جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه سازی مقدم بر جامعه شناسی است

جامعه سازی یا جامعه شناسی؟

جامعه شناسی توسعه،الگوی اسلامی ایرانی،سبک زندگی ایرانی،پساتوسعه گرایی،پیشرفت

      روند انتقال شناسی ، همیشه آن سادگی انتزاعی حرکت از سنت به تجدد و سپس به سنت را ندارد ، بلکه در بسیاری از موارد ، به طور گسترده و عمیقی پیچیده است . این پیچیدگی در دکترین توسعه تأثیر عمیقی دارد و عدم درک صحیح آن می تواند روند توسعه را مختل نماید . روند جامع انتقال شناسی در دکترین توسعه ،‌ دوازده مرحله دارد که این مراحل دوازده گانه به خودی خود پیچیدگی مزبور را
می نمایاند .  [1]

 

1 ـ  پیشانواندیشی :

     پس از ناکارآمدی سنت ، ضرورت نواندیشی خودنمایی می کند . نواندیشی مقدماتی دارد که از جمله همین ضرورت نواندیشی است . جامعه باید در مورد ناکارآمدی سنت به باور رسیده باشد . دوره ی پیشانواندیشی ، دوره ی « ضرورت » ‌نواندیشی است .

 

2 ـ  نواندیشی :

     پس از دوره ی ضرورت ، مرحله ی نواندیشی آغاز می شود . اندیشمندان و متفکران ، انگاره های نو را تولید و تبیین می کنند . این نواندیشی ، لزوماً باید پاسخی به ناکارآمدی سنت جاری باشد .


3 ـ  پسانواندیشی :

    اندیشه ی نو، اغلب نیازمند نقد و بررسی و واکاری و بازنگری و حتی ترمیم و اصلاح است . این دوره ی واکاوری و اصلاح اندیشه ی نو که در معرض نظر ونقد نخبگان و اهل معنا قرار گرفته است ، مرحله ی
« پسانواندیشی » است که بسیار ضروری است ، زیرا بسیاری از اندیشه ها ، هنگامی که قبل از نظر و نقد خواص وارد جامعه می شوند موجب ایجاد تردید و تشویش در عموم مردم و درنتیجه عدم دستیابی به افقی روشن در نسبت با آن اندیشه می گردد .

 

4 ـ  پیشانوگرایی :

     پس از نظر و نقد خواص ، اکنون نوبت به آگاهی عوام و ایجاد دغدغه در آن ها برای مطالبه ی این اندیشه ی نو می رسد . این دوره که حساسیت خاصی دارد ، دوره ی پیشانوگرایی است . مرحله ی پیشانوگرایی، مرحله ای بسترسازی برای جلب مشارکت توده ی مردم در تحقق اندیشه نو در عمل است.

 

5 ـ  نوگرایی :

    پس از آن که اندیشه ی نو به خواص و عوام معرفی شد و با اقبال عموم مواجه گردید، دوره ی مطالبه ی
آن آغاز می شود . مرحله ی مطالبه ی اندیشه ی نو از سوی عموم جامعه ، ‌مرحله ی نوگرایی است . اکنون عموم جامعه ضمن اذعان به ناکارآمدی سنت جاری ، خواهان اندیشه ی نو و جایگزینی هستند که تبیین و معرفی شده است . در واقع در این مرحله ، همگان می دانند که چه را نمی خواهند ( سنت جاری ) و درصدد تحقق چه هستن ( تجدد ) .

 

6 ـ  پسانوگرایی :

     مطالبه ی عمومی برای تحقق اندیشه ی نو کافی نیست . بستر سازی برای تحقق اندیشه ای که با اقبال عمومی مواجه شده است در مرحله ی پسانوگرایی صورت می پذیرد . تغییرات اجتماعی دفعی و آنی انجام نمی شود و عنصر صبر اجتماعی در این مرحله حکم اکسیر گران بهایی را دارد که عدم آن می تواند منجر به شتاب زدگی در کنش مدیریتی رهبران یا در یأس و دل سردی توده ها از تحقق نسخه ی شفابخش نوین

مشکلات و دردهای اجتماع گردد . [2]

 

7 ـ  پیشانوسازی :

     در مرحله ی پیشانوسازی ، اندیشه ی نو ، در قالب قانون و سیاست و طرح عملیاتی ، ضمانت اجرایی می یابد . در واقع این دوره ، مرحله ی قانون گذاری ، سیاست گذاری و طرح ریزی است .

 

8 ـ  نوسازی  :

     در این مرحله ، قوانین ، سیاست ها و طرح های عملیاتی ، به اجرا درآمده و بنای نوین جامعه
پی ریزی و ساخته می شود .

 

9 ـ  پسانوسازی :

     ساختمان نوین اجتماعی که ایجاد شد ، آحاد و ساکنان آن به مرور نسبت به هنجارها و ارزش های جدید اجتماعی ، در عمل آشنا شده و مشق اجتماعی کرده و روند جامعه پذیری نوین را طی می کنند . این مرحله ، دوره ی پسانوسازی نامیده می شود .

 

10 ـ  پیشاسنت :

     پس از جامعه پذیری شهروندان نسبت به هنجارهای نوین ، دوره ی تثبیت و فرهنگ سازی آن در نظام آموزشی و رسانه ای از یک سو و در نظام تقنینی و اجرایی در ایجاد و اصلاح مقررات از سوی دیگر آغاز
می شود . این مرحله ، پیشاسنت خوانده می شود .

 

11 ـ  سنت :

     با نهادینه شدن ارزش های نوین در جامعه و یا شکل گیری جامعه مبتنی بر آن ها ، مرحله ی سنت شکل

می گیرد . در این مرحله ، آحاد جامعه ، به انگاره های اندیشه ی نوینی که تولید و محقق شد نه تنها باور دارند بلکه آن ها را در عمل در زندگی اجتماعی خود اجرا می کنند . مرحله ی سنت ، مرحله ای است که انگاره های نوین ملکه ی رفتار آحاد جامعه شده است و برای انجام آن ها با ابهام و پرسش مواجه
نمی شوند .

 

12 ـ  پساسنت :

     پس از گذشت یک دوره ی نامشخص ، هر سنت بشری ، شامل مرور زمان شده و اثربخشی و کارآیی خود را از دست می دهد . در این دوره ، ترمیم آن سنت برای استمرار کارآمدی آن ، صورت می پذیرد . شارحان اندیشه ی بنیادین آن سنت و استراتژیست های حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، برای حفظ ضریب اثربخشی آن ، به تلاشی مستمر مبادرت می کنند . اما خود نیز می دانند که دوره ی سنت مزبور به پایان رسیده است و ضرورت جایگزینی آن خودنمایی می کند . این مرحله ، پسا سنت نامیده می شود .



[1] - Strategic Planning – www . Andishkadeh . ir .

[2]  ـ پسانوگرایی در نگاه آنتونی گیدنز نیز مطرح است ، اما باتقسیم بندی متفاوتی . رجوع کنید به کتاب : نوذری . حسین علی ،
     [ مجموعه مقاملات ] مدرنیته و مدرنیسم ، مقاله ای روند مدرنیسم از نگاه آنتونی گیدنز ، تهران ، 1379 ، نشر نقش جهان .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۳۴
اسماعیل شیرعلی

انتقال شناسی

     بستر توسعه در تفکر مدرن ، در مبحث انتقال شناسی یا ترانسفورمیسم [1] در حوزه ی فلسفه ی تاریخ است . آن چه مقوم تاریخ است انتقال از یک عصر به عصر دیگر و انتقال از یک دوره با سلسله هنجار و ارزش مشخص ، به دوره ای دیگر ، با سلسله ای از هنجارها و ارزش های متفاوت است . این انتقال ، یک متغیر کلیدی دارد : انتقال از گزاره ای قدیمی به انگاره ای جدید . آن چه گزاره ای قدیمی و دارای قدمت نامیده می شود در این معنا ، ترادیسیون خوانده می شود که می توان مسامحتاً آن را «سنت» ترجمه نمود . [2]

     در گذر زمان و حرکت از عصری به دورانی دیگر ، در واقع حرکت از ترادیسیون [3] ( سنت ) به تجدد و سپس به ترادیسیون صورت می گیرد . این مراحل انتقال شناسی حرکت یک جامعه از سنت به تجدد و سپس به سنت ، ‌در یک روند سینوسی و نوسانی ارزیابی و حتی مدیریت می شود .

 

1 ـ  نو اندیشی

      یک پدیده ی اجتماعی که سنت شده است ، ممکن است در گذر زمان ناکارآمد شود . این ناکارآمدی ، ضرورت جایگزینی برای آن را نشان می دهد . در این مرحله ، چاره اندیشی برای جایگزینی آن سنت ناکارآمد آغاز می شود . در اثر ممارست و تلاش ، بالاخره یک انگاره ی جدید و جایگزین ، ‌ابداع می شود . این مرحله نخست را می توان « نواندیشی » ‌نامید زیرا در آن ، اندیشه ی نوینی برای جایگزینی با اندیشه ی مبنایی سنت جاری اندیشیده شده است .

 

2 ـ  نوگرایی 

      پس از آن که اندیشه ی نوینی پرداخته شد ، در میان نخبگان و سپس توده ها مطرح و ابعاد آن به نقد و بررسی گذارده می شود . به مرور به این اندیشه ی نو ، اقبال عمومی و گرایش به وجود می آید . به این اقبال و گرایش «‌نوگرایی » گفته می شود ، که حاکی از اقبال عمومی درجای گزینی این اندیشه ی نو ، با آن سنت پیشین است .

 

3 ـ  نوسازی

     هنگامی که اندیشه ی نو با اقبال مواجه شد و «‌نوگرایی » در جامعه بروز یافت ، مطالبه ی آن به
« نوسازی » می انجامد . نهادهای متوالی، از نهاد قانون گذار تا دستگاه های تصمیم ساز و سیاست گذار ، آن اندیشه ی نو را در قالب طرح و قاعده و قانون ، ‌ضمانت اجرا می بخشند . در این مرحله است که به مرور بنای جامعه مبتنی بر آن اندیشه ی نو ، « نوسازی » می شود .

     در تفکر مدرن ، به مرحله ی نواندیشی «‌مدرنیته »‌[4] ، به جای مرحله ی نوگرایی « مدرنیسم »‌[5] ،
و به مرحله ی نوسازی « مدرنیزاسیون » [6] می گویند .

    در جوامع غیرغربی که در آن ها مقوله ی توسعه درون زا نیست و از جوامع غربی اقتباس می شود ، غالباً توسعه را با مدرنیزاسیون یکسان می پندارند . هم چنین به دلیل این که مدرنیزاسیون به سبک غربی ، ‌اقتباس از آن چیزی است که در غرب پیاده و اجرا شده است ، ‌مفاهیم توسعه و مدرنیزاسیون ، مترادف
« وسترنیزاسیون » [7] شناخته می شود . [8]

 

4 ـ  سنت

    پس از نوسازی جامعه و محقق شدن آن اندیشه ی نو در قالب طرح ها و قوانین ، به مرور این بنای نو ، شامل مرور زمان شده و قدمت می یابد . این قدمت ، آن را کهنه می نمایاند و گزاره های آن به
گونه ای نهادینه و جاری می گردد که از آن به « سنت » یاد می شود . در این مرحله است که آن گزاره ، دیگر « جدید » نیست و به « سنت » تبدیل شده است .


[1] - Transformism .

[2] - Strategic Planning – WWW. Andishkadeh . ir

[3] - Tradition .

[4] - Modernity .

[5] - Modernism .

[6] - Modernization .

[7] - Westernization .

[8] - Strategic Planning – www . Andishkadeh . ir .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۹
اسماعیل شیرعلی

انتقال شناسی و استعلا شناسی  :

     در هر پارادایم کلان ، روند حرکت اجتماع مورد بررسی قرار می گیرد . چنین حرکتی ، موجب
شکل گیری تاریخ است . محل تلاقی فلسفه ی تاریخ با فلسفه ی اجتماعی و فلسفه ی علم ، در تبیین این روند حرکت پارادایمی است .

 

انتقال شناسی  :

     بستر توسعه در تفکر مدرن ، در مبحث انتقال شناسی یا ترانسفورمیسم [1] در حوزه ی فلسفه ی تاریخ است . آن چه مقوم تاریخ است انتقال از یک عصر به عصر دیگر و انتقال از یک دوره با سلسله هنجار و ارزش مشخص ، به دوره ای دیگر ، با سلسله ای از هنجارها و ارزش های متفاوت است . این انتقال ، یک متغیر کلیدی دارد : انتقال از گزاره ای قدیمی به انگاره ای جدید . آن چه گزاره ای قدیمی و دارای قدمت نامیده می شود در این معنا ، ترادیسیون خوانده می شود که می توان مسامحتاً آن را «سنت» ترجمه نمود . [2]

     در گذر زمان و حرکت از عصری به دورانی دیگر ، در واقع حرکت از ترادیسیون [3] ( سنت ) به تجدد و سپس به ترادیسیون صورت می گیرد . این مراحل انتقال شناسی حرکت یک جامعه از سنت به تجدد و سپس به سنت ، در یک روند سینوسی و نوسانی ارزیابی و حتی مدیریت می شود .



[1] - Transformism .

[2] - Strategic Planning – WWW. Andishkadeh . ir

[3] - Tradition .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۴
اسماعیل شیرعلی

   پارادایم اصالت بشر و پارادایم اصالت خدا  

      در یک تبیین صحیح علمی همیشه نیاز به تعیین و تبیین پارادایم مربوطه است . به عبارتی با توجه به تعریف پارادایم : « پارادایم مدل یا یک برنامه ی کار عمومی است . در جامعه شناسی علم ، پارادایم به معنای چارچوب عمومی است که با رجوع به آن می توان مسائل را تحلیل نمود »‌.

     « پارادایم ، تصویری بنیادی از موضوع بررسی یک علم است . پارادایم تعیین می کند که در یک علم چه چیز را باید بررسی کرد ، چه پرسش هایی را می توان به پیش کشید ، این پرسش ها را چگونه باید مطرح کرد و در تفسیر پاسخ های به دست آمده چه قواعدی را باید رعایت کرد . پارادایم ، گسترده ترین وجه توافق در چارچوب یک  علم است و در جهت تفکیک یک اجتماع علمی از اجتماعی دیگر عمل می کند »‌.

     می توان گفت : پارادایم ، شهر ذهن انسان است و گام اساسی در ساختار تفکر فلسفی و علمی ، تبیین پارادایم و چارچوب تصوری است .

 

   قاعده مرکز ـ پیرامون  

      اما خود یک پارادایم چگونه تعیین و تبیین می شود ؟

     برای تبیین هر پارادایم می توان از قاعده ی مرکز ـ پیرامون استفاده کرد که در آن ، هر پارادایم به عنوان یک کل ، به مثابه یک دایره تصور می شود که همه چیز در آن با مرکز دایره تعریف می گردد . به عبارتی همه چیز در پیرامون به مرکز اقتدا می کنند. در واقع تبیین و تنظیم ساختار تفکر در یک پارادایم ، بستگی به تبیین انگاره ی مرکزی که همه چیز با آن تعریف می شود دارد .

      در قاعده ی مرکز ـ  پیرامون در محیط اجتماعی بشری کنونی ، دو گونه ی عمده ی پارادایمی وجود
دارد : سوپرپارادایم امانیسم و ابروادی خداگرایی .

     در سوپرپارادایم امانیسم ، بشر در کانون مناسبات هستی قرار دارد و همه چیز و همه کس با او تعریف می شود ، حتی خدا نیز در نسبت با بشر دیده و تبیین می شود .

     در ابروادی خداگرایی ، به جای بشر یا هر پدیده ی دیگری ، این خداست که مرکز و کانون هستی است و در مناسبات هستی ، همه چیز با او تعریف و تبیین می شود .

     در تلقی برخی افراد که در حیـرت میان پذیرش اصالت انسان یا پذیرش اصالــت خدا قرار دارد ، نوعی

« دو مرکزگرایی » یا « دوآلسنتریسم » وجود دارد که هم خدا و هم بشر ، هم زمان در کانون جهان بینی آنها قرار دارند . این تلقی با کلیات قاعده ی مرکز ـ پیرامون در تعارض است ، زیرا دایره ای که دو مرکز داشته باشد ، یا مرکزی که دارای دوهویت ناهمگون باشد ، وجود ندارد .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
اسماعیل شیرعلی

     در خصوص جامعه ی مدنی تحقیقات گسترده ای در غرب صورت گرفته و به ویژه در 200 سال اخیر از هگل به این سو تلاش علمی و عملی عمیقی در طراحی ، تحقق و عینیت یافتن آن انجام شده است که
نتیجه ی آن تکمیل پروژه ی جامعه ی مدنی در غرب می باشد .

     در ایران نیز در حوزه ی مهدویت تلاش های گسترده ای آغاز شده است ، اما اغلب این تحقیقات به مسأله ی انتظار پرداخته اند ، به عنوان مثال : برخی از عناوین مقالات پنجمین همایش بین المللی دکترین مهدویت عبارتند از : « نظریه ی تغییر و تأثیر آن در زمینه سازی ظهور » از محمدتقی سبحانی نیا ،
« نقش انتظار فرج الگوهای سیاسی ـ اجتماعی و وظایف دولت زمینه ساز » از مرتضی داوودپور ، «نیاز به زمینه سازی ظهور موعود ، فراگفتمان انسان مدرن»
از خدیجه هاشمی، حسن ملایی و اصغر کریم زاده و ... اساسی ترین مطالعه و بررسی در حوزه ی جامعه سازی ، مربوط به مبحث « کلبه ی کرامت » است که
پروژه ی بنیادی « اندیشکده ی یقین » محسوب می شود و به عنوان پروژه ای ملّی ، با مشارکت نهادها
و دستگاه های گوناگون تصمیم سازی ، سیاست گذاری و اجرایی انجام یافته است. در این مطالعات ، به بررسی تطبیقی جامعه ی قرآنی هجری با جامعه ی مدنی به صورت مبسوط پرداخته می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۱:۳۴
اسماعیل شیرعلی

جامعه سازی در تاریخ بشر ، از یک روند مشخص بهره برده است . ابتدا این که ساختار  جامعه سازی ، از دو زاویه شکل گرفته است :

الف  )  نسبت فرد و جمع .

ب  )  نسبت دولت و مردم / حاکم و مردم .

     باتوجه به ساختار جامعه سازی ، روند آن در تاریخ 3000 سال گذشته ، به انواع و گونه های متفاوتی از جمله جامعه ی مدنی یهودی ( در فلسطین عصر سلیمان «ع» ) ـ جامعه ی شهری عصر هخامنشی ایران ـ جامعه ی پلیس عصر یونان باستان ـ جامعه ی سیویل عصر روم ـ جامعه ی بورژوایی عصر مدرن ( به طور مشخص در 250 سال اخیر ) و در نهایت ، جامعه ی هجری ( مهدوی ) ، رسیده است .

     آنچه امروز در جمهوری اسلامی ایران به جامعه ی مدنی معرفی شده است ، ترجمه ی سیویل سوسایتی است که آن نیز در واقع همان « بورژویس سوسایتی » است . [1]

     به هر روی ، معنای جامعه ی مدنی رایج در افواه ایرانیان ، چه جامعه ی سیویل و چه جامعه ی بورژوایی باشد ، آن چه محل توجه است ، این که بنیان های چنین جامعه ای بر اصالت بشر ( امانیسم ) استوار است و لذا در تعارض ذاتی با جهت گیری جمهوری اسلامی قرار دارد ، از این حیث که ایران امروز اصالت را از آن خدا ( تئوئیسم ) می داند .

     اگر پارادایم اصالت بشر ، به جامعه ی مدنی ( سیویل سوسایتی ) منتج می شود ، پارادایم اصالت خدا ، به جامعه ی هجری ( مهدوی ) منتهی می گردد .

     مسأله این است : نسبت جامعه ی مدنی و جامعه ی هجری ( مهدوی ) با یکدیگر چیست ؟

     در واقع ، آن چه مجهول است ، چیستی و چگونگی جامعه ی هجری و تبیین نسبت آن با جامعه ی مدنی است .



[1]  ـ هابرماس . یورگن ، ساختار حوزه عمومی ، تهران ، 1382 .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۹
اسماعیل شیرعلی

  رفع مشکلات جامعه به صورت ریشه ای همیشه از دغدغه های پژوهشگران علوم اجتماعی بوده است و در این زمینه نیز کارهای زیادی چه به صورت مطالعات بنیادی و ارایه ی طرح های نسبتاً جامع و چه به صورت کارهای میدانی و مطالعات موردی انجام گرفته اما از آنجا که موفقت چندانی حاصل نشده ، این ایده را در ذهن تداعی می کند که طرحی نو باید درانداخت .

     امروزه با توجه به سیطره ی همه جانبه ی غرب در جهان به ویژه مباحث علمی و نظری ، تقریباً همه ی کشور به سمت ایجاد و تکامل جامعه ی مدنی با الگو گرفتن از غرب پیش می روند . اما این سؤال مطرح است که آیا این تنها الگوی موجود برای داشتن جامعه ای سالم و موفق است ؟ و آیا جامعه ی مدنی در دل خود مشکلات لاینحل نداشته و افق سعادت و سلامت همه جانبه را با غایتـی روشن پیش روی بشر گسترانیده است ؟

     در مقابل این سؤالات همیشه بحث از جامعه ی اسلامی و یا اسلامی کردن جامعه به عنوان الگویی متفاوت ، در کشور ما ایران در میان اندیشمندان مسلمان مطرح بوده است ، چرا که به واقع ، قرآن کتابی الهی است که نسخه ای کامل برای طراحی یک زندگی فردی و اجتماعی موفق و سعادتمند محسوب می شود . اما واقعیت آن است که تلاش هایی که تاکنون صورت گرفته تا کنون به یک طرح جامعه منتج نشده است و بدون تعارف باید گفت که بسیاری نیز به عمد یا به سهو در جهت گنجاندن مفاهیم اسلام و قرآن در طرح جامعه ی مدنی ( که ریشه در فلسفه ی غرب دارد ) و الگوی غربی تلاش کرده اند تا دانسته یا نادانسته تضاد بین مفاهیم جامعه ی مدنی و تعالیم قرآن را در بسیاری از موارد مخفی نمایند .

     تلاش پدیده آمده در جامعه ی علمی ایران امروز ، تحت عنوان جنبش نرم افزاری و نهضت تولیدعلم ، بیان گر این نکته است که در مرزهای کنونی علم نمی توان پاسخ گوی نیازهای فکری بشر امروز شد .

     در حوزةی جامعه سازی نیز به همین نسبت است و تولید علم بن مایه ای دینی باشد از مسایل کلیدی محافل علمی است . در این میان ، پی گیری تمایز جامعه ی موردنظر اسلام ، از الگوی جامعه غربی ، حاصل دغدغه های مربوط به نهضت تولید علم است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۴ ، ۱۲:۵۰
اسماعیل شیرعلی

توجه اصلی دکتر حسین عظیمی، خردورزی و اندیشه ورزی در خصوص توسعه ایران بود. و از منظر ایشان « توسعه فرایندی است که طی آن باورهای فرهنگی، نهادهای اجتماعی، نهادهای اقتصادی و نهادهای سیاسی به صورت بنیادی متحول می شوند تا متناسب با ظرفیت های شناخته شده جدید شوند و طی این فرایند، سطح رفاه جامعه ارتقا می یابد. بر این اساس وی « عصاره و جوهر » را متکی « بر مبانی علمی و فنی نوین بشری » ارزیابی کرده و در عرصه اقتصادی مدعی است « جامعه توسعه یافته جامعه ای است که اساساً برای تولید به مبانی می اندیشد و جامعه توسعه نیافته هنوز توان این کار را پیدا نکرده است، لذا از این دیدگاه درخت توسعه اقتصادی بر ریشه ای کارآمد، یعنی فرهنگ مناسب استوار است.

دکتر حسین عظیمی از دو مسیر اصلی قابل تصور برای پیمودن فرایند توسعه، یعنی محوریت تحول فرهنگی ( حکومت اندیشه و کلام ) و محوریت تحول فیزیکی ( حکومت سرمایه ) محور اندیشه، یعنی تحول فرهنگی را مقدم می داند و در زمینه اهمیت باورها و ارزش ها در فرایند توسعه می نویسد: یک تمدن با یک یا چند اندیشه ( بصیرت ) اساسی شکل می گیرد. این تمدن، با زوال آن اندیشه یا اندیشه ها سقوط می کند و نیز هر تمدن بر اساس اندیشه و بصیرت اصلی آن دارای ظرفیت خاصی است و نمی توان از ظرفیت اصلی اندیشه های خود تجاوز کند.

وی در این رویکرد باورهای مناسب فرهنگی عمده و اساسی و لازم برای فرایند توسعه اقتصادی را این گونه بر می شمارد: « حاکمیت نگرش علمی بر باورهای فرهنگی جامعه، باور فرهنگی به برابری انسان ها، باور فرهنگی به لزوم احترام به حقوق دیگران، باور فرهنگی به آزادی سیاسی، باور فرهنگی به لزوم توجه معقول به دنیا و مسائل مادی مربوط به آن و دوری از ریاضت و زهد نامعقول».

هم چنین وی تأکید داشت: « در زمینه تحول مناسب فرهنگی، حداقل سه استراتژی اصلی در این زمینه را باید با جدیت پی گیری کرد و منابع انسانی و فرهنگی لازم برای تحقق حرکت در این مسیرها را تأمین نمود: تخصیص منابع کافی به جنبه های پرورشی، به ویژه در مدارس ابتدایی و راهنمایی، تأمین نیازهای اساسی زندگی و حیات اکثریت جامعه و الگوسازی فرهنگی مناسب، از نظر دکتر عظیمی نهادها و ساختارهای سازمانی تأمین کننده، تحکیم کننده، شکوفا ساز تمدن و لازم برای توسعه ایران در مقطع فعلی باید دارای 15 نهاد با ویژگی های اصلی توسعه لازم را دارا باشند که به آن قبلا اشاره شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۴ ، ۱۰:۳۷
اسماعیل شیرعلی

جنبه های مثبت دیدگاه دکتر عظیمی

1-      فروتنی و سخت کوشی دکتر عظیمی برای توسعه علمی کشور سرمشق و مثال زدنی است و دغدغه های ایشان، تلاش در جهت توسعه متوازن کشور بوده و معتقد بود نظام اقتصادی باید به سوی توسعه عدالت اجتماعی حرکت کند.

2-      به برنامه های توسعه درون زا معتقد بود.

3-      ایشان معتقد بودند که برای وصول به غایت توسعه پایدار، در مرحله اول باید چالش ها و موانع فراروی توسعه در هر زمینه مشخص شود و سپس برنامه های اجرایی متناسب با آنها تنظیم، تصویب و پیاده شود.

4- وی چالش های جامعه ایران را با تأکید بر اقتصاد مطرح کرد.

5- دکتر حسین عظیمی نشان داد که ذهنی فوق العاده سیستماتیک دارد و موضوع و دغدغه اصلی ایشان توسعه نیافتگی ایران و مدارهای توسعه نیافتگی بود.

6- دکتر عظیمی کاهش فقر و توزیع عادلانه درآمد را نشان توسعه پایدار می دانست.

7- گرایش به توسعه اجتماعی او را از نئوکینزگرایان جدا می کند، از این جهت به نقش دولت در ایفای عدالت اجتماعی اهمیت می داد و اعتقاد داشت برخی مداخله های دولت می تواند اقتصاد را متحول کند و معتقد بود توسعه یافتگی نصیب دولت ها است، باید علت عقب ماندگی را نیز در آنجا جست و جو کرد.

 

نکته قابل تأمل

تأکید وی بر فرهنگ و تغییر آن به عنوان بنیان توسعه دیده می شد و بنابر اهمیت فرهنگی خود، صرفاً به نقش مؤثر عوامل فرهنگی در توسعه پرداخته است. و توجه محض به عوامل فرهنگی سبب شده که تأثیر عوامل اقتصادی – اجتماعی، شاید به تعبیری بتوان گفت که باید حفظ هویت فرهنگی و تقویت عوامل مثبت در باورهای مردم، و تلاش در جهت ایجاد مبانی لازم جهت خلق علوم و تکنولوژی مدرن در داخل کشور، به تدریج کلیه مشکلات توسعه نیافتگی از میان می رود، ولی مسئله حساسیت زمان و لزوم طی دوران گذار در کوتاه ترین زمان ممکن مطرح است و از این رو توجه به عوامل اجتماعی مؤثر در روند توسعه و هم چنین به هر دو بعد توسعه درون زا و همه جانبه و توجه به ساختار و کارکرد جامعه ( اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، جغرافیایی، سیاسی و مدیریتی ) ضرورت می یابد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۱۲:۴۴
اسماعیل شیرعلی

دکتر حسین عظیمی در چند نوشتار خود پیرامون توسعه نیافتگی ایران به تأثیر توسعه جوامع صنعتی بر جوامع دیگر اشاره می کند. وی در زمینه توسعه ایران معقتد است به تمدن صنعتی فکر کنیم تا به شرق و غرب، بایستی قانونمندی هایی را دریابیم و بر اساس شرایط، روش های سر و سامان دادن به تمدن خودمان را پیدا کنیم، او معتقد بود که ما بایستی الگوی توسعه خودمان را طراحی نماییم و این از جمله نکات بسیار جالب ایشان است که به بعد توسعه درون زا توجه خاصی دارد، البته تمام جوانب را مطرح نمی کند، تأکید بر بعد فرهنگ توسعه نیافتگی ایران دارد و معتقد بود بایستی خود اتکا باشیم که برخورد علمی را به درون جامعه برده و به اصالت انسان های خودمان اهمیت بدهیم. به اعتقاد او افزایش میزان رشد جمعیت و تحول ساختار سنتی تولید اقتصادی و در نتیجه به هم خوردن تعادل معیشتی این جوامع به افزایش حجم فقر، بیکاری پنهان، نیازهای آموزشی و بهداشتی منجر به وابستگی می شود و مدار بسته توسعه نیافتگی جوامع را کامل می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰
اسماعیل شیرعلی