعتراض به بخشنامه‌ی اجباری شدن کلاه‌فرنگی برای ایرانیان (کلاه‌شاپوی فرانسوی)

23 کشتن سردار اسعد بختیاری(وزیر جنگ در دوران نخست‌وزیری محمدعلی فروغی) که پس از اینکه مورد غضب رضاشاه قرار گرفت، به زندان افتاد و سرانجام در سال 1312 در زندان قصر با آمپول پزشک احمدی کشته شد

24 قتل نصرت‌الدوله فیروز از مشاوران رضاشاه و ازنزدیکان شاه که به شکل فجیعی در زندان سمنان به دستور او به قتل رسید.

25 قتل علی‌اکبر داور  که معمار دادگستری نوین ایران بود و چند پروژه‌ی مهم مانند تأسیس «اداره‌ی ثبت احوال»، تدوین «قانون ثبت اسناد»، «قانون ثبت املاک»، «قانون ازدواج و طلاق» و تأسیس بیمه‌ی ایران را در کارنامه داشت

26 قتل ناجوانمردانه‌ی دکتر اسدی، داماد فروغی، تنها دختر وی را به کام مرگ کشاند.

27 اشغال ایران در مدت سه روز توسط متفقین و مقاومت نکردن حتی یک روز در برابر لشکر متفقین! و نیز مؤاخذه ارتشی های باغیرتی که میخواستند دربرابر تجاوز متفقین ایستادگی کنند!!!

28 لغو تبلیغاتی قرارداد استعماری نفتی دارسی و سپس امضای سی ساله قرارداد آن با انگلیسی ها

29 قلع و قمع کردن عشایر ایران و تبعید بسیاری از آنان

30 قتل 25 تن از دلیران سران بختیاری و قشقایی و ممسنی و بویر احمدی توسط رضاشاه

31 تاراج سر ستونی های تحت جمشید توسط امریکایی ها ( هم اکنون در موزه دانشگاه شیکاگو )

32 تاراج سر سنگی گاو نر از جبهه شرقی رواق شمالی کاخ صد ستون  تخت جمشید(هم اکنون در موزه دانشگاه
شیکاگو)

33 غارت آثار باستانی دوره ساسانی و اسلامی از جمله محراب 1400 ساله اصفهان (هم اکنون در موزه متروپولیتن)

34 غارت30000 از الواح گلی توسط باستان شناسان امریکایی از تخت جمشید در دوره رضاشاه و...

آری پدرایران نوین چنین خدماتی را به ایران انجام داد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۰۹
اسماعیل شیرعلی

آیا فرار مغزها فقط مربوط به نخبگان است؟

در مجله فرهنگ امروز وحید احسانی تعبیر جدید و زیبایی از فرار مغزها ارائه کرده که قابل تأمل است، هرچند مسائل فعلی جامعه ایرانی به قدری زیاد شده که کمتر کسی به فکر چنین مسائلی است ولی به نظر می رسد ریشه بسیاری از نابسامانی های جامعه ایرانی همین مسئله است:
«نکته ای در مورد پدیدۀ «فرار مغزها» آن است که این پدیده مختص نخبگان (استادان و دانشجویان نخبه) نیست، بلکه عموم مردم ما حداقل قابل قبولی از ظرفیت ذهنی خود را صرف مطالعه در مورد مسائل اولویت‎دار #جامعه نمی‎کنند.

 به‌عنوان مثال، مردمی که سال‎های سال سریال‎های عمر تلف ‌کن تلویزیونی (چه داخلی و چه خارجی) را دنبال کرده اما حتی یک ساعت در مورد مسائل ریشه‎ای و اولویت‎دار ایران که مستقیماً به خود آن‌ها، فرزندانشان و نسل‎های بعدی مربوط می‎شود، مطالعه نمی‎کنند نیز از مصادیق بارز #فرار_مغزها محسوب می‎شوند.

به همان اندازه که نخبگان بسیار کمی تمرکز اصلی خود را بر روی مسائل اولویت‎دار ایران قرار داده و در این عرصه برون‎دادهای علمی و پژوهشی (کتاب، مقاله، سخنرانی، نظریه و غیره) عرضه می‎کنند، به همان اندازه افراد کمی هم متقاضی چنین مطالبی هستند. عموم دانش‌آموزان و دانشجویان تمامی تلاش خود را به کار می‎گیرند که در رشته‎های پزشکی یا فنی و مهندسی پذیرش شده و متخصص شوند و عموم والدین هم فرزندانشان را تشویق می‎کنند که در همین رشته‎ها تحصیل کنند.

جو حاکم در مدارس نمونه و پرورش استعدادهای درخشان به گونه‌ای است که انتخاب رشته‎های #علوم_انسانی و اجتماعی حتی به ذهن کسی هم خطور نمی‎کند. عموم مدیران و برنامه‌ریزان جامعۀ ما یا پزشک هستند یا مهندس و می‎خواهند با تکیه بر نگاه فنی و مکانیکی جامعه (فرهنگ، اخلاق، اقتصاد و غیره) را اصلاح کنند؛ این‌ها همه می‎تواند مصداق‎های «فرار مغزها» باشد.

 مغزهای ما از جنبۀ کسب منافع شخصی (قاپیدن گرنت‎ها، تقویت سی.وی، کسب نمودن شرایط ارتقا و ...) اتفاقاً فوق‎العاده در شناسایی و رعایت «فوریت» و «توالی منطقی» امور اولویت‎دار دقیق و کارآمد عمل می‎کنند و به‌ندرت پیش می‎آید که در مورد برخی مغزها این پرسش موضوعیت پیدا کند که «چرا با وجود این‌همه فعالیت‌های مغزی، وضعیت زندگی شخصی شما بهبود نمی‎یابد؟»

یکی از آسیب‎های بنیادین جامعه این است که نظام انگیزشی آن به جای آنکه «مغزها» (هم به معنی نخبگان و هم به معنی توان ذهنی عموم مردم) را به‌سوی مسائل ریشه‎ای و تعیین‌کننده سوق دهد، آن‌ها را تشویق می‎کند که بر مسائل سطحی، حاشیه‎ای و ثانویه تمرکز کنند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۱۷
اسماعیل شیرعلی

 این دو واژه استعاره های مارکسیستی است برای توصیف روابط میان اقتصاد (روابط تولید) و حکومت، و نیز سیاست با ایدئولوژی. مارکس و انگلس هرگز رساله جداگانه و  مستقلی برای بیان اندیشه های شان درباره زیربنا و روبنا ننوشتند ،ولی می‌توان بر اساس اندیشه های آنها دست‌کم سه ویژگی اساسی را در این باره بر شمرد:
 مطابقت، پس خورد، عدم تقلیل گرایی.

۱.جامعه در صورتی امکان وجود خواهد یافت که بین حکومت (سیاست و قانون) افکار و تصورات و ساختارهای اقتصادی آن مطابقتی وجود داشته باشد. هر چیزی که ممکن نیست: اگر اقتصاد دستخوش تغییر شود حکومت و افکار و تصورات نیز ناچار تغییر می کند.

 ۲.اصل پسخورد تبیین کننده تبعیت روبنا از زیربناست .قضیه های مربوط به کارکردهای حکومت یا افکار و تصورات را می‌توان به جمله هایی شرطی تبدیل کرد که در تبیین های علمی مورد پذیرش اند. فرضیه پسورد با هر دو تفسیر قوی و ضعیف از فرضیه مطابقت همخوانی دارد.

همه خواص روبنا به خواص زیربنا وابسته نیست. در حوزه حکومت و افکار و اندیشه‌ها، امور و خواصی وجود دارد که نمی‌توان آن‌ها را با توسل به قضیه هایی درباره زیربنا تبیین کرد( یا توصیف آنها را نمی توان به توصیف زیربنا فروکاست ). هر روبنا از روبنای قبل از خود نضج می گیرد و حاصل انتخاب آزاد یا کنش های تصادفی در چارچوب محدودیت‌های ساختاری ناشی از شرط مطابقت و پس خورد است.

 روبنا مولفه ضروری همه جوامع انسانی تلقی می شود و صرفاً خدمتگزار یا برده زیر بنا نیست. اصل پس خورد و عدم تقلیل گرایی تحت عنوان" استقلال  نسبی روبنا" یک جا جمع می آیند .به ترتیب مفهوم زیربنا و روبنا مفهومی دال بر شرایط امتناع یا امکان کنش‌ها و فعالیت‌های بشر است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۷:۰۴
اسماعیل شیرعلی

وقوع انقلاب اسلامی برای علوم اجتماعی در ایران چالش بزرگی بود. با توجه به سلطه اندیشه مارکسیستی بر این علوم،می توان تشخیص داد که اولین شوک انقلاب بر پیکر رویکرد مارکسیستی در دانشگاه های ایران واقع شد. زیرا نخبگان جامعه شناسی، نقش عنصر مذهب در به راه انداختن جنبش های مردمی را جدی نمی گرفتند.

علی میر سپاسی در کتاب دموکراسی یا حقیقت می گوید وقتی بالا گرفتن مباحث مذهبی(جلسات استاد مطهری و دکتر شریعتی) در دانشگاه را مشاهده کردم، از استادم دکتر امیر حسین آرین پور پرسیدم چرا شما کاری نمی کنید و استادش در جواب، کتاب زمینه جامعه شناسی را کافی می دانست. اکبر گنجی در مصاحبه با باقر پرهام می گوید پیش از انقلاب، روشنفکران سکولار در دانشگاه با روشنفکری دینی مانند شریعتی بی اعتنا بودند. او این مطلب را می پذیرد (نشریه راه نو، ۱۳۷۷). بنابر این جامعه شناسی مارکسیستی در ایران با پدیده ای رو برو شد که نا توان از تحلیل آن بود.

این امر، موجب کم رنگ شدن سلطه فکری مارکسیسم در دانشگاه شده بود. و چون بدیل جدی برای جایگزینی با مارکسیسم وجود نداشت، خلاء علمی را پدید آورده بود. این خلاء، زمینه مناسبی برای حضور  جامعه شناسی وبری فراهم ساخته بود. پویندگان و هواخواهان تجدد، احساس می کردند که برای فهم انقلاب اسلامی به کمک جامعه شناسی موجود، راه به جایی نمی برند. آنان به الگوی دیگری نیاز داشتند که این انقلاب و سرنوشت تجدد در ایران را به خوبی تحلیل کند. این امر موجب بالا گرفتن نهضت ترجمه در ایران شد. در نتیجه، از ابتدای دهه هفتاد  به تدریج آثار مهم ماکس وبر-  شاید اولین آنها کتاب اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری، ترجمه عبدالمعبود انصاری، ۱۳۷۲، انتشارات سمت، باشد – و کتاب ها و مقالات مربوط به جامعه شناسی تفهمی از زبان اروپایی به فارسی ترجمه شد.

بخش جامعه شناسی سیاسی ماکس وبر خیلی زود توانست در مراکز دانشگاهی، جا باز کند. زیرا به نظر چنین می آمد که آن خلاء علمی تحلیل انقلاب اسلامی را می تواند، پاسخ دهد. تیپ شناسی سیادت کاریزمایی، جذاب ترین بخش از جامعه شناسی سیاسی ماکس وبر بود. کاریزما، رهبر انقلابی است که نظام موجود را براندازی می کند و سیادت انقلابی را جایگزین آن می کند. اما بحث مهم تر از آن، وقوع دوره پسا انقلاب است. سیادت کاریزمایی به دلیل شخصی بودنش نا پایدار است.یعنی با مرگ کاریزما یا زایل شدن خصلت فرهمندی از رهبر انقلابی، دوره عادی سازی یا ترمیدور آغاز می شود. این معنا از تیپ شناسی سیاسی کافی بود به دست مایه اصلی نظریه پردازی برخی نیروهای انقلابی مانند سعید حجاریان که تمنای دولت مدرن را دارند، فراهم ساخته بود . وی در اعتراف نامه خود به دادگاه در سال ۱۳۸۸ اذعان به غلط بودن این راه دارد:

«با شروع موج اصلاحات و به خصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع می رفت که بعنوان نظریه پردار دست بکار شوم وتحلیلی علمی از شرایط جامعه، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد با مقدمات فوق اکنون می توانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکس‌وبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد.»

حتی برخی از مارکسیست های ارتدکس مانند حسین بشیریه دچار وسوسه بهره گیری از نظریات ماکس وبر شده بودند. هر دو به یک اندازه آغاز دوره عادی سازی یا شروع وضع پسا انقلابی را به انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ باز می گردانند.بنا بر این، جریان اصلاحات مهم ترین نیروی عادی سازی و گذار به وضع پسا انقلابی به حساب می آمد. منتها اصل اختلاف میان استاد و شاگرد در تعیین سیادت پسا انقلابی است. بشیریه معتقد به شکل گیری سیادت سنتی است ولی حجاریان معتقد به سیادت قانونی یا مدرن است.

 وی در مقاله ای با عنوان «امام خمینی؛ فقیه دوران گذار» معتقد است که شخصیت کاریزمایی امام خمینی ره به همراه نظریه ولایت مطلقه فقیه تسهیل کننده فرایند مدرنیزاسیون است (حجاریان سعید، از شاهد قدسی تا شاهد بازاری، ۱۳۸۰). البته گفته های ماکس وبر بیشتر نظر شاگرد را تایید می کند.زیرا به عقیده وبر اتحاد سیادت کاریزمایی با سنت در دوره گذار، بیشتر مربوط به دورانی است که عقلانی شدن ِ زندگی، پیشرفت چندانی نکرده است (وبر ماکس، اقتصاد و جامعه، ۱۳۷۴ : ۴۴۵). فقط جای این سوال است که چگونه یک مارکسیست ارتدکس، علیرغم این که پیش بینی گذار به سیادت سنتی را کرده حاضر به همکاری با جریان پسا انقلابی اصلاحات می شود.

استفاده ایدئولوژیک جریان اصلاحات از  نظریه سیادت کاریزما به شدت این نظریه را ژورنالیستی کرده بود و در مورد هر کس به کار می رفت. چنان که حمید رضا جلایی پور مقارن با انتخابات سال ۱۳۸۰ریاست جمهوری مقاله« کاریزمای خاتمی » را می نویسد (رک: جامعه شناسی جنبش های اجتماعی، ۱۳۸۱:۴۳۹). به هر حال فضای هژمونیکی که جریان اصلاحات بر دانشگاه حاکم کرده است، مانع از دیده شدن سایر بخش های جامعه شناسی سیاسی وبری - به ویژه مباحث عقلانیت بوروکراتیک -  شده است.

گرچه حجاریان در سال ۱۳۸۸ اعتراف می کند که «نظریه ماکس‌وبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیل های ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد»؛ لیکن او و جریان پسا انقلابی اصلاحات، خیلی پیشتر به این نتیجه رسیده بودند که نظریه کاریزمای ماکس وبر هم در تحلیل علمی انقلاب اسلامی نا موفق است. حجاریان در همان مقاله اذعان می کند که «نظریة ولایت مطلقه فقیه نیز می تواند به نحوی قرائت شود که شکلی از دولت مدرن از دل آن بیرون آید» ( حجاریان سعید، ۱۳۸۰ : ۹۶ ). وی امیدوار بود که آن نحو قرائت از ناحیه صاحب دراسات (همان: ۹۶)  تایید شود که این هم اتفاق نیفتاد. همان ایام این اشکال را بر ایشان داشتیم که اگر نظریة ولایت مطلقه فقیه عادی کننده است ؛ چرا برابر آن ایستاده اید.

اساساً، گرچه امام خمینی ره دارای شخصیت فرهمندانه بود و از تاییدات الهی سخن می گفت؛ ولی ایشان آگاهانه تلاش می کرد جز در موارد انگشت شمار - مانند پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و عزل قائم مقام رهبری -  از این سرمایه معنوی استفاده نکند. اهتمام به تدوین و تصویب قانون اساسی، تاسیس نهادهای مدنی، قضایی و مجریه و ساماندهی نیروهای نظامی و انتظامی بخشی از اقدامات امام راحل ره  است که با نظریه سیادت کاریزمایی همخوانی ندارد. در واقع، امام خمینی ره بسیار مدبرانه در فرایند عادی سازی به نفع حرکت اصیل انقلاب اسلامی، تصرف کرده بود.

به همین دلیل، مساله جانشینی بی هیچ بحرانی سپری شد. این که رهبری نظام، بعد دو دهه از رحلت امام خمینی ره، با صلابت می گوید: «من یک انقلابی هستم» و این گفته برای مردم، سخن غریبی به نظر نمی آید؛ نشان از آن تصرف ملکوتی امام راحل دارد که روحیه انقلابی را نهادینه کرد. به طوری که انقلاب محیط بر وضع پسا انقلابی است. مطلب فوق به قلم "داوود مهدوی زادگان" در کانال جامعه شناسی اسلامی منتشر شده است که به دلیل مهم بودن مباحث بازنشر گردید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۵:۲۷
اسماعیل شیرعلی