جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

دانشگاه‌ها به دلیل دگرگونی‌هایی که امروز، دنیای ما و به ویژه جامعه­ ی صنعتی غرب را تحت تأثیر قرار داده‌اند، بیش از پیش کانون توجه واقع شده‌اند. یکی از مهم‌ترین رسالت­ های نظام آموزش عالی در هر کشوری، تربیت نیروی انسانی کارآمد، خلاق و کارآفرین است. در این راستا دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های آموزش عالی به عنوان واحدهای مجری نظام تحصیلات عالیه، سهم بسزایی در زمینه­ ی تربیت نیروی متخصص و ماهر مورد­نیاز بخش‌های مختلف جامعه بر عهده دارند. در واقع مشخصه­ اصلی دانشگاه­های امروزی «رقابت» و «کیفیت» است دستیابی به اهدافِ دانشگاه­های موفق در گروِ سیاست­گذاری صحیحِ آموزشی، و پژوهشی متناسب با واقعیت­ها، منابع، محدودیت­ های هر جامعه بوده و پرورش نیروی خلاقِ، و نوآور در دانشگاه، مستلزمِ داشتنِ بینشِ جامعِ خلاقیت در دانشگاه­ها و همکاری با نهادهای متولی و تسهیل­ گر در جامعه می­باشد. از دانشگاه‌ها در جهان امروز انتظار می‌رود که بتوانند چند نیاز مشخص جوامع انسانی شامل «تربیت نیروی متخصص و ماهر»، «تولید دانش» مورد نیاز انسان و جامعه امروز، «کمک به توسعه همه‌جانبه جامعه» یعنی توسعه اجتماعی، ‌سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را تأمین کنند.

روزگاری­ نه­ چندان دور چه در دوره­ قبل از انقلاب و چه بعد از آن به ویژه در دوره­ جنگِ تحمیلی برخی از بخش­های کشورمان توسط متخصصان خارجی اداره و مدیریت می­شد و عملاً کشور از لحاظ نیروی انسانی متخصص در کمبودِ شدید بسر می­برد. بعد از خاتمه­ جنگ و شروع سازندگی کشور، نظامِ آموزش عالی کشور نیز همگام با سایر بخش­ ها و شاید بیشتر از سایر بخش­ها توسعه یافت. این گسترش عملاً و علناً کشور را از نیرویِ متخصص خارجی بی­ نیاز ساخت، لیکن به تبعِ گسترش آموزش عالی، مشکلات جدی­تری مانند بیکاری و عدم­ فعالیت فارغ­التحصیلان در رشته­ تحصیلی خود گریبانگیر دولت شد. آمارهای چند سال اخیر حاکی است؛ 9/18 درصد از فارغ ­التحصیلان دانشگاه­های کشور بیکارند که بیش از متوسطِ بیکاری کشوری (9/11 درصد) است، که از این تعداد، 9/12 درصد از بیکاران فارغ­ التحصیل مرد و 3/31 درصد نیز زن می­باشند.­ هم‌اکنون، بیش از ۱۱ میلیون و ۲۰۰­ هزار دانشجو و فارغ‌التحصیل در ایران وجود دارد که از این تعداد پنج میلیون و ۷۰۰ هزار نفر غیرفعال‌اند.[1] از بُعدی دیگر نیز به این موضوع می­توان نگاه کرد؛ ظرفیت­ های نیروی انسانی متخصصِ کشور و گسترش رشته ­ها، مقاطع، مؤسسات و دانشکده­ های مختلف در صورت سیاست­گذاری صحیح می­تواند توسعه­ اقتصادی و اجتماعی را به همراه داشته باشد در غیر این­ صورت باید گسترشِ رشته­ ها، مؤسسات، مقاطعِ تحصیلات عالی در کشور را باید تهدید به شمار آورد چرا که نظام سیاست­گذاری و برنامه ­ریزی کشور برای مهم­ترین منابعِ ثروت­ آفرین کشور- نیروی انسانیِ متخصص- نمی­تواند نه تنها زمینه­ های اشتغال را فراهم آورد.

نظام‌های آموزش عالی برای تحقق این کارکردها و اهداف لاجرم باید سیاست‌ها و خط‌مشی‌های آموزشی و پژوهشی و پرورشی خود را بر «توانمندسازی نیروی انسانی»، «افزایش سرمایه انسانی»، «شکوفایی استعدادها»، «رشد قابلیت‌ها» و «افزایش بهره‌وری» از مجموعه تمام نیروهایی که ما آن را انسانی تلقی می‌کنیم، قرار دهند. بنابراین دانشگاه‌ها کارکردهای خود را تنها از یک مجرا می‌توانند تحقق ببخشند: توانمندسازی و شکوفا کردن استعدادها و توانمندی هر چه بیشتر نیروی انسانی دانشگاهی. اگر نهاد دانشگاه بخواهد به چنین هدفی پاسخ دهد- یعنی تحقق استعدادها و توانایی‌های نیروهای انسانی- باید همه توان خود را برای خودشکوفایی و بروز استعدادها و توانایی‌های بالقوه افرادی که عضو دانشگاه هستند، یعنی دانشجویان و مدرسان بسیج کند. معنای دیگر این حرف این است که ساختارها و سازمان‌های دانشگاهی و آموزش عالی در تمام زمینه‌های آموزشی (برنامه‌ریزی درسی)، پژوهشی (سیاستگذاری علمی) و پرورشی (سیاستگذاری فرهنگی) باید به گونه‌ای طراحی شوند و قوام یابند که این ساختارها در مسیر خودشکوفایی و بروز خلاقیت‌ها، توسعه استعدادها و به طور کلی افزایش سرمایه انسانی جامعه باشند. الگوهای آموزشی در دانشگاه­های ایران متناسب با نیازهای بازار کار و سطح توسعه جامعه نیست. این موضوع باعث شده که بسیاری از رشته/گرایش­ها به ویژه در دوره­ های لیسانس و فوق لیسانس بدون مهارت و تخصص ارائه شود و عملاً تفاوتی بین فارغ­ التحصیلان دوره­های مذکور وجود نداشته باشد. در کنار این موضوع رشته/گرایش­های دوره­های کارشناسی حالت تخصصی ندارند این موضوع باعث شده که در اغلب رشته/گرایش­ های دوره کارشناسی مباحث نظری غلبه بر مباحث تخصصی، مهارتی داشته باشد و عملاً بسیاری از فارغ ­التحصیلان دوره کارشناسی با هدف کسب تخصص و ورود بهتر به بازار کار وارد دوره فوق لیسانس شوند. از دیگر مسائل مبتلابه حوزه دانشگاهی و رشته ­های کارشناسی عدم حرکت به سمت مهارت­آموزی و کارآفرینی است. توسعه و تحریک مهارت­ آموزی دانشجویان در طول تحصیل، آماده¬کردن دانشجویان برای بازار کار پویا و مشارکت در توسعه کارآفرینان است. دانشگاهی که به سمت تخصصی شدن رشته ­ها و مهارت­ آموزی حرکت می‌کند، نقشِ تسهیل گری در توسعه اقتصادی را بر عهده می­گیرد و همین نقش سبب می­شود که ساختار دانشگاه به سمت نوآوری حرکت نماید....

ادامه دارد ....

 

[1]. مرکز آمار ایران، گزارش آماری سال 1400.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۱ ، ۱۹:۲۸
اسماعیل شیرعلی

نمیدانم چرا از ابتدا از محمد علی رامین خوشم نمی آمد و هنوز هم این حس را دارم! شاید بخاطر حاشیه های حضور در آلمان ... شاید بخاطر حاشیه های پسرش ... و یا ... هر چیز دیگر مهم نیست... اما با این همه نمیتوانم از برخی موضع گیری های جانانه اش به راحتی بگذرم. او اخیرا مطلبی را منتشر کرده که بازنشر آن را مفید میدانم:

 کلیدواژه «امام خامنه‌ای»، اسم رمز تحول در گام دوم انقلاب اسلامی، نماد راهبردملی و رویکرد بین‌المللی دولت مردمی

📚 بیستم شهریور ۱۳۵۸، طرح نظام «امت_امامت» در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی، مخالفت آشکار قدرت‌های گردنکش غربی و آشوب‌طلبی حامیان داخلی آنها را حتی در مجلس خبرگان قانون اساسی برانگیخت. 

🇮🇷 بالاخره با فداکاری شهیدبهشتی، مبانی اندیشه توحیدی «امامتِ ولی‌فقیه» در زمان غیبت معصوم عج، در مقدمه و اصول ۲، ۵، ۵۷ و ۱۷۷ قانون اساسی تدوین و مفهوم قرآنی «امت‌گرایی» نظام جمهوری اسلامی نیز در بند۱۶ اصل سوم و در اصل یازدهم تثبیت شدند.
 
✔️ از تاریخ ۱۴خرداد۱۳۶۸  تا ۱۴مرداد۱۴۰۰ یعنی دقیقاً ۳۸۶ ماه، سران دولت‌ها و رؤسای سایر قوای جمهوری اسلامی بخاطر پرهیز از نارضایتی قدرت‌های غربی و حامیان داخلی آنها، مبانی توحیدی نظام «امت_امامت» و اصل امامت ولی‌فقیه را نادیده گرفته و از بکارگیری کلیدواژه «امام خامنه‌ای»، نه تنها خودشان اجتناب می‌کردند، بلکه بعضاً به بهانه تواضع شخص رهبری انقلاب، دیگران را نیز پرهیز می‌دادند؛

📚 در حالی‌که بر اساس اندیشه‌ی سیاسی امام خمینی و مبانی تئوریک قانون اساسی، داشتن «امام»، حق قانونی و عقیدتی_سیاسی همه مسلمانانی است که از هر قوم و مذهب و ملتی در هرجای جهان، خود را اعضای «امت اسلامی» دانسته و جایگاه قانونی و شرعی ولایت‌فقیه در عصر غیبت معصوم را «امامت امت اسلامی» می‌دانند.

🔰 به‌هرحال با وجود ۳۸۶ ماه تلاش بی‌وقفه آقایان هاشمی، خاتمی، احمدی‌نژاد، روحانی و تمام کارگزارانی که با مسکوت گذاشتن مبانی نظری نظام اسلامی در صدد خودمحوری و ارضای قدرت‌های زیاده‌خواه و سلطه‌طلب جهانی بودند، لیکن نه فقط هیچ سودی به ملت ایران نرساندند، بلکه با نفس‌پرستی، خود را تباه کرده و فرصت‌های جهانی و منطقه‌ای نظام اسلامی را نیز هدر دادند.

🔰 اشرار جهانی هم از این تغافل سوءاستفاده نموده، هر روز عرصه را با تهدید و تحریم بر ملت ایران تنگ‌تر کرده و موانع جدیدی در مسیر رشد و پیشرفت و همکاری با جهانیان، بویژه با امت اسلامی و همسایگان‌مان پدید آوردند.

❌ خلاء ناشی از مسکوت گذاشتن مبانی عقیدتی نظام الهی «امت_امامت» توسط کارگزاران حکومت ما، 
‼️ علاوه بر ایجاد محدودیت‌های تحمیلی از سوی «صاحبان حق‌وتو» و تحمل اراده نظام استبدادی و ظالمانه حاکم بر «ملت_دولت‌ها» در تضییع حقوق انسانی ملت‌مان؛
‼️ عملاً به دشمنان بشریت فرصت داد تا جماعاتی از جوانان سرگردان و بی‌پناه جهان اسلام را در گروه‌های تروریستی علیه مصالح عمومی امت اسلامی و امنیت ملی ما سازماندهی کرده و برای تخریب سرزمین‌ها و کشتار ملل مسلمان به کار گیرند.

🌎که در این میان، صدمات بی‌شماری بر حیثیت اسلام و مصالح و منافع مشترک همه مسلمانان وارد شد.

🇮🇷 در چنین شرایطی، سیدابراهیم رئیسی، هشتمین رئیس جمهور اسلامی ایران، برای تحقق آرمان‌های انقلاب اسلامی و تعهد به تمامی اصول قانون اساسی در گام دوم، بالاخره تابوی تحمیلی و خواسته‌ی نامشروع استکبارصهیونی را شکست و با بکارگیری کلیدواژه دشمن‌شکن «امام خامنه‌ای»، راهبرد تحول‌گرایانه دولت مردمی خود را برای تحقق همگرایی فراجناحی و هم افزایی ملی در راستای پیشرفت و عدالت و اقتدار و عزت کشورمان، نگاه خویشاوندی به همسایگان و برقراری تعامل هوشمند با جهانیان را اعلام کرد.

✍️ این راهبرد در گام دوم انقلاب اسلامی، یعنی احیای فلسفه غدیر و آماده‌سازی جهان برای عصر ظهور، تنها راهکار نجات جمعی ما و مسلمانان و مستضعفان زمین از یوغ استثمار اشرار جهانی است.

🇮🇷 نکته مهم و تعیین کننده دیگر این است‌که وقتی سران قوا و کارگزاران حکومت، هویت عقیدتی_سیاسی خود را در نقش عضوی از امت اسلامی، «مأمومِ امامِ امت» بدانند و مسئول پیگیری منویات امام خامنه‌ای بشوند، وحدت و همدلی و همکاری و روح معنویت را، جایگزین «خودمحوری، تشتت آراء و تقابل فرساینده میان خودشان» قرار خواهند داد و دیگر جایی برای نفوذ اراده بیگانگان در بین مسئولان نظام باقی نخواهد ماند.

✅ معنای این رویکرد امت‌گرایانه برای پیروان همه مذاهب اسلامی نیز، حرکتی هوشمندانه و تمدن‌ساز در جهت بسترسازی برای همگرایی جهان اسلام با گسترش همکاری‌ها بمنظور پیشرفت و سعادت جمعی مسلمانان، تحقق عدالت فراگیر و تأمین منافع مشترک آحاد امت اسلامی خواهد بود.

🇮🇷 دوباره جمهوری اسلامی، پرچم‌دار عدالت و پیشرفت و صلح و معنویت در جهان خواهد شد.

✍️ و از این پس، هیچ دولتی در جهان، نسبت به سیاست‌های کلی نظام دچار تردید نمی‌شود و دولتمردان ما را چندچهره و غیرقابل اعتماد نخواهد دانست...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۰ ، ۱۵:۰۶
اسماعیل شیرعلی

با رسانه ای شدن سایتی برای معرفی مدیران آینده در کابینه رئیس جمهور منتخب، انتشار لیست های مختلف از وزرای آینده، که بیشتر آمال و آرزوهای برخی افراد را در جامعه ترویج میکرد و اصالتی نداشت، جای خود را به رایزنی در خصوص ثبت نام افراد شایسته در سایت اعلام شده از سوی آقای رئیسی داده است. ضمن مقتنم شمردن این فرصت و یادآوری این نکته که برای بازسازی اعتماد از دست رفته مردم، فرصت بسیار بسیار اندک است، به رئیس جمهور منتخب عرض میکنم که چهارسال پیش رو نه تنها برای ایشان بلکه برای کشور و نظام ارزشی حیاتی و مثال زدنی دارد! کوچکترین اشتباه در انتخاب وزیران و مدیران ارشد، میتواند اثرات فوق العاده مخرب داشته باشد! امیدهای زیادی به دستان و مشی رئیس جمهور منتخب و روش حکمرانی ایشان است تا با تشکیل کابینه ای انقلابی و از «خودگذشته» ثانیه های این چهار سال را مقتنم بشمارد و با سپردن کار به دست مسوولان «شهادت طلب» همانند دهه شصت، اجرای جهادی امور را در دست گیرد و با جهادی عظیم مقدمات پیشرفت و بالندگی و جهش کشور عزیزمان ایران را بر اساس«الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» تمهید نماید. ان شاء الله و ...   بسم الله الرحمن الرحیم ...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۱۳:۱۰
اسماعیل شیرعلی

در بحث «حکمرانی خوب» ادبیات بسیار زیادی تولید شده  اما آنچه این حکمرانی را متفاوت می سازد، حکمرانی جدیدی است که از اول فوریه سال 1979 میلادی در نقطه ای از جهان رخ داده و محاسبات زیادی را بهم ریخته است! از ابتدا این حکمرانی برای نظریه پردازان دنیای غرب و لیبرال مسلک، مبهم، بی معنی و شاید شگفت انگیز بوده است تا جاییکه پس از مدت کوتاهی با احساس خطر از چنین حکمرانی، دشمن شماره یک آن شدند و آن را آماج آزارهای چند ضلعی و چند بعدی خود قرار دادند!

با تحمیل جنگی نابرابر به مدت هشت سال، و در ادامه با تحریم های متنوع و گزنده و انواع و اقسام جنگ های سرد و گرم و مجازی و رسانه ای و ... هنوز هم دست از خباثت ها برنداشته و با یارکشی سست عناصرانی از اردوگاه مقابل، با همدستی شیطان موفق به جاسوسی و خیانت نیز شده است...

اما امروز پس از 42 سال، با کوله باری از تجربه و مواجهه با فراز و فرودهای تلخ و زیبا همراه با ریزش ها و رویش های انقلاب سرخ و سبز اسلامی ایران، زمینه برای تنفس گفتمان انقلابی با رایحه روح نواز حاکم بر فضای دهه اول انقلاب فراهم شده است.

ضمن مقتنم شمردن این فرصت بی نظیر، راه حل مشکلات موجود در جامعه را، استقرار مدیرانی پاکدست، شجاع، موشا و شهادت طلب! میدانم.

و با نقدی که به جناب محمد علی رامین در برخی موضوعات دارم ولی این نگاه ایشان را در شکلگیری حکمرانی نوین اسلامی درست میدانم:

«آیت الله سیدابراهیم رئیسی که در جایگاه تولیت آستان مقدس رضوی و ریاست قوه قضائیه، عملکردهای مردمی، نوآورانه، امیدوارکننده و اصلاح‌گرانه داشته است، در فصل انتخابات هم نشان داد که هرگز دچار اعوجاج رفتاری نشده و از ارزش‌های اخلاقی  اسلام ذره‌ای کوتاه نمی‌آید.

 ایشان بلافاصله بعد از تأیید نهایی آراء ریاست جمهوری نیز دو کار مهم را انجام داد:

 ۱. در نشست خبری با رسانه‌های داخلی و خارجی، جایگاه مثبت و سازنده ایرانیان خارج از کشور را برای همکاری با دولت جدید مورد تأکید قرار داد و چند روز بعد نیز خبری منتشر شد که «بعد از هماهنگی با مسئولان کشور، همه هنرمندان، خوانندگان و ورزشکاران خارج برای آمدن و ماندن در وطن هیچ مانعی ندارند و بستر بازگشت برای همه مهیاست»؛ این اقدام انسانی، در اوج رأفت اسلامی، ورود و خروج هنرمندان رنجیده و رنج دیده را بعد از سال‌ها انتظار، تسهیل نموده که هنوز هم برای بسیاری از آنها «ناباورانه» می‌نماید.

۲. آقای رئیسی با رفتاری کریمانه و مبتکرانه، در یک نشست صمیمانه با رقبای انتخاباتی سابق خود، سخنان و پیشنهادات آنها را برای حل مشکلات کشور شنید و از همه آنان قدردانی کرد و ضمنا از تمامی صاحب نظران و منتقدان اقتصادی، درخواست کرده تا پیشنهادات مشخص خودشان را ارائه کنند.

در همین راستای «حکمرانی نوین اسلامی»، از منظر «سیدابراهیم رئیسی»، چهل سال تجربه و عبرت در مدیریت اجرایی کشور، گنجی برای انکشاف و بهره برداری در دسترس مدیران دولت نوین ایرانیان است:

هزاران نفر از مدیران ارشد و میانی تا مدیران کل و استانداران و فرمانداران و رؤسای سازمان‌های گوناگون، از میان کارگزاران سالم و عاقل دولت‌های پیشین، با انبوهی از تجربیات مثبت و منفی همراه با عبرت‌های آموزنده، می‌توانند گنجینه آموخته‌های اجرایی و علل موفقیت یا عدم موفقیت برنامه‌های خود را در اختیار همتایان خویش در دولت سیزدهم قرار دهند.

🇮🇷 «سیدابراهیم رئیسی» با نگاه حکیمانه خویش، این ارتباطات میان نیروهای انسانی قدیم و جدید در نظام جمهوری اسلامی را برای انتقال تجربیات، دارای فوائد بیشمار می‌داند؛ 
از جمله در تقویت همبستگی ملی، ارتقاء توانمندی کادر مدیریتی جدید، تکریم شایسته از «پیشکسوتان» همه مدیریت‌ها، هم‌افزایی همه مدیران از جناح‌های سیاسی مختلف برای کادرسازی نوین در مدیریت های حال و آینده کشور، کارآمدی بیشتر نظام اسلامی، فرسایش کمتر نیروهای انسانی و موفقیت فراگیرتر دولت جدید منتخب ایرانیان...»

 

ادامه دارد....

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۰۰ ، ۱۲:۵۶
اسماعیل شیرعلی

@fabanews

https://bit.ly/34WayJD

 

🔸نگاهی جامعه شناسانه به فناوری‌های نوظهور

"جامعه  شناسی تکنولوژی " عنوان کتابی از دکتر اسماعیل شیر علی جامعه شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه است که ضمن بررسی روابط متقابل علم و فناوری با جامعه و فرهنگ با تمرکز برنقش فناوری های نوین مانند بلاچین ، به بررسی  نقش اقتصاد دیجیتال در صورت بندی جامعه آینده وآثار ،  پیامدها و آسیب های آن پرداخته است .

🔹 این یادداشت را در #فابانیوز بخوانید : 
🌐 https://bit.ly/34WayJD
🔹 Telegram : @fabanews

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۳۲
اسماعیل شیرعلی

کتاب «کرونا ویروسی سیاسی یا اجتماعی؟» از سوی انتشارات اندیشه احسان منتشر شد.

در مقدمه کتاب چنین ذکر شده:

پدیده چندوجهی کووید 19 ابتلای بزرگ امروزه جامعه جهانی است. ظهور این ابر بحران، به لحاظ اجتماعی و تمدنی، به عنوان امری فرا رشته­ای فراتر از «مسئله ای» پزشکی، ساحت های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حوزه ارتباطات بین المللی را نیز متأثر کرده و اندیشمندان علوم انسانی و علوم شناختی و حتی متفکران دانش­های تمدنی و فلسفه تاریخ را در کنار فعالان و متخصصان حوزه رسانه به خود مشغول کرده است. در واقع کووید 19 با تهدیدِ سلامت بشر و مخیر کردن بشر بین انتخاب سلامتی یا انتخاب پیوستارهای کنونی، فضای سیاست، فرهنگ و اقتصادِ جهانی را به‌شدت تحت‌تأثیر قرار داده و نوعی گسست اجتماعی ایجاد کرده است. برخی از اندیشمندان آن را «مسئله­ای اجتماعی » نامیدند و برخی دیگر از آن به عنوان «مسبب موقعیت­های بحرانی و خطرناک» یاد کردند که «مناقشات گفتمانی» را دامن زده است. و برخی دیگر با رجوع به نظریات ژیژک[1]، هابرماس[2] و دیوید رانسیمن[3] با عاجز خواندن سامانه دانایی بشر، از «دولت اجتماعی»، «اقتصاد اجتماعی» و «سیاست اجتماعی» سخن گفتند.

 در این که وضعیت فعلی آبستن جریان­های مهمی از جنس بحران­های ناخواسته و یا حتی خودخواسته است، شکی نیست، اما آنچه مسلم است، شاید بشر بتواند روزی به نوعی به عجز خود در مقابل کرونا غلبه کرده و راه چاره­ای برای مهار آن بیابد اما بدون تردید، سایه سنگین پیامدهای بلندمدت ویروس کرونا در سال­های متمادی وجود خواهد داشت و حکمرانی را با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت. با این وجود، کنش­های پساکرونایی مهم، معنی­دار و در عین حال سرشار از ناشناختگی­ها خواهد بود.

ضمن اینکه در زمانه تسلط کرونا، حاکمیت مجازی با بازتعریف دو مفهوم «قدرت» و «تکنولوژی» تلاش می­کند تا جامعه بشری را به پذیرشِ یک حاکمیت جهانی، ترغیب نموده و با محدود کردن اختیارات دولت_ملت‌ها، به‌دنبالِ تغییر مفهوم و سازوکارهای حُکمرانی بر جهان و ایجاد یک نظم پیچیده‌تر مادی و اومانیستی باشد؛ یعنی عبور از حاکمیت کنونیِ قدرت‌های مادی بر جهان به‌سمتِ حاکمیت مجازی و حکمرانی سایبری. در واقع تکنیک و نگاه تکنیکی با گسترش خود، همه عرصه‏‌ها را تحت تأثیر قرار داده و به تصرف خود درآورده است و بشر ناچار به تمکین به دستورات سیاستمداران و متخصصان علم پزشکی شده و به زعم «گشتل» هایدگر[4] و «قدرت هنجاری» فوکو[5]  محاط و محصور در ساختار و نظمی شده که براساس «قدرت» و «تکنولوژی» شکل گرفته است.

از این­ها گذشته؛ ویروس نامرئی کرونا بسان والدینی که کودک خود را بخاطر عملی ناشایست، به اتاقش می­فرستند تا در را بروی خود ببندد و در کارهای خود تأمل کند، جامعه جهانی را به قرنطینه برد تا بلکه در این دنیای شلوغ، پرتنش، سرگشته و سودا زده، مجالی برای تأمل کردن بیابد!

 

[1]. ما به یک «فاجعه» نیاز داشتیم تا به یک «جامعه جایگزین» بیاندیشیم. بدون فاجعه قادر نبودیم در مورد مسائل اساسی جامعه بازاندیشی کنیم (ژیژک،1399).

[2]. ویروس کرونا آگاهی انسان را نسبت به نادانی خود افزود (هابرماس،1399).

[3]. وی یکی از اساتید دانشگاه کمبریج  است که در مقاله­ روزنامه گاردین با تحلیل شرایط شکل گرفته در جهان، به‏‌خصوص با نظر به کشورهای دمکراتیک اروپایی، معتقد است که ویروس کرونا باعث شد که ذات و طبیعت قدرت آشکار شود.

 

[4]. هایدگر در توصیف زمانه معاصر و وضع غلبه تکنیک از اصطلاح گشتل (واژه‏ای آلمانی) استفاده می‏‌کند. باید معنا و عمق و وجوه متعدد این اصطلاح را در آثار وی یافت اما اجمالا اینکه گشتل مانند چارچوب‏‌هایی است که همه امور دیگر در درون این چارچوب‏‌ها جای خود را می‏‌یابند. تکنولوژی در زمان ما مانند نظم و ساختار و چارچوب غالبی است که فکر وکنش و نسبت‏‌های ما را جهت می‏‌دهد.

 

[5]. هابز از قدرت به‏‌معنای متمرکز آن سخن می‏‌گوید. اما با مطالعه عمیق‏‌تر آثار فیلسوفانی مثل فوکو، دولت نسبتی بنیادی‌تر با روح تمدن مدرن دارد و می‏‌توان با روایت‏‌های دیگری نشان داد که بنیان عقل و علم و تکنیک مدرن نسبتی ضروری با قدرت و خواست قدرت با معنای نیچه‌ای دارد. این گونه روایت که بیش از همه نیچه و فوکو در آن نقش دارند، تمدن (سیویولیزیشن) نسبتی با خواست قدرت دارد. از این منظر دانش و تکنیک هم روی دیگر خواست قدرت است و در قلمروهای مختلف زندگی انسان می‏‌توان چهره‌ای از خواست قدرت را یافت. یا به بیان فوکو همه امور به نحوی در نظم و دیسیپلین قدرت جای خود را می‏‌یابند. در اینجا با سابقه تفکری غنی درباره قدرت و نحوه شکل‏‌گیری پاره‏‌های مختلف نظام‏‌های اجبار و تنبیه و مراقبه و آموزش و تولید ارزش و حقیقت و دانش و مقرارت روبه‏‌رو هستیم. به‏‌بیان دیگر اگر نیک بنگریم، ما با دیسیپلین‏‌های قدرت و اجباری روبه‏‌رو هستیم که خود حافظ آنیم. ما در درون دیسکورس (گفتمان) شده‏‌ایم، آنچه که شده‏‌ایم (و آنچه که هستیم). در نظام قدرت جهانی، افراد نیستند که حکومت می‏‌کنند. نظم و ساختارها هستند که مسلطند. در این نظام‏‌ها، افراد به راستی همان اعداد و کدها و بارکدها هستند(http://www.ihcs.ac.ir/coronaconf/fa/news/1937).

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۲۲
اسماعیل شیرعلی

کتاب جامعه شناسی تکنولوژی توسط انتشارات اندیشه احسان منتشر شد.

در مقدمه کتاب آمده است:

در دهه­ های اخیر، فنآوری­های نوین و به­ طور عام­تر تکنولوژی، با دگرگون ساختن ابزارها و شیوه­های ارتباط فردی و اجتماعی و هم­چنین فراهم آوردن بستر تبادل و نشر آسان و گسترده داده­ها، موجب تحولات بنیادین در جامعه شده است. سرعت و وسعت این تحولات در کنار جذابیت و تنوع تکنولوژی، انس و علاقه­ای حیرت ­انگیز و وابستگی مفرط برای بشر به ارمغان آورده است. این وابستگی به قدری چشم­گیر است که نه تنها درک بلکه تصور زندگی بدون فنآوری و تکنولوژی را تا حدود زیادی غیر ممکن ساخته و شکی نیست که تنوع روزافزون فناوری­ها، تاثیرات گوناگون و متفاوتی در بازه‌های زمانی مختلف بر جای گذاشته است. کتاب حاضر با توجه به اهمیت فناوری و کاربردها و تاثیرات آن در زندگی با رویکرد جامعه شناسی به رشته تحریر درآمده است تا ارتباط فناوری با جامعه و ساختارها، نهادها و ارتباطات اجتماعی شناخته شود. در فصل اول کتاب، عمده بحث بر روی علم و فناوری و تغییرات اجتماعی حاصل از آن متمرکز شده است. در این فصل ضمن بیان ارتباط فناوری و فرهنگ، سرمایه‌داری و فناوری در توسعه آن و فناوری دیجیتال مورد بحث قرار گرفته و به ماهیت امپریالیستی و استبدادی تکنولوژی نیز اشاره شده است. رویکرد فصل دوم، رویکرد شبکه‌ای است. در این فصل نگارنده به اهمیت شبکه‌ای‌شدن جامعه براساس فناوری‌های نوین ارتباط‌جمعی پرداخته است. بیان رویکردهای نظری نظیر دیدگاه «هابرماس»، «کاستلز» و «ون دایک» از مهم‌ترین نظریه‌های این فصل است. فصل سوم عمدتا به دیدگاه­ها و نظریه‌های مرتبط با فناوری پرداخته شده و در واقع محقق تلاش نموده تا رویکردهای موافق و انتقادی مربوط به پذیرش تاثیرات فناوری را در قالب پانزده رویکرد نظری مورد بررسی قرار دهد. فصل چهارم کتاب درصدد شناخت بهتر شبکه‌های اجتماعی مجازی است چرا که به ­نظر میرسد یکی از مهم‌ترین تحول در دو دهه اخیر ظهور شبکه‌های اجتماعی مجازی است که نه تنها بسیاری از حوزه‌ها را از حیث کارکرد و ماهیت، تحت تاثیر خود قرار داده بلکه هویت کاربران و مخاطبین خود را نیز دست­خوش تغییرات و تحولات اساسی نموده است. در این فصل با تعریف انواع شبکه‌های اجتماعی، کارکردها و قابلیت‌های این شبکه‌ها، انسان دیجیتالی و انسان آنلاین مسخ شده، نیز مورد بررسی قرار گرفته است. فصل پنجم با عنوان اقتصاد دیجیتال با تأکید بر فنآوری بلاکچین، تدوین شده و هدف آن بررسی اهمیت جامعه شناختی اقتصادی است که توسط فناوری‌های مختلف به ویژه فناوری‌های ارتباطی، بیش از پیش دیجیتالی و جهانی شده است. فصل ششم کتاب به تئوری بازی‌ها در فناوری می­پردازد. به ­طورخلاصه کتاب درصدد آشنایی و تحلیل ابعاد مختلف فناوری در زندگی اجتماعی-اقتصادی جهان معاصر است. در نهایت فصل هفتم به آسیب‌ها و پیامدهای اقتصاد دیجیتالی پرداخته شده است و این اثرات در ابعاد مختلف مطرح شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۹ ، ۱۵:۱۹
اسماعیل شیرعلی

اطلاعاتی مفید در خصوص جنگ نرم
*جنگ نرم حداقل در شش سطح بررسی می شود:*

*الف)ویژگی های جنگ نرم:*
 ۱- پیچیده بودن 
۲- آرام و بی صدا 
۳- غافلگیر کننده 
۴- پیشرفته 
۵- هنرمندانه 
۶- سازماندهی شده 
۷- سریع و پرشتاب 
۸- دقیق  نبودن مرز های خودی و غیر خودی.  
*ب)روش های اعمال جنگ:*
۱- فریب مردم 
۲- شایعه پراکنی 
۳- شبهه افکنی در جامعه 
۴- کارشکنی در برنامه ها 
۵- نفوذ ( نفوذ در اشخاص - نفوذ در ارکان - نفوذ در برنامه ها و تصمیمات). 
۶- برخی اغتشاشات صنفی

*ج)ابزار های جنگ نرم:* 
۱- رسانه؛ به عنوان مهمترین ابزار جنگ نرم شامل : ماهواره، اینترنت، فضای مجازی 
۲- سلبریتی ها از هر قشری( هنرمند، ورزشکار، شاعر، خواننده  و ....)  

*د)اهداف جنگ نرم:*
۱- تغییر باورها و اعتقادات 
۲- تغییر افکار و اندیشه ها
۳- تغییر رفتار
 ۴- تغییر ساختار ( هدف غایی) 

*ح)پیامدهای جنگ نرم:*
۱- سست کردن مقاومت ملی  
۲- از بین بردن وحدت و انسجام
۳- به هم ریختن آرامش روانی جامعه 
۴- ایجاد دوقطبی های کاذب و عمیق کردن برخی شکاف های سطحی و جزئی موجود 
۵- تقویت گرایشات به خارج از مرزها 
۶- تغییر سبک زندگی از شیوه بومی ، سنتی و اسلامی به لوکس گرایی و مصرف زدگی 
۷-تغییر نگاه طهارتی مردم به    برداشت صرفا بهداشتی( سگ چون واکسن زده و با شامپوی لوکس شستشو می شود پس نگهداریش در منزل بلا اشکال است! ).
۸- ترویج بی تفاوتی نسبت به محیط اطراف و اطرافیان، چه این اطراف، همسایه یا شهر دیگری باشد یا کشوری دیگر. 
و.......

*و)راههای مقابله با جنگ نرم*
۱- تکیه به خداوند و رعایت  تقوا و تعبد 
۲- بصیرت افزایی 
 ۳- نیکوکاری 
۴- تقویت همبستگی 
۵- خدمت به مردم 
۶- شایسته گزینی 
۷- مبارزه با فساد 
۸- صداقت با مردم 
۹- حضور در مراسم 
۱۰- تقویت روحیه ایثار 
۱۱- تقویت امید در جامعه
۱۲- باور به نقش جوانان 
۱۳- توجه جدی به پرورش  کودکان و دانش آموزان
۱۴- تسهیل ازدواج 
۱۵- توجه به معیشت مردم  
۱۶- اعتقاد به اصل " ما می توانیم " 
۱۷- ساده زیستی و پرهیز  از اسراف 
۱۸ - مصرف کالای داخلی
۱۹ - تلاش در جهت رفع محرومیت 
۲۰- کاهش فاصله های غیر ضروری و غیر لازم میان مردم و مسئولین.

*سوال:* جنگ ما امروز با غرب امتداد جنگ هشت ساله دیروز در مرزهای خاکی ایران است، اما به مراتب سخت تر و پیچیده تر!!! 
اما چرا پیچیده تر؟؟ 

*جواب:* در جنگ با دشمن در مرزهای خاکی، متجاوز دیده میشد، اشغال خاک و به شهادت رساندن مدافعان وطن معلوم بود و میشد، دشمن را شناسایی کرد، اما در جنگ نرم این گونه نیست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۹ ، ۰۶:۵۴
اسماعیل شیرعلی

با ذکر خاطره ای از دکتر عبدالرسوی کشمیری درد بزرگی را یادآوری میکنم! دردی به وسعت ذهن قریب به اتفاق درسخواندگان و به اصطلاح نخبگان!! که آمال و آرزوهای خود را در آن سوی آبها جستجو می کنند!! حتی اگر آنطور که می اندیشند باشد و در انتخاب راه خود درست اندیشیده باشند، رفتاری بسیار خودخواهانه برگزیده اند. راه درست ماندن و ساختن کشور است نه آنکه برای گذراندن روزگار خوشتر به آنسوی آبها مهاجرت کنند. هرچندکه بسیاری نیز علیرغم مهیا بودن فرصت های بی نظیر یا کم نظیر در خارج از کشور، ایثارگرانه و فداکارانه در کشور مانده اند، تا کشور خود را و وطن آبا و اجدادی خود را بسازند.

و اما خاطره دکتر کشمیری...
دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه هم اتاقیش تو کنکور تک رقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند و باباش نماینده یه جایی بود.!

 برا فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت می خوام ول کنم و برگردم و یا برم قم درس حوزه بخونم، یا تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم.

باباش هر چند دکتر و نماینده است ولی تو فضای غیر متفکرانه جامه ما زندگی می کرد و بیش از سطح تفکر عوام، به چیزی نمی تونست توجه کنه.

 بنابراین این کار پسرش رو خیلی احمقانه می دونست و بهش گفت: تو معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می خونی، اونم در بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران، میشی استاد دانشکده مهندسی برق دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چرا همچنین تصمیم گرفتی؟

جواب داد: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود به فکر فرو رفتم و در احوال هم کلاسی هام دقت کردم که ظاهرا جزو نوابغ درجه یک دنیا بودند.

دیدم همشون یا افغانی هستند یا ایرانی، یا پاکستانی، یا هندی و یا ....... و به طور کلی همشون مال این کشورای استعمار زده هستند.

از خودم پرسیدم، مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست؟ پس نابغه های انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجا هستند؟

بالأخره همشون که خنگ نیستند و حتما اون ها هم چهار تا نابغه دارند.

رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اون ها نابغه هاشونو میفرستند تو رشته هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشن. این کارو میکنند تا بتونند بشریت رو چپاول کنند. نابغه هاشونو می فرستند تو رشته هایی که برای امورات سخت افزاری و نرم افزاری بشری، مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری ها، وزارت خونه ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم سیستم عامل ویندوز رو داره تا بتونند همه این ها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنند.

نابغه های اونا در رشته های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعه شناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس میخونند.

اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم یه کارگر فریب خورده نگاه می کنند. نه مثل یه دانشمند فرهیخته. همون طور که ما اگه لوله آب خونه مون بترکه، زنگ می زنیم لوله کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا وقتی که می خوان ماهواره و موشک پرتاب کنند، زنگ میزنند کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب مونده بیاد و برای اونا و زیر نظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لوله کش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجارها و کارگرها رو تحویل می گیریم و دمشونو می بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بدهند، اون ها هم کارگرای نابغه شون رو تحویل می گیرند تا کارشون پیش بره و بتونند به هدفشون برسند. فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته های مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجار، یا یه ذره بیشتره، ولی تو کشورای استعمارزده، ارزش علوم رو جابجا کردند و رشته هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته های مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده اند.

یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی کرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می کنیم که چهل درصد دانشمندان ناسا، و بزرگترین استادان دانشگاه های اروپا، ایرانی هستند. ما افتخار می کنیم که معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانی اند و .........
من تو دلم بهش گفتم: استاد! تو فکر کردی اون شصت درصد که ایرانی نیستند، آمریکایی هستند؟! اون شصت درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستند که مسؤولین شون مثل تو نفهمیدند چه کلاهی سرشون رفته؛ اون شصت درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستند.

 نابغه تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته ها تلف نمیکنه.
سیستم مدیریتی شون به گونه ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته ای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشته ای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه برده به کار بگیره.
یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده هایی داشتند که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتند و غارت کردند تا مردم سیاه پوست، از بچه هفت هشت ساله، تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کنند و بیارند به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنند.

امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده دارند، منتهی نه اون برده های سیاه پوست دیروزی که کارهای بدنی طاقت فرسا انجام میدادند. برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب و غریب بسازه.

برده دیروز رو به زور با کشتی بار میزدن و میبردن اما برده امروز رو با برنامه ای به نام المپیاد ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی، میکنن و میبرند. ......

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۹ ، ۱۵:۲۹
اسماعیل شیرعلی

قصه پرغصه ناو LHD آمریکایی... که دارد می سوزد و دل می سوزاند...!!

خودش در آب های «سن دیه گو» دارد میسوزد و دل هزاران ژنرال و سرباز و سیاستمدار آمریکایی، و نیز طرفداران بهت زده US در جهان را دارد می سوزاند...!

خدا کند شیفتگان داخلی ما به «یونایتد استید!» زودتز از خواب بیدار شوند و با حقیقت روبرو شوند!!

🔻همانگونه که همه در جریان هستند، روز یک‌شنبه به وقت امریکا در ساحل غربی این کشور یکی از شناورهای بزرگ و مهم نیروی دریایی ارتش تروریستی امریکا آتش گرفت و عملا باید آن را شناوری از رده خارج محسوب کرد، چرا که با سقوط دکل اصلی این شناور و ذوب شدنش دیگری چیزی از آن باقی نخواهد ماند. با این اوصاف، این ناو نه در مرحله تعمیر بود و نه در حال جنگ، بلکه خودش را آماده می‌کرد تا برای یک ماموریت اعزام شود، در این گزارش بر آن هستیم تا به مسائل مهمی در مورد این رویداد اشاره کنم که شاید مورد توجه قرار بگیرد. 

🔻ناو بالگردبر امریکایی یو‌ اس‌اس بونهوم که ششمین شناور از نوع خود در نیروی دریایی ارتش امریکا به شمار می‌رود، در سال 1998 به آب انداخته شد. این ناو LHD دارای 257 متر طول بود و در زمان ساخت بیش از یک و نیم میلیارد دلار روی دست ارتش امریکا خرج گذاشت. اولین شناور از این مدل در سال 1989 وارد خدمت شد و علی‌القاعده آخرین آن هم باید در سال 2002 به خدمت نیروی دریایی امریکا آمده باشد. پورت مادر این یو‌ اس‌اس بونهوم «سن‌دیه‌گو» بود. این ناو بالگردبر حدود 1700 نفر پرسنل داشت و با توجه به ماموریت این ناوها، نقش مهمی در قدرت دریایی ارتش امریکا ایفا می‌کردند.

🔻حضور جنگنده‌های عمودپرواز هریر، اف35بی، پشتیبانی نزدیک ای10، آسپری، انواع بالگردهای سوپرکبرا، سی‌استایلون و انواع و اقسام پرنده‌های دیگر به همراه توانایی حمل و نقل میزان زیادی تجهیزات دریایی، زرهی، پشتیبانی زمینی، نیروی رزمی، هاورکرافت و ... از این LHD یک غول ساخته بود که در اشغال عراق در سال 2003 نیز حضور داشت و در ساحل کویت لنگر انداخته شود. هنوز مشخص نیست که در ششمین LHD نیروی دریایی امریکا از این کلاس چه تجهیزات و امکاناتی وجود داشته است، اما همین الان بیش از یک میلیون گالن سوخت در آن وجود دارد.

🔻علاوه بر این، طیف وسیعی از تجهیزات راداری، دفاع هوایی، موشکی، اخلالگر و.... روی این LHD حضور داشت که از آن یک شناور بسیار گرانقیمت و گرانبها و دارای ارزش عملیاتی بالا ساخته بود. طول 257 متری این LHD و ارتفاع زیاد آن که در اندازه یک ناو هواپیمابر بود، در حوزه توانایی‌های لجستیک و توانایی بقا در دریا این شناورها را بسیار توانمند کرده بودند. فکر کنم مخاطبان کانال اخبار سوریه با ناو یو‌ اس‌اس باتان آشنایی داشته باشند که چند ماه پیش در اقیانوس آرام حضور داشت. باتان پنجمین شناور از این کلاس است که در سال 1996 به آب انداخته شد و بندر مادر آن، نورفلوک در ویرجینیا است.

🔻در حالی که این چند خط را می‌نویسم، این شناور بزرگ و ارزشمند نیروی دریایی امریکا همچنان در آتش‌ می‌سوزد. با توجه به سطح بالای محافظت در نیروی دریایی و کلا ارتش امریکا و امنیت کاملی که در آب‌های شرقی و غربی این کشور وجود دارد، این اتفاق نمی‌تواند یک حادثه باشد. این مساله را همه می‌دانند که چنین اتفاقاتی در ارتش امریکا بسیار کم‌سابقه است و دلایل آن نیز متعدد است. با این حال، مشکلات اقتصادی این روزهای امریکا و گسترش نارضایتی عمومی در اقشار مختلف این کشور از یک‌سو و وجود دشنمان دائمی برای امریکا از سوی دیگر، می‌تواند هر طرفی را به جذب و به‌کار گیری ملوانان امریکایی برای چنین اقداماتی وسوسه کند. 

🔻همانگونه که ما در کشور خود خائن داریم و کسانی هستند که برای چند هزار دلار کشورشان را به دشمن فروخته و حاضرند هر کاری کنند، در امریکا نیز این مساله صدق می‌کند. باوجود اشراف اطلاعاتی ارتش بر نیروهای رزمی‌اش، اما حضور صدها هزار نفر در ساختار نیروی دریایی امریکا که به تازگی تبعه امریکا شده‌اند و معمولا به کشورهای مختلف رفت و آمد کرده و برای تفریح و خرید پیاده می‌شوند، قابلیت‌های بسیار جذابی جهت هر سازمان امنیتی مخالف و دشمنی فراهم می‌کند تا نسبت به جذب چنین نیروهایی اقدام کند و این موضوع، مختص امروز نیست و در سال‌های گذشته هم در مورد امریکا درست بوده است.

🔻همانگونه که عوامل نفوذی می‌توانند در ایران و یا هر جای دیگر خرابکاری کنند، کشوری با توانایی ایران هم که سال‌هاست دشمن شماره یک خود را شناخته برای ضربه زدن به دشمن در داخل خاک خودش سرمایه‌گذاری کرده است. این مساله مربوط به امروز و دیروز نیست و این موضوع را خود امریکایی‌ها بیش از همه می‌دانند. پس ترور رستم ایرانشهر به دستور ترامپ، به ناگهان امریکا بر رفت و آمد ایرانی‌ها در مرز با کانادا سختگیری کرد، دلیلش هم این بود که ایران در پاسخ به تهدیدات ترامپ به او یادآور شده بود که «تو را هم خواهیم کشت» و مهمترین عامل ترس و وحشت ترامپ که در خلال دو سخنرانی پس از این حادثه و لرزش شدید صدایش همین مساله بود.
🔻این را هم اینجا خدمت شما عرض کنم که ترامپ دیگر به این سادگی پایش را به آسیای غربی نخواهد گذاشت، چه رئیس‌جمهور شود، چه نشود. او با توجه به ذهنیتی که از ایرانی‌ها دارد، از کشته شدن می‌ترسد. این ترس باوجود قمپزها و زبان‌درازی‌های او وجود دارد. چند روز پیش ژنرال مک‌کنزی فرمانده تروریست‌های امریکایی سنتکام گفته بود که هر وقت همه چیز آرام باشد، آن موقع ایرانی‌ها ضربه خواهند زد، اما او فکرش را هم نمی‌تواند کند که این ضربه ممکن در قلب امریکا و در ساحل غربی این کشور و در یک LHD بسیار گرانقیمت ممکن است روی دهد.

🔻این را هم اضافه کنم، اگر ما مسوولیت انهدام نفتکش‌ها در ساحل فجیره و در دریای عمان و همچنین حمله به آرامکو و ریاض را پذیرفتیم، مسوولیت این اقدام را هم خواهیم پذیرفت. گاهی اوقات باید مثل دشمن رفتار کرد. چند روز پیش در یک توئیت یادآور شده بودم که آنچه در نطنز گذشت نمی‌تواند کار رژیم صهیونیستی باشد و فقط آنها به صورت ضمنی و در خلال چند توئیت مسوولیت آن را بر عهده گرفتند و بعد هم که فهمیدند ممکن است تبعات سنگینی داشته باشد، خفه‌خون گرفتند... از همان ابتدا برای همه مشخص بود که حادثه نطنز زیر سر آمریکایی‌ها است اما طرف‌های همکار متعدد بوده‌اند.

🔻حالا شما در نظر بگیرید به ناگهان مسوولیت این آتش‌سوزی و اقدام را القاعده یا داعش بر عهده بگیرد... به نظر شما داستان جالب‌تر نخواهد شد. در این مورد حرف‌ها و مسائلی است که در فرصت مناسب خواهم گفت. برای طرف امریکایی اینکه بخواهد طرفی خارجی مانند ایران را در این مورد مسوول بداند بسیار سخت خواهد بود، افکار عمومی این کشور به هیچ عنوان این مساله را نخواهند پذیرفت، همه هم می‌دانند که این آتش‌سوزی که از بخش کارگوی این LHD شروع شده حادثه نبوده که اگر بود، آتش‌سوزی این همه سریع گسترش پیدا نمی‌کرد. در نظر داشته باشید که رسانه‌های امریکایی تاکید کرده‌اند که صدای انفجار را روی عرشه شنیده‌اند.

🔻ایران و امریکا در یک جنگ مداوم هستند، امریکایی‌ها نمی‌خواهند واقعیت‌ها را قبول کرده و به توانایی‌های ایران اعتراف کنند. آنها وقتی دستور ترور سپهید شهید قاسم سلیمانی را دادند هم فکرش را نمی‌کردند که ایران بخواهد پاسخ بدهد و به همین دلیل سعی کردند با ارسال لشکر 82 هوابرد که قدرتمندترین و قوی‌ترین نیروی رزمی در اختیار ارتش امریکا به نوعی به شمار می‌رود، زبان تهدید را گسترش دهند. آنها به خوبی از سطح جابجایی‌ها در نیروهای رزمی ایران آگاه بوده و به صورت روزانه آن را رصد می‌کردند و می‌دیدند که ایران می‌خواهد پاسخ دهد... البته این بعد از ماجرای ترور بود و وقتی که عین‌الاسد هدف قرار گرفت، همه ابهت امریکا فرو ریخت.

🔻بعد از گلوبال هاوک، آرامکو و عین‌الاسد طرف امریکایی به هیچ عنوان جرات نمی‌کند با ایران به صورت فیزیکی رودررو شود و به همین دلیل هم اقداماتی مانند آنچه در نطنز روی داد را انجام می‌دهد که البته انجام شدن آن نیز به دلیل سهل‌انگاری داخلی بود وگرنه می‌شد به سادگی آن را مدیریت کرد. ایران بارها گفته که دوران بزن‌ دررویی به پایان رسیده و هر اقدامی را تلافی خواهد کرد. دست ایران برای تلافی کردن در خاک امریکا بسیار بلند است. من هنوز هم سردر سفارت امریکا در آتن را به خاطر دارم و شاید خیلی از حوادث دیگر را. ایران در برابر امریکا در سطح یک ابرقدرت واقعی عمل می‌کند و این مساله را همه می‌دانند. 

🔻این را از ماجرای انهدام هواپیمای حامل 11 نفر از افسران و طراحان اصلی سازمان جاسوسی امریکا در افغانستان به خوبی می‌توانید پیدا کنید. امریکایی‌ها در مورد آن حادثه هنوز هم روزه سکوت گرفته و حاضر نشده‌اند اسامی افراد کشته شده و دلایل این حادثه را رسانه‌ای کنند. ما به آن مرحله از توانایی در حوزه عملیاتی رسیده‌ایم که بتوانیم از منافع ملی خودمان با توجه به داشته‌هایمان دفاع کنیم و در این زمینه به هیچ طرفی نه تنها شوخی نداریم، بلکه در عمل جدیت خود را نشان داده‌ایم. هنگامی که نفتکش‌های ما به سمت ونزوئلا می‌رفتند، همه شناورهای امریکایی در خلیج فارس می‌دانستند که روی آنها قفل موشکی صورت گرفته است... 

🔻در پایان هم باید این نکته را تصریح کنم که شاید صراحت در این نوشته باعث تعجب گروهی شود، اما همانگونه که بارها گفته‌ام، واقعیت‌ها بسیار عمیق‌تر از آن چیزی است که همه فکر می‌کنند. ایرانِ ما امروز باوجود همه تحریم‌ها بسیار قدرتمند است. گفته بودم که تابستان داغی داریم، بابت هر داغ، داغی بر دل آنها خواهیم گذاشت. شب گذشته در عربستان هم یکی از این داغ‌ها را گذاشتیم که فقط خودشان می‌دانند و ما... قرار نیست عوامل آن‌ها خرابکاری کنند و بعدش ما ساکت بنشینیم، بزنند، می‌زنیم!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۹ ، ۰۶:۲۴
اسماعیل شیرعلی